نمایندهگان طالبان در مراسم روز گذشته در قطر با ریش انبوه، دستار بلند، پیراهنتنبان و جلیقه سیاه؛ آنچه که برازنده مردان دین است، ظاهر شدند. نظم ناشی از ایدئولوژی، غیبت کثرت، خشونت و عدم تغییر از سیمای این جماعت پیدا بود. نمایندهگان طالبان به استثنای ملاعبدالغنی برادر و شیرعباس استانکزی که هر دو رنگهای تاریک انتخاب کرده بودند، دیگران با پیراهنهای سفید و جلیقههای سیاه، حضور داشتند. بخشی از تالار که به نمایندهگان طالبان تعلق داشت، به مزرعۀ دستارها شبیه بود. حتا خبرنگار طالبان که برای به چالشکشیدن نمایندهگان دولت افغانستان تقلا میکرد، مرد دین بود.
ملابرادر که به نمایندهگی از طالبان در این مراسم سخنرانی کرد، «کانتکستی» را که آنان بر اساس آن با هیأت دولت افغانستان وارد بحث خواهند شد، طرح کرد. برادر از مذاکرهکنندهگان هر دو طرف خواست که هنگام مذاکره «دین مقدس اسلام و منافع علیای کشور» را در نظر داشته باشند. برادر گفت که آنها به هدف برقراری «نظام اسلامی» وارد مذاکره شدهاند. مفاهیمی همانند، اخلاص، آرامش، صمیمیت، تعامل خوب، خویشتنداری و صلح، هرچند شماری را مجذوب سخنرانی ملا برادر کرد، اما در حقیقت فحوای سخنرانی کوتاه او، وضعیت دشواری را پیش کشید.
اما کانتکست که از آن سخن گفتیم، چیست؟
پیش از رسیدن به پاسخ، این توضیح را باید بدهیم که تاریخ جدل در اسلام، روایت سلطنت مطلقۀ نقل است. عقل زیر چکمههای نقلگرایان پیوسته لهولورده شده، حتا ابنتیمیه، معلم بنیادگرایان به انکار عقل رسید. او استفاده از عقل را به عنوان ابزاری در مواجه با عقلگرایان مجاز میدانست، اما این نظریه را پیش کشید که در قلمرو اسلام، برای درک مفاهیم و تنظیم امور به عقل ضرورت نیست. در پارادایم ابنتیمیه، جدل مستلزم تشخیص ایمان طرف است، اگر طرف مسلمان نباشد، با عقل بایست فساد عقل را آشکار کرد. اما اگر میان دو مسلمان جدل به وجود آید، نقل برای حل اختلاف آنان کافیست.
به این مناسبت، بیمورد نیست که طالبان این نکته را به عنوان مقدمۀ گفتوگوها برای توجیه ادعای خود پیش کشیدهاند که اکثریت مردم افغانستان مسلماناند و بنابراین، نظام اسلامی میخواهند. البته نوعیت «نظام اسلام» میان نحلههای مختلف اسلامی مورد اختلاف است، اما منظور گروههای بنیادگرا به ویژه گروه طالبان از نظام اسلامی تا حدودی قابل فهم است و آنان با استقرار امارت، نظام اسلامی مورد نظرشان را به تجربه گرفتند و به آن مباهات نیز دارند. بنابراین، نخستین پرسش هیأت طالبان به مثابه گروه ایدئولوژیک و در مقام نکیر و منکر، از هیأت دولت افغانستان این است که شما مسلمان هستید یا خیر؟
نمایندهگان طالبان در گفتوگو با رسانهها در برابر هر پرسشی، طوطیوار تکرار میکنند که در چهارچوب اسلام به مسائل رسیدهگی میشود. با این نوع نگاه طالبان، در صورتی که هیأت دولت افغانستان به ادعای خود صادق باشد، بنبست در گفتوگوها گریزناپذیر است.
اما چیزی که در هیاهوی دیروز، جالب افتاد، همسویی ظریف آمریکا با گروه طالبان بود. در حالی که جانب افغانستان به حفظ دستاوردهای نزدیک به دو دهۀ اخیر تأکید داشت، آمریکا از ایدۀ طرح ساختار جدید برای حل مشکل افغانستان دفاع کرد. روز گذشته مایک پامپئو، وزیر خارجه این کشور در حد ناصح، به دو طرف توصیه کرد که «ساختار دموکراتیک، تجربهیی مفید است، اما تعیین ساختار آینده وابسته به تصمیم دو طرف است.» این نوع نگاه آمریکا به آیندۀ افغانستان، در حالی که ایالات متحده بسیاری از دولتهای خاورمیانه را به بهانۀ ساختارهای غیردموکراتیک درهمکوبیده/ میکوبد، شاید مضحک به نظر برسد، ولی دستکم این نکته را توضیح میدهد که آمریکا برای منافع خود حاضر به سازش با گروهیست که آن را «تروریست» و «دشمن دموکراسی» میخواند.
زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجۀ آمریکا برای صلح افغانستان پس از پایان مراسم افتتاحیۀ دیروز در دوحه، پایتخت قطر، در گفتوگو با شماری از رسانهها از موضع طالبان زیر عنوان توافق روی «فورمول جدید سیاسی» دفاع کرد. اما شهامت اخلاقی وزرای کشورهای اروپایی که در حمایت از ارزشهای بشری، سخن گفتند، نقطۀ عطف مراسم دیروز بود که پرداخت به آن مستلزم گشودن یادداشت دیگریست.
با این حال، فهم و ارزیابی طالبان از مدعا و ماهیت دولت افغانستان که در لابهلای نشست دیروز ارائه شد، تا حدودی به معنی تشخیص پاشنۀ آشیل، در مدعای هیأت گفتوگوکنندۀ دولت افغانستان است. یکی از نکاتی که دیروز در بیانیۀ ملا برادر طرح شد، این بود که در «نظام آینده باید امکان رفع تبعیض و مشارکت فراگیر» فراهم شود. البته این بیان به هیچ صورت طالبان را تبرئه نمیکند. این گروه در زمان حاکمیتشان، قدرت را در انحصار جماعت مذکر یک قبیله قرار دادند و ارزشهای قبیلهیی را با اسلام تلفیق و به عنوان امر مقدس بر مردم تحمیل کردند. اکنون نیز اگر نظام مورد نظر آنان محقق شود، تبعیض و بیعدالتی مستقر خواهد شد. با این وصف، انتقاد طالبان از نظام موجود به عنوان دستگاه تبارگرا و فاسد کاملاً درست است و مصداقهای آن فراوان. هیأت افغانستان در دوحه نمیتواند از این واقعیت فرار کند که ساختار فعلی در افغانستان به شدت تبارگرا، گروهگرا و فاسد است. بیچارهگی باتور دوستم، فرزند عبدالرشید دوستم و خالد نور، فرزند عطامحمد نور در برابر پرسشگری خبرنگاران طالبان تا حدودی مصداق و تأیید ادعای طالبان بود.
ین دو تن که صرف به دلیل تعلق خونی، شامل فهرست هیأت گفتوگوکننده دولت افغانستان شدهاند، جسارت سخنگفتن در برابر خبرنگاران طالبان را نداشتند. روشن است در میز گفتوگوها نیز سخنی برای گفتن نخواهند داشت.
نمونۀ دیگر در حاشیۀ نشست دیروز، خبرنگار طالبان در واکنش به ادعای مشروعیت و جمهوریت از سوی هیأت دولت افغانستان خطاب به نادر نادری، یکی از مذاکرهکنندهگان دولت افغانستان گفت که رئیسجمهور شما یک میلیون رأی دارد، آنهم با تقلب. پاسخ نادری این بود که «ملا هبتالله یک رأی ندارد و در جایی پنهان است.»
پاسخ نادری با سطحینگری از سوی بسیاری استقبال شد، اما واقعیت این است که زعیم طالبان مدعی مشروعیت دینیست، نه مشروعیت مردمی. پرسش خبرنگار طالبان در پاردایم مورد ادعای دولت افغانستان کاملاً مورد توجه است. کسانی که ادعای جمهوریت دارند، چرا به اراده مردم احترام نگذاشتند/ نمیگذارند؟ نادری جز دورزدن پرسش، پاسخی به آن دارد.