نوجوانانی که از کودکی به کارهای شاق رو آورده اند، تصویر و تعریف متفاوتی نسبت به آینده‌‌ی شان دارند. در این گزارش، ۲۰ نوجوان که از کودکی به کارهای شاق رو آورده اند، در گفت‌وگو با سلام‌وطندار از تجربه‌های دشوار زندگی‌ و آرزوهای ناتمام شان می‌گویند. بیش‌تر آنان، آینده‌ی خود را مبهم می‌دانند؛ اما هنوز امید بازگشت به مکتب و رسیدن به آرزوهای شان را در دل زنده نگه داشته اند.

یافته‌های سلام‌وطندار، نشان می‌دهد که فقر و بی‌کاری پدران و مادران، مهم‌ترین دلیل بازماندن نوجوانان از آموزش است. شماری از این نوجوانان، به دلیل فشار کار و دشواری‌های زندگی به دخانیات رو آورده اند و برخی دیگر نیز قصد مهاجرت دارند.

احمد ۱۵ساله، کم‌تر از پنج سال داشت که روی جاده‌ها سرگرم کار شد؛ اکنون وسایل مورد نیاز کودکان را می‌فروشد و روزانه میان ۲۰۰ تا ۵۰۰ افغانی درآمد دارد. او که به دلیل کارکردن ناگزیر شد از صنف هفتم مکتب را ترک کند، می‌گوید که آرزو دارد دوباره مکتب برود و پزشک شود، در غیر آن مهاجرت خواهد کرد. «اکنون خیلی علاقه دارم به مکتب بروم و می‌خواهم در آینده داکتر/پزشک شوم. تا پنج سال آینده می‌خواهم از وطن بیرون شوم، دیگر این جا نباشم. آرزویم این است که اول کاروبار جور شود، داکتر شوم، در غیر این صورت، می‌خواهم وطن را ترک کنم.»

امیر ۱۵ساله که از شش‌سالگی کار را آغاز کرده است، تحقق رؤیاهایش را در مهاجرت می‌بیند و می‌گوید که برای ساختن آینده‌ی بهتر آرزو دارد مهاجرت کند. «آرزوی بزرگم این است که بروم مهاجر شوم، این جا کاروبار نیست، در خارج خوب است قدر و عزت می‌شوی. نُه سال است در تیمورشاهی کار می‌کنم، بعد از این هم خدا مهربان است. یگانه امید مکتب است، می‌شود جایی رسید.»

عبدالله ۱۷ساله، نوجوانی که با ازدست‌دادن پدرش، از ۱۰سالگی کار را آغاز کرده است و اکنون روی جاده‌ها وسایل مورد نیاز زنان را می‌فروشد، می‌گوید که تا صنف سوم مکتب رفته است و اکنون حتا سواد خواندن نیز ندارد. او، می‌افزاید که بزرگ‌ترین آرزویش خواندن خط است. «تا صنف سوم درس خوانده‌ام، هیچ چیزی یاد نگرفته‌ام. مجبور بودم، به خاطر کار مکتب را رها کردم، سواد ندارم. اگر یاد بگیرم، می‌خواهم مکتب بروم، خط‌خوانی را یاد بگیرم تا در جایی بند نمانم.»

میلاد ۱۸ساله که در شهر کابل جوس سیب می‌فروشد و تا صنف هفتم درس خوانده است، می‌‌گوید که برای تأمین هزینه‌های خانواده مکتب را ترک کرد؛ اما هنوز امید دارد روزی دوباره درسش را ادامه دهد. او، داشتن اقتصاد ضعیف و کارکردن روی جاده‌ها را مانع اصلی نرسیدن به آرزوهایش می‌داند و می‌افزاید: «می‌خواهم داکتر شوم. اگر کار درست پیدا کنم، این کار را رها می‌کنم. آرزو دارم از فقر و بی‌چارگی بیرون شوم؛ اما اقتصاد ضعیف مانع آرزویم شده است. بعضی مردم هم ما را تحقیر می‌کنند، با سیب می‌زنند یا ریشخند می‌کنند.»

ساحل ۱۶ساله از «ده‌افغانان» شهر کابل، نیز یکی از نوجوانانی است که برای کمک اقتصادی به خانواده‌اش کار می‌کند. او، هنوز در مکتب درس می‌خواند؛ اما نگران است که ادامه‌ی این وضعیت او را از آموزش باز دارد. «تا ساعت ۱۰ در مکتب هستم، بعد کراچی را گرفته می‌آیم ده‌افغانان و تا شب کار می‌کنم. اگر کار کنم، از درس می‌مانم، اگر کار نکنم، خانه نان ندارد. من می‌خواهم انجنیر/مهندس شوم؛ اما وضعیت اقتصادی ما اجازه نمی‌دهد کورس بروم.»

کارکردن از زمان کودکی، نرسیدن به آرزوها، آینده‌ی مبهم و چالش‌‌های اقتصادی، سبب شده است که شماری از این نوجوانان به دخانیات رو بیاورند. نیک‌محمد ۱۸ساله، نوجوان کارگر در جاده‌های کابل، می‌‌گوید که امید به آینده ندارد و به دلیل فشار کار و اقتصاد ضعیف، به سیگار و نسوار رو آورده است. «اگر کاروبار و اقتصاد خوب باشد، هیچ کس احتیاج ندارد سیگار، پودر و چرس بکشد. سیگار و نسوار هم می‌کشم، تمامش درد و غم است. وقتی سیگار می‌کشم، ۱۰ دقیقه آرام می‌شوم، بعد باز درد و غم شروع می‌شود. کشیدن سیگار و نسوار را هشت سال پیش شروع کردم و تمام دوست‌هایم که کاروبار خراب باشد و از خانه هم درد و غم داشته باشند، نفر مجبور می‌شود که بکشد.»

فیروز ۱۸ساله، نوجوان کارگر که تا صنف یازدهم درس خوانده است، می‌گوید که به دلیل بی‌کاری پدرش مسئولیت تأمین هزینه‌های خانواده را با آب‌میوه‌فروشی در جاده‌ها برعهده دارد و هرازگاهی هم به دلیل وضعیتی که دارد، از قرص‌های نشئه‌آور «زیگپ» نیز استفاده می‌کند.

به گفته‌ی کارشناسان مسائل اقتصادی، کار نوجوانان در شغل‌های غیررسمی می‌تواند سبب افزایش فقر و کاهش رشد اقتصادی شود. آنان، تأکید می‌کنند که سرمایه‌گذاری در آموزش، مهارت‌آموزی و پشتیبانی از مشاغل کوچک، می‌تواند به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کمک کند.

عبدالظهور مدبر، کارشناس مسائل اقتصادی، در این باره می‌گوید: «بی‌توجهی به آموزش و نبود فرصت‌های شغلی رسمی، سبب افزایش فقر، کاهش رشد اقتصادی و گسترش قاچاق و استثمار می‌شود. سرمایه‌گذاری مؤثر در آموزش، ظرفیت‌سازی، برگزاری دوره‌های آموزشی کوتاه‌مدت و بلندمدت، فراهم‌سازی فرصت‌های شغلی پایدار، حمایت از مشاغل کوچک و مهارت‌آموزی برای جوانان. این‌ها می‌توانند وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور را بهبود بخشند و در نهایت، به نفع اقتصاد ملی تمام شوند.»

سید جمال‌الدین سلیمانی، کارشناس آموزش‌وپرورش، می‌‌گوید که کارکردن در کودکی و نوجوانی، سبب بازماندن از آموزش و رشد فکری می‌شود که این وضعیت تأثیرهای مخرب و جبران‌ناپذیری بر آینده‌ی کودکان و جامعه دارد. به باور او، کشوری می‌تواند رشد اقتصادی پایدار داشته باشد که کودکان و نوجوانان آن در مسیر آموزش و مهارت‌آموزی قرار گیرند. «یک کشور زمانی می‌تواند به رشد و بالندگی اقتصادی دست یابد که ستون فقرات آن؛ یعنی جوانان و پیش‌تر از آنان، کودکان، به درستی در مسیر آموزش، رشد علمی و مهارت‌آموزی قرار گرفته باشند. اگر آموزش مناسب برای کودکان فراهم نشود، پیامدهایی چون کاهش مهارت، ازبین‌رفتن خلاقیت و ضعف در توانایی‌های فردی در بزرگ‌سالی به دنبال خواهد داشت.»

روان‌شناسان، نیز می‌گویند که کار کودکان تنها یک مسئله‌ی اقتصادی نیست، بل آثار روانی، عاطفی و رفتاری عمیقی را نیز بر آنان برجا می‌گذارد. شرف‌الدین عظیمی، روان‌شناس، می‌‌گوید که برخی از این کودکان در آینده دچار پرخاش‌گری، رفتارهای تهاجمی، انزواطلبی و دوری از اجتماع می‌شوند. «کودکانی که از سن پایین مجبور به کار می‌شوند، در بزرگ‌سالی با اختلال‌های روانی و رفتاری روبه‌رو می‌شوند. از جمله‌ی این مشکلات می‌توان به اضطراب و خستگی دایمی، افسردگی و احساس ناامیدی، کاهش اعتمادبه‌نفس و بی‌اعتمادی نسبت به دیگران اشاره کرد. احساس شکست، بی‌ارزشی و بی‌قدری در این کودکان ممکن است آنان را به سمت رفتارهای ناهنجار اجتماعی سوق دهد. در برخی موارد، چنین فشارهای روحی زمینه‌ساز گرایش به جرم، خشونت یا حتا مصرف مواد مخدر می‌شود.»

سیدنصرت فروتن، دیگر روان‌شناس، در باره‌ی پیامدهای کار از دوران کودکی چنین می‌گوید: «می‌تواند پیامدهای روانی و شخصیتی عمیقی بر فرد بگذارد. یکی از نخستین پیامدهای آن، ازبین‌رفتن دوران کودکی است. کودک فرصت‌هایی چون بازی، رشد عاطفی و اجتماعی طبیعی را از دست می‌دهد.»

سمیع‌الله ابراهیمی، سخن‌گوی وزارت کار و امور اجتماعی امارت اسلامی، در گفت‌وگو با سلام‌وطندار می‌گوید که این وزارت برنامه‌هایی را روی دست دارد تا زمینه‌های کار و آموزش را به جوانان کار در کشور فراهم کند. «در این استراتژی، برای بهبود شرایط کاری و ایجاد فرصت‌های شغلی، هم‌کاری‌های داخلی و خارجی در نظر گرفته شده است. از جمله برگزاری کنفرانس‌های ملی کار، تلاش برای مهارت‌آموزی زنان در مناطق محروم و مهاجر، فعال‌سازی مرکزهای آموزش‌های حرفه‌ای و فنی به خاطر آماده‌سازی جوانان برای بازار کار، توافق با کشور قطر برای اعزام نیروی کار افغان، نظارت بر حقوق و امتیازات کارگران در اداره‌ها و شرکت‌ها.»

آمار سازمان ملل متحد در سال ۱۴۰۳ هم‌زمان با روز جهانی مبارزه با کار کودکان نشان می‌دهد که به شمول افغانستان، حدود ۱۶۰ میلیون کودک در سراسر جهان سرگرم کار اند که آنان را از آموزش باز داشته و رفاه و آینده‌ی شان را تهدید می‌کند. هم‌چنان، دفتر هم‌آهنگ‌کننده‌ی کمک‌های انسان‌‌دوستانه‌ی سازمان ملل متحد (اوچا)، افزوده است که در افغانستان ۱۹ درصد کودکان به کارگری مشغول اند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: