یافته‌های سلام‌وطندار از گفت‌وگو با ۱۹ زنی که شوهران شان چندهمسره هستند، نشان می‌دهد که این زنان زندگی رضایت‌بخشی ندارند و از ازدواج مجدد شوهران شان، متحمل آسیب‌های روانی شده اند. از میان زنانی که در این گزارش با آنان گفت‌وگو شده است، ۱۳ تن آنان همسران نخست و شش تن دیگر شان همسران دوم شوهران شان اند که هیچ کدام از چندهمسری شوهر شان رضایت ندارند.

همسران نخست، اعتماد به همسر، بی‌اولادی و مداخله‌های دیگران در زندگی شان را، از جمله عامل‌های ازدواج مجدد شوهران خود ذکر می‌کنند و همسران دوم نیز عشق و بی‌اطلاعی از همسر نخست مرد را، دلیل برای تن‌دادن به ازدواج ذکر می‌کنند.

شوهر یکی از این بانوان که مردی کم‌حرف و کم‌‌حوصله است و دوست ندارد داستان زندگی‌اش نقل هر مجلس شود، از رفتار عادلانه میان دو همسرش صحبت می‌کند و جلوی همسر نخستش می‌گوید که می‌خواهد همسر سوم نیز اختیار کند.

ستاره (نام مستعار)، همسر این مرد که در کنارش نشسته است و نگاه‌هایش هزاران حرف نگفته را فریاد می‌زند. ستاره ۲۴ سال دارد؛ اما بازی روزگار و سنگینی مسئولیت‌ها او را ۴۰ساله نشان می‌دهد.

این بانوی نحیف و لاغر که کودکش را در آغوش گرفته و به فرش قرمز اتاق امباقش خیره شده است، با گلوی پر از بغض می‌گوید که وقتی به خواست پدرش به عقد پسر کاکایش درآمد، ۱۴ سال داشت و با همان سن‌وسال کم می‌دانست که دوران بازی با بازیچه‌هایش سپری شده و باید با حقایق ناگوار زندگی روبه‌رو شود، تن به خواسته‌های همسر بدهد، بالین مرد زندگی‌اش را گرم و چراغ خانه‌اش را نیز روشن نگه دارد.

ستاره‌ی نوجوان که تا سه سال پس از ازدواج نتوانسته بود فرزندی به دنیا بیاورد، می‌گوید که این مسئله سبب شد تا شوهرش به فکر ازدواج مجدد بیفتد. این زن که هنوز هم دلهره دارد و پچ‌پچ‌وار و آهسته حرف می‌زند، می‌گوید که در آن روزها نانش را در خون می‌زد و می‌خورد و از این می‌ترسید که شوهرش رهایش کند.

او که اشک‌هایش را با گوشه‌ی چادرش پاک می‌کند، می‌گوید که یادآوری آن روزها برایش دشوار است. به گفته‌ی ستاره، زن‌بودن خیلی سخت است و زنان در افغانستان همواره باید صاحب داشته باشند؛ زیرا تا مجرد اند اختیار شان به دست پدر و برادر است و وقتی ازدواج کردند، اختیار شان در دست شوهرش است.

ستاره می‌گوید که پدرش در بدل «چند» افغانی او را به عقد برادرزاده‌اش در آورد و به دلیل نداشتن فرزند، قرار بود شوهرش نیز رهایش کند. او از شرایط رقت‌باری حرف می‌زند که دل هر شنونده‌ای را می‌سوزاند.

ستاره در ادامه‌ی صحبت‌هایش، می‌افزاید که خداوند پس از سه سال درد و زجر، به او فرزندی عطا کرد و اکنون چهار فرزند دارد؛ اما به‌دنیاآوردن فرزند نیز مانع ازدواج مجدد شوهرش نشد. او می‌گوید که در زندگی مشترک برای همسرش چیزی کم نگذاشته است؛ اما نمی‌داند کجای راه را اشتباه رفته که همسرش در بالین خود زن دیگری را نیز شریک کرده است.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

این تنها ستاره نیست که ازدواج مجدد همسرش او را رنجانده است؛ در گوشه‌ی دیگر این خاک و در شهر شبرغان، مرکز جوزجان، زنی ۳۰ساله‌ای زندگی می‌کند که با چشمان اشک‌آلود می‌گوید که نُه سال با شوهرش یک جا زندگی کرد؛ اما صاحب فرزند نشد، به همین دلیل شوهرش همسر دیگری گرفت و او را از خانه بیرون کرد. او می‌افزاید: «من دیگر برای آن‌ها یک شخص نابکار شده بودم، به گفته‌ی زنش، شوهرم نیز مرا بیرون کرد و در یکی از باغ‌ها مرا منزل داد. فعلاً در مقابل کارکردن در این باغ، من یک لقمه نان شبانه‌روز خود را دریافت می‌کنم.»

دیانای ۳۰ساله، باشنده‌ی پروان که مادر سه فرزند است، می‌گوید که مداخله‌های بیرونی میان او و شوهرش فاصله انداخت و سبب شد که شوهرش همسر دیگری نیز بگیرد. او می‌گوید که در دوران نامزدی شوهرش با زن دوم، از ماجرا با خبر شد؛ اما دادوفریادش جایی را نگرفت و سرانجام شوهرش مجدداً ازدواج کرد. دیانا می‌افزاید که در شب عروسی دوم شوهرش، از شدت رنج و غم بی‌هوش شد و تا صبح در شفاخانه بستر بود.

بهاره، زن دیگری است که ۲۸ سال دارد و مادر دو فرزند پسر است. او می‌گوید که اعتماد بیش از اندازه‌ی او بر شوهرش، سبب شد تا شوهرش با زن دیگری رابطه پیدا کند. بهاره می‌افزاید که شوهرش با یک زن شوهردار رابطه برقرار کرد، سپس آن زن از شوهر اولش طلاق گرفت و با شوهر بهاره ازدواج کرد.

زینب ۳۴ساله، باشنده‌ی شهر فیض‌آباد، مرکز بدخشان که حال‌و‌روز خوبی ندارد و نگاهش خسته و بی‌فروغ است، می‌گوید: «ده سال از ازدواجم می‌گذرد. اوایل، زندگی ما خوب بود؛ اما نمی‌فهمم چه شد که تصمیم به عروسی گرفت و بی‌خبر از من عروسی کرد. راستش، از وقتی که فهمیده‌ام، حتا حوصله‌ی سروسامان‌دادن به اولاد‌هایم را هم ندارم. وقتی که فهمیدم عروسی کرده، آن قدر گریه کردم که دیگر جانی برم نماند.»

زینب می‌گوید‌ که نمی‌داند چرا شوهرش ناگهان زن دیگری گرفت و چرا در رابطه‌ی عاطفی میان زینب و شوهرش شریک دیگری نیز پیدا شد؛ پرسشی که نه تنها در ذهن و قلب زینب، بل در ذهن هزاران زن دیگر این سرزمین نیز خطور می‌کند که چرا آنان باید قربانی تمایلاتی شوند که هیچ سهمی در شکل‌گیری آن ندارند. چرا وقتی همه زندگی شان را صرف رضایت همسر شان می‌کنند و شوهر شان را بر خواسته‌های خود اولویت می‌دهند، این گونه مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند؟ مقصر این جا کیست، زنان یا مردان؟

برای یافتن پاسخ به این پرسش‌ها، سراغ زنانی رفتیم که از آنان در این گزارش به عنوان همسر دوم یاد شده است. بانو نسا که ۳۸ سال دارد و ۱۳ سال پیش با مرد متأهل ازدواج کرده است، می‌گوید: «عاشق شدم و چون خواستگاری کرد، با وجود تفاوت مذاهب مان ازدواج کردیم و پس از دو سال زمانی که به افغانستان می‌آمدیم، برایم گفت زن دارد. من قبل از ازدواج نمی‌دانستم و زمانی خبر شدم که گپ از گپ گذشته بود و من هم همسرش بودم؛ به ناچار کنار آمدم.»

فرزانه نایاب، زنی خوش‌رو و بلندقامت که آرام و شمرده صحبت می‌کند، می‌گوید که همسر دوم‌بودن کار راحتی نیست و او، زخم زبان‌های زیادی را شنیده است. سلما، امباق فرزانه، زنی زیبا و صمیمی است که همیشه لبخند به لب دارد و تمام اهل محل آن‌ها را می‌شناسند.

فرزانه، همسر دوم شوهرش هست و با رضایت همسر اول به نکاح او درآمده است. او می‌گوید که مردم چندان هم نگاه مثبتی به او ندارند و شنیده است که مردم در خلوت‌ خود او را خانه‌خراب‌کن نامیده که زندگی‌اش را بر سر خوشی‌های سلما آباد کرده است؛ دیدگاهی که زن‌بودن را برای فرزانه سخت کرده است و او در این میان خانواده‌اش را مقصر می‌داند.

فرزانه می‌گوید: «البته خواست من نبود. در قسمتی که تصمیم گرفتند زن دوم شوم، این هم خواست فامیل بود. تصمیم از این‌ها بود، من هیچ نقش نداشتم و دیگر این که برای رضایت من هیچ اصلاً من رضایت نداشتم. شوهرم به خاطر رضایت فامیل و خودم وعده‌های زیاد داد؛ اما بعد از ازدواج متأسفانه هیچ کدام آن‌ها را پوره نکرد.»

در کنار این تراژدی‌هایی که زنان بیان کردند، مردانی نیز وجود دارند که می‌گویند داشتن امکانات و دارایی سبب شده است که آنان چهار همسر اختیار و در مورد تمام همسران شان عدالت و برابری را رعایت کنند.

محمدسرور، یکی از این مردان که پدر ۱۲ پسر و نُه دختر است، می‌گوید که به پسرانش توصیه می‌کند تا همسر دوم بگیرند. او می‌افزاید: «من سه تا زن دارم که زنده اند و یکی شان وفات کرده است. بلی، من از زندگی خود راضی هستم، پسرانم هم می‌توانند بروند و بگیرند. نه پشت پسرانم ایستاده می‌شوم و نه مانع شان می‌شوم که زن دوم بگیرند.»

همایون منصوری ۴۱ساله و پدر شش فرزند، نیز معتقد است که در کنار داشتن امکانات، اگر بتواند شرایط اسلام و شریعت را برای انتخاب همسر دوم به جا آورد، این کار را خواهد کرد. او می‌گوید: «بسیار یک زندگی خوب و خوش دارم، از زندگیم راضی هستم؛ اما اگر امکاناتش را داشته باشم و بتوانم عدالت را میان زنانم رعایت کنم، بله اسلام هم می‌گوید تا چهار زن یک مرد حق دارد. به همین خاطر می‌گویم اگر امکانات داشته باشم و همه خواسته‌های شان را در چوکات اسلامی برآورده کنم و گردنم بسته نشود. بلی، زن دیگری هم خواهم گرفت.»

با این حال، شاپور غریب‌مل، مردی ۳۵ساله که هنوز موفق نشده همسری برگزیند، دیدگاه متفاوت دارد. او که مخالف چندهمسری است، می‌گوید که یک همسر مناسب و باشخصیت می‌تواند زندگی‌اش را رنگین کند.

آقای غریب‌مل می‌افزاید: «هر شخص جوان که تصمیم به ازدواج می‌داشته باشد، از دید من باید بهترین خصوصیاتی که یک خانم باید داشته باشد، صداقت است و صداقت هم جانبین باشد. یک تعداد مردم پول، مقبولی و این چیزها را در نظر می‌گیرند؛ اما به نظر من صداقت باشد در بین شان و باید یک شخص به انتخاب و معیارهای خود همسر خود را انتحاب کند. اگر مطابق مفکوره‌های خود ازدواج کنند، بسیار خوب می‌شود به زندگی شان. باید در انتخاب همسر اول خود کوشش کنند که به همان معیارهایی که خود شان می‌خواهند، ازدواج کنند تا تصمیم به ازدواج دوم نگیرند.»

در همین حال، زینب رضایی، فعال حقوق زن، می‌گوید که گرفتن همسر دوم بدون عذر و بهانه‌ی موجه و به صورت پنهانی، خشونت آشکار در برابر زن است. او می‌افزاید: «این باعث می‌شود بعضی کشیدگی‌هایی را در خانه به وجود بیاورند، زن اول زیر نظر نمی‌باشد. یکی از مشکلات مردم افغانستان این است که همیشه در این فکر هستند که چهارچوب یک خانواده را بسازند؛ اما نیازهای یک زن و یک فامیل را آن‌ها در نظر نمی‌گیرند. می‌گویند در اسلام مرد باید چهار زن بگیرد؛ اما باید نیازهایی که یک زن دارد، برایش رسیدگی کند.»

با این‌ همه، ازدواج مجدد مردان چیزی است که از سوی جامعه‌ی افغانستان به آسانی پذیرفته شده است، بدون این که شرایط روحی و آسیب‌هایی که به زنان وارد می‌شود، مد نظر گرفته شود. روان‌شناسان، می‌گویند که حس اعتماد به نفس در زنان با خودبرتر‌بینی ایجاد می‌شود و در صورت شریک‌شدن زن دیگری در روابط عاطفی شان، اعتماد به نفس زن تضعیف می‌شود و در ادامه مشکلات روانی را برای زنان به بار می‌آورد.

جامعه‌شناسان، نیز می‌گویند که داشتن چندین همسر به گونه‌ی برنامه‌ریزی‌ناشده و بدون دلیل موجه، به لحاظ تربیت فرزندان و وضعیت اقتصادی خانوادگی، به جامعه آسیب می‌رساند. ادریس واجد، روان‌شناس، می‌گوید: «در قدم نخست باعث مخطط‌شدن فضای صمیمیت و هم‌دلی خانواده می‌شود. ثانیاً، ازبین‌رفتن حس اعتماد به هم‌دیگر و ثالثاً باعث ازبین‌رفتن حس اعتماد به‌ نفس فردی و محو انگیزه‌ی ادامه به زندگی در خانم می‌شود که این خود باعث ایجاد خلای عاطفی و در درازمدت باعث افسردگی و اختلالات حاد عصبی می‌شود.»

سلام‌وطندار را در شبکه‌ی «ایکس» دنبال کنید

احمدراشد صدیقی، استاد دانش‌گاه و جامعه‌شناس، نیز می‌گوید: «چندهمسری سبب افزایش فرزند می‌شود و اگر این فرزندان به گونه‌ی درست تربیت نشوند و آموزش درست فرا نگیرند، می‌توانند مشکلات را در جامعه خلق کنند و جامعه را به بیراهه بکشانند. از نگاه اقتصادی هم می‌توانند مشکلات بیش‌تر خلق کنند.»

از سویی هم، عالمان دین، در مسائل چندهمسری بر اصل برابری میان زن‌ها تأکید می‌کنند و می‌گویند که مردان در صورت رضایت همسر نخست و به شرط توانایی بر رعایت برابری میان زنان، می‌توانند تا چهار زن داشته باشند. به گفته‌ی آنان، پیش از اسلام نیز تعدد همسر در میان مردان وجود داشت؛ اما اسلام به تعدد همسر در میان مردان شرایط وضع کرده است.

عطاءالله انس، عالم دین، می‌گوید: «اگر ما نتوانیم عدالت را تأمین کنیم، باید به یک همسر قناعت داشته باشیم. شروطی که اسلام برای تعدد زوجات گذاشته است، شروطی ساده‌ای نیست. مثلاً زندگی مستقل به هر دو خانم، خانه‌ی مستقل به هر دو خانم، رسیدگی به مسکن، پوشاک و خوراک به گونه‌ی مستقل به هر کدام.»

قطب‌الدین مجتهد، دیگر عالم دین، نیز می‌گوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم .. وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِی ٱلۡیَتَٰمَىٰ فَٱنکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَهً أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ … پیرامون این آیه‌ی متبرکه که در قرآن و در سوره‌ی نسا آمده، از نظر شرایط اسلامی که در این آیه خداوند فرموده است، اگر شما می‌ترسید که در مورد دختران یتیم عدالت را رعایت کنید، پس شما از دیگر زنان به نکاح بگیرید. یک دانه، دو دانه، سه دانه و چهار دانه همسر.»

نورآقا شعیب، حقوق‌دان، می‌گوید که بر اساس قوانین نافذه‌ی افغانستان، مردان برای ازدواج مجدد نیازی به اجازه و آگاهی همسر پیشین خود ندارند و تنها لازم است توانایی مالی برای داشتن زن جدید، داشته باشند. او می‌افزاید: «بنابر این، در صورت مراعات و توانایی انجام تمامی این مسائل، مرد می‌تواند به ازدواج دوم و سوم رو آورد. در غیر آن، این حالت مربوط اصول مشروط می‌شود و اجازه‌ی رجوع به آن وجود ندارد.»

با این همه، محمدعاکف مهاجر، سخن‌گوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست، با تأکید بر این که ساختار تشکیل خانواده بر اساس اصول فقهی و مذهب حنفی می‌باشد، می‌گوید که اگر مردان توانایی اجرای عدالت میان همسران را داشته باشند، ازدواج مجدد آن‌ها ایرادی ندارد.

او می‌افزاید: «عده‌‌ای از علما به این نظر اند که تعدد ازدواج امری مستحب است و در صورتی امکان دارد که مرد با یک همسر نمی‌تواند نیازمندی‌های خود را مرفوع کند؛ اما در حالات عموم چندهمسری‌بودن امری مباح است و نفی‌کننده‌ی قول عوام است که بیان می‌کنند تعدد ازدواج سنت است.»

گفتنی است که در نظام جمهوری، برای حل مشکلات ازدواج مجدد مردان، بحث زیادی در مجلس نمایندگان شده بود و شماری از نمایندگان پیشین، تلاش داشتند که چندهمسری را ممنوع کنند و شماری هم می‌خواستند برای آن پیش‌شرط‌های مشخص و اصولی تعیین کنند؛ اما تمامی این بحث‌ها در نظام پیشین نیز نتیجه‌ی محسوسی در پی نداشت و اکنون نیز مردان بدون توجه به پیش‌شرط‌های ازدواج مجدد، می‌توانند آزادانه چندین همسر اختیار کنند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: