حکومت به رهبری اشرف غنی مدعی جمهوری و حکومت قانون است. اما ناظران منصف و بی‌طرف متفق‌اند که این حکومت شباهت چندانی به جمهوری مبتنی بر مردم‌سالاری در مفهوم نوین آن ندارد و قانون نام دامی‌ست که برای به دام‌افکندن رقیبان به کار می‌رود و «جمهوریت» انباشت از انواع فساد و دروغ است.

ظاهراً و به تعبیر حلقۀ قدرت نظام از طریق نهادها و ساختارهایی که در قانون پیش‌بینی شده، اداره می‌شود و همه‌چیز در مسیر درستش قرار دارد؛ در حقیقت این تلقی هماهنگی با واقعیت ندارد. برای توضیح کارکرد و سلسله‌ مراتب حاکم، من از مثال مدل صوفیانه مدد می‌گیرم. در صوفی‌گری فردی در کانون حلقۀ ذکر قرار دارد که پیر طریقت نامیده می‌شود و در تصوف پیر، مردی کامل است که به ارشاد مریدان همت می‌گمارد. در تصوف کوشش‌های مرید بدون پیر هرگز به ثمر نمی‌رسد و در واقع به تعبیری «پیر میراث حق است.» مریدان با آدب و خضوع آستان این موجود مقدس بوسند. من از عهدۀ تعریف تأثیر و تابش پیر بر مرید، برنخواهم آمد، اما میان یک حلقۀ صوفیانه و حلقۀ قدرت در حکومت کنونی شباهت‌های ظاهری می‌بینم.

البته باید اذعان کنم که با این قیاس مع‌الفاروق به هیچ‌وجه، قصد ندارم حلقۀ قدرت را عین حلقۀ صوفیانه بدانم. در واقع، صوفیان جماعتی‌اند که از دنیا و محتوای آن بریده‌اند؛ در حالی که حلقۀ قدرت حرص دنیا و محتوای آن را دارند. حلقۀ قدرت در حکومت به این دلیل شباهت به یک حلقۀ صوفیانه دارد که در رأس آن پیر مقدسی قرار دارد که گاهی «پیر خرد» هم خوانده می‌شود. جایگاه این مرد منیع و از خطاها مبراست.

حلقۀ قدرت بر محور این مرد چنبر زده‌اند و هر کدام در وفاداری نسبت به پیر راه افراط می‌پیمایند. تمایز آشکار حلقۀ قدرت با یک حلقۀ صوفیانه در عناصر بنیادین آن است. در تصوف معنویت اساس است، اما در حلقۀ قدرت طمع و مادیت جا خوش کرده؛ بنابر این در این حلقه هرگونه خضوع و ابراز وفاداری از بهر معاش است و شایسته است آن را فرهنگ تملق بنامیم. در تمام اداره‌های دولتی مأموران مکلف‌اند میزان احترامات عمیق‌شان را در بیان و در مکاتیب رسمی نسبت به پیر ابراز دارند و حتی جاسوسانی در اداره‌های دولتی مراقب و ناظر بر چه‌گونه‌گی ابراز ارادت افراد بر پیر کبیر اند. تمایز پیر با دیگر افراد اجتماع به دلیل جایگاه قانونی که دارد نیست؛ بل‌که قداستی‌ست که پیر از قدرت به‌دست آورده و او را با عوام بی‌گانه ساخته است. این رفتار فی‌الواقع میراث و سایۀ نظام پادشاهی است که در آن شاه «ظل‌ الله» تلقی می‌شد.

غنی سخن درستی دارد که می‌گوید، برخلاف رهبران سنتی افغانستان، خانوادۀ سیاسی ندارد. او گروه سیاسی دارد که در گروهش در حد پرستش تقدیس می‌شود. این گروه به‌ وسیلۀ اسراری متشکل شده و در مشارکت با گروه‌های زیرمجموعه‌اش حکومت را اداره می‌کند. هر فرد شامل در حلقۀ قدرت، حلقه‌های خود را دارد و افراد شامل در حلقه هر کدام نظر به بضاعت‌شان در رأس گروهی قرار دارند. به عبارت دیگر، حکومت به وسیلۀ شبکه‌های به‌هم‌پیوسته مدیریت می‌شود که به زنجیر حلقۀ قدرت پیوسته‌اند. این مشارکت شبکه‌یی به شکلی نیست که در قانون پیش‌بینی شده و تجلی کارکرد نهادها باشد؛ بل‌که در این نوع حکومت‌داری ساختارها منزوی و مطرود اند.

در حلقۀ قدرت دو تن سرخیل مریدان‌اند که هر کدام شبکه‌های قدرت‌مندی دارند. تمام امور کشور از زیر نظر این دو می‌گذرد و سپس امور و اطلاعات به طور حلاجی‌شده در اختیار پیر قدرت می‌رسد. این دو پیشینه و پشتوانۀ سنتی در سیاست افغانستان ندارند؛ بل‌که توسط غنی به صحنه آورده شده‌اند. یکی از نظر اجرایی در مقام نخست‌وزیر امنیتی و دیگری در مقام نخست‌وزیر امور غیرنظامی نشسته است. امور امنیتی را محب، مشاور امنیت ملی مدیریت می‌کند و امور غیرنظامی را فضلی، رئیس ادارۀ امور.

طوری تبلیغ می‌شود که گویا این دو مظهر آگاهی و تعهد به مردم‌اند. اما در واقعیت آن‌که امور امنیتی را مدیریت می‌کند، متخصص علوم کمپیوتری‌ست و دیگری پزشک است. در اداره‌های امنیتی کلیه‌یی صلاحیت‌ها به محب منتقل شده و او حتی در مقرری افراد در پایین‌ترین سطوح نقش دارد. مراقب است که کسی در مخالفت با پیر مقدس نباشد و مهره‌هایی را می‌گمارد که در خدمت برنامه‌های قومی و گروهی باشد. از نظر عملی، اقدامات این مدیر به ظاهر مدبر، هیچ تأثیر روی بهبود وضعیت نداشته، اما توانسته نهادهای امنیتی را بیش‌تر به فساد آلوده کند. در وزارت دفاع، داخله و ریاست امنیت ملی، دست این مرد باز است و امور را بر طبع خود مدیریت می‌کند.

البته یک شعبۀ دیگر در شورای امنیت وظیفۀ رسیده‌گی به امور سیاسی را دارد که از آن‌طریق نیز محب فعالیت دارد. همۀ اطلاعات امنیتی از وضعیت کشور پس از عبور  از فلتر محب به غنی می‌رسد. در حلقۀ مریدان، محب به عنوان جانشین و خلیفۀ آینده نگریسته می‌شود و اگر امور بر وفق پیش رود، محب به مقام پیر ارتقا خواهد کرد.

فردی دوم از سرخیل مریدان فضل‌محمود فضلی است که نامش گرفته شد. او در حلقۀ مریدان جاذبۀ عجیبی دارد و موقعیتش نزد پیر مقدس بسیار خاص است. او بیش‎‎‌تر وزارت‌خانه‌ها را زیرمجموعۀ ادارۀ امور آورده و به صورت مستقیم در امور روزانۀ وزارت‌خانه‌ها دخیل است. در وزارت‌هایی که وزیر وابسته به حلقۀ رقیب باشد، معینی گماشته و صلاحیت‌های وزیر را به معین انتقال داده است.

او غالباً از طریق شبکه‌های خصوصی‌اش امور را مدیریت می‌کند. قدرت برکنای وزیران و گماشتن افراد جدید که به برنامه‌هایش وفادار باشند، در حیطۀ اوست. اخیراً عبدالهادی ارغندیوال، وزیر پیشین وزارت مالیه را که بنای تمرد داشت، از وزارت مالیه بیرون انداخت. ارغندیوال پس از برکناری از وزارت مالیه بر این نکته اعتراف کرد.

مهم‌ترین معیار در گماشتن افراد در بست‌های مهم دولتی و حتی بست‌های پایین‌رتبه در کنار تبار، خلوص نیت و وفاداری به حلقۀ قدرت است. رابطۀ دوستانه و تملق خالصانه می‌تواند مراتب افراد را بلند ببرد. این روی‌کرد گروه‌گرایی در زمان امارت طالبان نیز مرسوم بود و ملاهایی که دوستان‌شان را به کار می‌گماشتند، به گروه اندیوالان شهره بودند، اما اکنون این تفاوت را دارد که آن را جمهوریت می‌خوانند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: