«از کاپیسا به کابل آمدیم، به امید این که کاری برای ما پیدا شود؛ اما فعلاً شوهرم کراچی‌رانی می‌کند و مه هم خانم خانه استم. خانه خسورانم که مصرفش سر معاش ما بود، حالی دَ امان خدا مانده.» این را شیبا می‌گوید؛ زنی که پیش از روی‌کارآمدن امارت اسلامی، در یکی از مؤسسه‌های خارجی به عنوان آموزگار کار می‌کرد؛ اما پس از وضع محدودیت کاری بر زنان، خانه‌نشین شده و هم‌زمان با او، شوهرش نیز بی‌کار شده است.

شیبا، می‌گوید که در کاپیسا در مؤسسه‌ی «برک» به عنوان آموزگار کار می‌کرد و با بسته‌شدن مکتب‌ها، بی‌کار شده و اکنون در سردرگمی و بی‌برنامگی به سر می‌برد؛ در حالی که بخشی از نیازهای خانواده‌ی شوهرش نیز با درآمد او فراهم می‌شد. بی‌کاری، فشار زندگی روی شانه‌های شیبا را چند برابر کرده است. «مشکلات کرایه‌ی خانه و غذا پره نمی‌شه درست. به بسیار مشکلات پیسه جمع می‌کنیم، ای وضعیت رنجم میته و فشار میایه روی روانم. د ای جوانی یادفراموشی پیدا کردیم.»

به گفته‌ی شیبا، او برای پیداکردن کار، ماه‌ها است که از یک مکتب به مکتب دیگری می‌رود؛ اما همه درها به رویش بسته است.

سلام‌وطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید

صابره، شهروند دیگری که سال‌ها در مؤسسه‌های خارجی کار کرده و پس از محدودیت‌ها بر فعالیت زنان، بی‌کار شده، می‌گوید که این روزها در زندگی‌اش هیچ برنامه‌ای ندارد و از این رو، دچار احساس ناامیدی و پوچی مفرط شده و گه‌گاهی به خودکشی‌کردن می‌اندیشد.

صابره، در حالی که آشفتگی از صورتش پیداست، نفسش را بیرون می‌دهد و می‌گوید: «می‌بینی چهار طرفت، هیچ امیدی نیست. تمام دروازه‌ها به رویت بسته است. در امی چند روزی که د خانه می‌‌نشینم، از صبح تا شب بی‌برنامه می‌باشم. حس می‌کنم د خانه زندانی استم، ای قدر وضعیت روحی مه خراب میشه، که گاهی دلم می‌شه خودکشی کنم.»

صابره که این روزها درآمدی ندارد، به کمک‌ بستگانش، نیازهای ابتدایی‌اش را فراهم می‌کند. «در حال حاضر، نمی‌تانیم به همه ضروریات ما رسیدگی کنیم. از لحاظ روحی رنج میته آدم رَ این که او قدر درس خوانده باشی، تا یک روزی برای خودت کسی باشی؛ اما کاری از دستت نیاید.»

در دو سال گذشته، زنان زیادی به دلیل محدودیت‌های وضع‌شده از سوی امارت اسلامی، از محیط‌های کاری رانده شده و به نشستن در چهاردیواری خانه ناچار شده اند؛ وضعیتی که شمار زیادی از آن‌ها را به دلیل نداشتن درآمد بدیل، با مشکل‌های اقتصادی و مشکل‌های دیگری روبه‌رو کرده است.

سلام‌وطندار فارسی را در تویتر دنبال کنید

مرغلی فقیرزی، زن دیگری که پس از محدودیت‌های کاری بر زنان، خانه‌نشین شده، می‌گوید که نزدیک به ۲۰ سال در اداره‌های مختلف دولتی به عنوان مدیر کار کرده و با درآمد آن، نیازمندی خانواده‌اش را تأمین کرده است؛ اما پس از بی‌کارشدن، ترس از آینده‌ی مبهم او و خانواده‌اش، فشارهای روانی فراوانی را بر او تحمیل کرده تا جایی که به هشت روان‌درمان متفاوت مراجعه کرده است؛ اما هنوز از ناخوشی روانی رنج می‌برد. او، با گلایه از روزگاری که دامن‌گیرش شده، می‌گوید: «بی‌کار شدم؛ دخترم هم از کارش باز ماند. یک خانواده‌ی محبوس و محروم استیم. با ای قدر محرومیت، چه طور به تکلیف‌ها مواجه نشویم؟ مه تقریباً پیش هشت روان‌شناس د کابل مراجعه کردم، نتیجه نداد؛ د پاکستان رفتیم هم نتیجه نداد. تا وقتی که مشکل ما بنیادی حل نشود، وضعیت ما هم همین خواهد بود.»

این گوشه‌ای از ناخوشی زنان بازمانده از کار در افغانستان است که دچار مشکل اقتصادی نیز شده اند؛ زنانی که هیچ دورنمای روشنی را نمی‌توانند برای خود ترسیم کنند.

بر اساس آمار گردآوری‌شده، تنها با منع توقف کار زنان در چهار مؤسسه، بیش‌تر از ۱۱ هزار و ۴۰۰ زن بی‌کار شده اند؛ در حالی که زنان زیادی نیز در اثر محدودیت‌های ۲۰ ماه گذشته، از اداره‌های دولتی و غیردولتی برکنار شده یا هم ترک وظیفه کرده اند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: