پیش از چاشت ۸ میزان ۱۴۰۱، در نخستین دقیقه‌های کانکور آزمایشی در مرکز آموزشی کاج در دشت‌برچی شهر کابل، مهاجمان انتحاری پس از ورود به صنفی که آزمون در آن جریان داشت، ابتدا به دانش‌آموزان تیراندازی کرده و سپس مواد هم‌راه شان را منفجر می‌کنند؛ در این رویداد، نزدیک به ۲۰۰ تن کشته و زخمی می‌شوند. با گذشت یک سال از این رویداد، خانواده‌های قربانیان هنوز نتوانسته‌ اند با ازدست‌دادن عزیزان شان کنار بیایند.

مرضیه، مادر نازنین، یکی از کشته‌شدگان در رویداد کاج، می‌گوید که پس از مرگ نازنین، دیگر جرأت رفتن به سمت مرکز آموزشی کاج را ندارد؛ زیرا به باور او، کاج برایش نکبت آورده و دخترش را از او گرفته است. مادر نازنین، در حالی که با یادآوری خاطره‌های دخترش به لرزه افتاده، می‌افزاید که او از کودکی به شوق پزشک‌شدن، همه خوشی‌ها و سرگرمی‌های زندگی را کنار گذاشته و شب‌وروزش را با خواندن و تلاش برای رسیدن به هدفش سپری می‌کرد. «هدف نازنین فقط طب کابل بود، می‌گفت جز طب دیگر هیچ چیز نمی‌خوانم. تا این اندازه شوق دانش‌گاه طبی را داشت که یکی از جمعه‌ها لحظه‌ای بی‌کار شد پدرش را گفت مرا به دانش‌گاه طبی کابل ببر و پدرش او را برد.»

سلام‌وطندار را در شبکه‌ی «ایکس» دنبال کنید

سحر، خواهر نازنین در حالی که اشک می‌ریزد، می‌گوید که پدرش با گاوداری و تحمل سختی‌های زیادی، می‌کوشید که برای رسیدن نازنین به رویاهایش کمک کند. او می‌افزاید: «نازنین از نخبگان کاج بود و شبانه‌روز سه ساعت خواب می‌کرد. جاهلان خواهرم را نماندند به هدف‌هایش برسد.»

خانواده‌ی نازنین، برای تسلای دل شان، میز درس و کتاب‌های نازنین را دست‌نخورده گذاشته اند.

در سوی دیگر، اسدالله ۲۰ساله، از دیگر نخبگان و دارندگان کارت طلایی مرکز آموزشی کاج که با شوق گرفتن مقام اول در کانکور، از روستایی در ولسوالی بلخاب سرپل به کابل آمده بود و شب‌وروز تلاش می‌کرد تا خودش را برای هدفش آماده کند، نیز در حمله‌ی خونین بر مرکز آموزشی کاج جان باخته است.

محمد فهیمی، برادر اسدالله، می‌گوید که او همیشه در کانکورهای آزمایشی در کاج، مقام نخست را می‌گرفت. او، می‌افزاید که مادرش پس از مرگ اسدالله، هنوز جرأت نتوانسته از بلخاب بر مزار پسر جوانش به کابل بیاید. به گفته‌ی محمد، مادرش پس از مرگ اسدالله به بیماری قلبی نیز مبتلا شده است. «وقتی مادرم خبر شد؛ یعنی هیچ امیدی به این نداشتیم که مادرم دوباره زنده شود، مادرم روزها آرام بود وقتی که همه می‌خوابید، یک شب متوجه شدیم نصف شب مادرم گریه می‌کند؛ مادرم رنج سختی را تحمل می‌کرد.»

محمد که تمام یاداشت‌ها، ده‌ها تقدیرنامه، کتاب‌ها و قلم‌های اسدالله را تا کنون با خود دارد، می‌گوید که تنها یادگاری‌هایی اند که خاطرات برادرش را برایش زنده نگه می‌دارند.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

همین‌ گونه، لطیفه‌ی ۱۹ساله، یکی دیگر از کشته‌شدگان رویداد خونین کاج است. مادر لطیفه، می‌گوید که او با سختی‌ها و نداشتن‌های زیادی به آموختن ادامه می‌داد تا در آینده بتواند کسی برای خودش شود و هم‌چنان باری را از شانه‌های پدرش کم کند. او می‌افزاید: «کور شوم پارسال زمستان تمام در همین اتاق یخ بدون چری زندگی کرد، درس خواند تا یک-دو بجه‌ی شب؛ دخترم به بسیار سختی درس می‌خواند. پا و سر لچ می‌ماند، به شکمش رسیدگی نمی‌توانستیم.»

مادر لطیفه، می‌گوید که هنوز نتوانسته او را فراموش کند و هر بار که جای خالی لطیفه را سر سفره می‌بیند، روانش زخم می‌خورد.
بر اساس گفته‌های مسئولان مرکز آموزشی کاج در دشت برچی کابل، در حمله بر این مرکز در سال گذشته، ۵۳ تن کشته شدند و بیش از ۱۲۰ تن زخم برداشته اند که بیش‌تر شان دانش‌آموزان دختر بودند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: