پس از برآورده‌شدن نیازهای ابتدایی که برای دوام زندگی نیاز است، انسان بیش‌تر از هر چیزی به آگاهی نیاز دارد. انسان‌ها، زمانی توانستند از زندگی قبیله‌ای به تمدن‌های پربار برسند که از نادانی شان، به سمت آموختن فرار کردند؛ زیرا، برای شکل‌دادن به زندگی‌ای تازه که بتواند نیازهای مادی و روانی انسان را به بهترین شکل آن فراهم بیاورد، نیازمند شناختن پیرامون و چه‌گونگی سازوکار پدیده‌هایی استیم که روی زندگی مان اثر می‌گذارد. رسیدن به این شناخت، تنها از راه دقیق‌شدنی که به آموختن و بازکردن گره‌های کور منتهی می‌شود، میسر است.

شناخت انسان‌ها از اهمیت آگاهی و دانش، باعث شده است که پس از شکل‌گیری جامعه‌های امروزی، دولت‌ها در کنار دیگر مسئولیت‌هایی که در برابر شهروندان متعهد می‌شوند، ارائه‌ی خدمات آموزشی سراسری را نیز، از مکلفیت‌های شان بدانند. روی این دلیل، بیش‌تر کشورهای پیش‌رفته‌ی امروزی، از ابتدای شکل‌گیری شان تا اکنون، پیوسته تلاش کرده اند که با گسترش توانایی خواندن‌و‌نوشتن در میان شهروندان شان، زمینه‌ی در دست‌رس‌بودن دانش عمومی را فراهم بیاورند؛ به نحوی که اکنون، به سختی می‌توان در کشورهای پیش‌رفته‌ی جهان، فردی را سراغ کرد که سواد خواندن‌و‌نوشتن نداشته باشد.

در افغانستان اما به دلیل جنگ‌های درون‌مرزی که از آغاز تاریخ معاصر کشور تا اکنون به شکل‌های گوناگونی از شهروندان قربانی می‌گیرد، هیچ گاه ساختار سیاسی-اداری‌ای شکل نگرفت که برای نابودی یا کاهش دوام‌دار بی‌سوادی در جامعه کار کند. با این حال، در دو دهه‌ی گذشته، امکان‌ها و بسترهایی در جامعه فراهم شد که می‌توانست به کاهش چشم‌گیر بی‌سوادی و رشد دانش همگانی بینجامد؛ اما عرف‌های دانش‌ستیز جامعه و در نهایت کم‌میلی جمهوری برای پخش آگاهی و گسترش دانش روز در جامعه، باعث شد که از فرصت‌ها و امکان‌های به‌دست‌آمده، بهره‌ای که باید، گرفته نشود و افغانستان دوباره به سمت پایین پله‌های آگاهی بیفتد.

از آن جا که صداقت همواره در افغانستان دست‌نیافتنی بوده، در مورد نرخ بی‌سوادی نیز آمار یک‌دستی از سوی حکومت پیشین بیرون داده نشده است. وزارت معارف حکومت پیشین، در ۱۳۹۵ مدعی شد که یک‌سوم جمعیت افغانستان سواد خواندن و نوشتن ندارد؛ اما، سه سال پس از آن -۱۳۹۸-، همین وزارت مدعی شد که نرخ سواد در کشور را به ۴۲ درصد افزایش داده است. در آن زمان، نوریه نزهت، سخن‌گوی وزارت معارف حکومت پیشین، از پیش‌گرفتن راه‌برد تازه‌ای پرده بر داشت که بر اساس آن، قرار بود تا سال ۲۰۳۰ نرخ سواد در افغانستان به ۶۰ درصد برسد.

پیش از دست‌یافتن به نرخ ۶۰درصدی سواد در افغانستان، جمهوری وارد تاریخ سیاسی کشور شده و امارت اسلامی به بار دوم به قدرت بازگشت. این تغییر ماهیتی ساختار سیاسی-حقوقی کشور، نه تنها که امیدواری به کاهش میزان بی‌سوادی در افغانستان را از میان برد، بل به گونه‌ی بهینه‌ای به افزایش میزان بی‌سوادی در کشور کمک کرده است. امارت اسلامی پس از تسلط بر افغانستان در سال گذشته، دروازه‌های مکتب را به روی دانش‌آموزان دختر بالاتر از صنف ششم بسته و صدها هزار دختر و زن را از آموزش‌وپرورش باز داشته است.

با این همه، بی‌سوادی از دیر باز به این سو، یکی از جدی‌ترین چالش‌های فراراه زندگی شهروندان افغانستان است که پیوسته کشور را از رسیدن به رشد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باز داشته است. تلاش برای کاهش و در نهایت نابودی بی‌سوادی در جامعه، از آن جا مهم است که رشد سواد با امکان تحقق صلح، رابطه‌ای تنگاتنگ و دوسویه دارد؛ به این معنا؛ به هر میزانی که سطح سواد همگانی در کشور‌ به سمت بالای گراف در حرکت می‌شود، امکان فراهم‌آمدن صلح و زیست باهمی میان شهروندان آن نیز بیش‌تر می‌شود و برعکس آن نیز صادق است.

اهمیت آگاهی یا در شکل ابتدایی آن توان خواندن‌ونوشتن، باعث شده که یونسکو، در ۲۶ اکتوبر ۱۹۹۶ در چهاردهمین نشست عمومی‌اش، ۸ سپتمبر را روز جهانی سوادآموزی نام‌گذاری کند. پس از آن زمان، این سازمان در هم‌کاری با کشورهای پس‌مانده و جنگ‌زده‌ی جهان، تلاش دارد تا به کاهش و نابودی بی‌سوادی در جهان کمک کند. برای رسیدن به این هدف، یونسکو، همه‌ساله‌ برنامه‌هایی را برای نابودی بی‌سوادی در جهان عملی می‌کند. این سازمان، دو روز پیش –سه‌شنبه، ۱۵ سنبله- وعده سپرد که در سال پیش رو، برنامه‌ی سوادآموزی را به ۲۵ هزار تن در ۲۰ ولایت افغانستان راه‌اندازی کند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: