
قسمت بیستوسوم
قسمت بیستوسوم درامۀ دری مهاجرت

قسمت بیستوسوم درامۀ دری مهاجرت

قسمت بیستودوم درامۀ دری مهاجرت

در بسیاری موارد جوانان برای یافتن کار و زندهگی رویایی به مهاجرت نامنظم رو میآورند و بیخبر از خطرات جسمی، مالی و روانی این مسیر مرگبار، پول هنگفتی را به هدر میدهند.

قسمت بیستویکم درامۀ دری مهاجرت

قسمت بیستم درامۀ دری مهاجرت

«من یک سیک هستم. من اهل افغانستان هستم. من یک مهاجرم و بالاخره من اولین دانشجو از خانوادهام هستم که به دانشگاه هاروارد راه یافته و امروز فارغ شده است.»

قسمت نُزدهم درامۀ دری مهاجرت

قسمت هژدهم درامۀ دری مهاجرت

ضیاالحق که ۳۸ سال دارد و باشندۀ شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا میباشد، میگوید که به دلیل بیکاری و مشکلات اقتصادی به گونۀ نامنظم به کشور ایران مهاجرت کرده است.

قسمت هفدهم درامۀ دری مهاجرت

در سالهای پسین ناامنی و بیکاری در کشور دلیل بیشتر مهاجرتهای نامنظم بوده است، اما با این حال کسانی هم هستند که از سر شوق تصمیم به مهاجرت میگیرند. از نظر این افراد زندهگی در بیرون از کشور، رویایی و بدون دغدغه است.

پریشانی را به خوبی میتوان در تک تک واژههای که ادا میکند دریافت، پریشانییی که از تنگدستی، اقامت مبهم و زندهگی در چهاردیواری تاریک و نمدار، در باکو پایتخت آذربایجان بر او تحمیل شده است.

قسمت شانزدهم درامۀ دری مهاجرت

در دل یک شب تاریک، امیرحسین با جیغ و واویلایی که معلوم نبود از کجاست، از جایش میپرد. او نمیدانست چه اتفاقی افتاده است، اما سریع خودش را به سمت صدا برد و به محل وقوع حادثه رسید. او به صحنهیی بر میخورد که در تمام زندهگیاش ندیده بود. امیر حسین لحظهیی مات و مبهوت در جا میخشکد. دخترخانم جوان چاقوی بزرگ را در گلوی هماتاقیاش فرو برده و خون همهجا را سرخ کرده است.

قسمت پانزدهم درامۀ دری مهاجرت

عبدالستار حسینی، عضو مجلس نمایندهگان و یکی از اعضای هیـأت بررسیکنندۀ قضیۀ به دریاانداختن مهاجران افغانستان، به سلاموطندار میگوید که مقامهای ایرانی حاضر به گفتوگو و همکاری با آنان نمیشوند. او میگوید: «ما به اسناد و شواهد لازم دست یافتهایم، ولی آنان – هیأت بررسیکنندۀ ایران– به گفتوگو در پیوند به این رویداد تمایلی نشان نمیدهند.»