فرار از مهاجرت و دشواری کار در جامعۀ سنتی افغانستان

عبدالمعز خودش را باشندۀ اصلی منطقۀ مرغاب ولایت غور معرفی می‌کند. به گفتۀ خودش، ۱۳ساله داشته که افغانستان را به دلیل فقر و تنگ‌دستی ترک می‌کند و به ایران می‌رود.

معز می‌گوید، پس از رسیدن به ایران و تشکیل خانواده، احساس کردم زنده‌گی‌ام کم کم درست می‌شود. او که به تازه‌گی با شقایق – همسر ایرانی‌اش – از ایران به شهر فیروزکوه، مرکز ولایت غور بازگشته، در گوشۀ از این شهر مصروف ساندویچ‌فروشی و آرایش‌گری اند.

او ایران را به دلیل‌ عدم مصونیت جان خود و خانواده‌اش پس از پانزده سال ترک می‌کند و می‌آید به شهر فیروزکوه و در گوشۀ از آن، بساط ساندویچ‌فروشی پهن می‌کند.

او با آن‌که در ایران تشکیل خانواده داده، اما هیچ‌گاهی بی‌مهری کارفرمایان ایرانی را از یاد نبرده است. به گفتۀ او، کارفرمایان ایرانی افزون به عدم پرداخت حقوق ماه‌وار کارجویان افغانستانی، آنان را توهین، لت‌وکوب و در مواردی به قتل می‌رسانند.

او از دشواری کار در کشور خودش سخن می‌زند. عبدالمعز می‌گوید: «وقتی به ولایت‌مان برگشتیم، کسی حاضر نبود مکانی را برای باز کردن آرایشگاه به من و همسرم به کرایه بدهد.» به گفتۀ او، در پیوند به این همین موضوع نیز هشدار مرگ دریافت کرده‌اند. تهدید به مرگ، او و شقایق را از هدف‌شان منصرف نکرده و آنان در این شهر در کنار ساندویچ‌فروشی، آرایشگاهی نیز باز کرده‌اند.

 شقایق که اکنون در کنار ساندویچ‌فروشی همسرش، آرایشگاه باز کرده است، می‌گوید که پیش از آمدنش به افغانستان، تصویر زشتی از این کشور داشت و تصور می‌کرد هیچ زنی نمی‌تواند بیرون از خانه کار کند.

شقایق که تازه به افغانستان برگشته، از نهادهای امنیتی و مسئولان محلی غور خواسته که از آنان در مقابل زورگویان و بداندیشان حمایت کنند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *