فقر و ناداری به‌عنوان یک سونامی خطرناک و وحشت‌آفرین، تهدیدی برای جامعۀ انسانی به‌ویژه جامعۀ با نام ولی بی‌نان افغانستان قلمداد می‌شود. فقر محصول عوامل مختلف در جوامع و شرایط مختلف است، اما در افغانستان که یکی از نادارترین سرزمین‌های جهان محسوب می‌شود، عواملی هم‌چو جنگ، بی‌کاری، بی‌سوادی، بی‌برنامه‌گی دولت‌ها در امر توزیع عادلانۀ سکتور اقتصادی و رشد جمعیت، دست‌ به‌ دست هم داده‌اند تا فقر فربه‌تَر شود و مردم هم‌چنان فقیرتر بمانند.

ناداری و فقر می‌تواند پیامدهای بسیاری به‌دنبال داشته باشد که تکدی‌گری برآیند قابل ‌لمس آن است و با گذشت زمان، در حال گسترش است. شهر پُر است از گدایانی که از بام تا شام دست به دامان شهروندان هستند تا پولی به‌دست بیاورند.

روزگاری که در یکی از رسانه‌ها کار می‌کردم، در گزارشی از سه شکل تکدی‌گری در شهر کابل پرده برداشتم: ١- افرادی که به‌خاطر نیاز، تکدی‌گری می‌کنند. ٢- آنانی که تکدی‌گری به عادت‌شان مبدل شده است. ٣- افرادی که به بهانۀ تکدی‌گری، به استخبارات همسایه و منطقه کار می‌کنند؛ آن‌چه که از سوی وزارت کار و امور اجتماعی وقت نیز تأیید شد.

خوب، یادم نرود که می‌خواستم پیرامون سبک‌های مُدرن و ویژۀ تکدی‌گری در شهر کابل حرف بزنم. این‌جا مشت نمونۀ خروار، چشم‌دیدهای خودم را روایت می‌کنم.

  • دختر و پسری قدونیم قد در چهارراهی پل‌سرخ بیش‌تر حوالی شام‌ها دیده می‌شوند. دختر بزرگ‌تر از پسر به چشم می‌خورَد. سبک‌شان به گونه‌یی‌ست که دختر به سروصورت برادرش می‌کوبد و پسر هم جیغ می‌زند و فریاد می‌کشد. وقتی دلیلش را بپرسی، می‌گوید برادرش از صبح تاکنون روزگمی کرده و یک افغانی هم کار نکرده است، شب که خانه بروند به پدر و مادرشان چه پاسخ دهند؟ شب چه بخورند؟ خوب مردم هم از دل‌سوزی پول جمع می‌کنند و تحویلش می‌دهند.
  • پسری که ٢٠ ساله می‌نُماید، در جاده‌یی که سینمای پامیر و پُل‌خشتی به هم وصل می‌شوند، از موترهای شهری گدایی می‌کند. این جوان خیلی علاقه به گرفتن پول از مردان ندارد، همین‌که وارد بس می‌شود زنان را نشانه می‌گیرد و به زنی می‌گوید «خاله جان برایت سجده می‌کنم، پیسۀ یک نان را بده» و خودش را به روش سجده به زمین می‌اندازد، چون می‌داند که زن‌ها عاطفی هستند و صلۀ رحم دارند. او با استفاده از این فن، از زن‌ها پول جمع می‌کند و می‌رود. این جوان بارها از سوی مردانِ احساساتی جانانه لت هم خورده است.
  • زنانی که به‌خاطر به‌دست‌آوردن پول، به نوزادان و کودکان‌ تا ده ‌سال‌شان داروهای مُسَکن می‌دهند و آنان را زیر آفتاب سوزان و شدید از صبح تا شام روی جاده‌ها برهنه می‌خوابانند؛ هرگز قابل رحم نیستند. این سبک تکدی‌گری با گذشت هر روز بیش‌تر می‌شود. این زنان با زنده‌گی فرزندان‌شان بازی می‌کنند و این امر سبب می‌شود که فرزندان‌شان عقده‌یی، مدهوش و محروم به بار بیایند.
  •  «بیست روپیه بده تا ارزان قیمت می‌روم، کرایه ندارم» این سبک چندین سال می‌شود مروج است؛ ولی تازه جا افتاده و گسترده‌تر می‌شود. همین یک هفته پیش زنی گفت که ارزان قیمت می‌رود و کرایه ندارد. گفتم مادر جان، من هم ارزان قیمت می‌روم بیایید با هم می‌رویم پولش با من. گفت نه، من پسان‌تر می‌روم.
  • جوانی که بیش‌تر در ترمینال‌های سمت شمال جادۀ میوند، سرای شمالی، لوای بابه‌جان و برکی دیده می‌شود. با ریش‌ تراشیده و گاهی هم فرانسوی، لباس‌های مفشن و منظم، موهای دراز تا روی شانه (همیشه آرزو می‌کنم من هم موهای او را داشته باشم) به چشم می‌خورد. این جوان هر بار با چشم‌های پُر از اشک وارد بس‌های مسافربری می‌شود و می‌گوید هرات می‌رود؛ اما پول ندارد.  مردم هم با دیدن قیافۀ زیبا و گردن کجی‌اش برایش پول می‌دهند، در حالی‌که نیمی از جمعیت افغانستان به آمریکا و اروپا رسیدند، اما هشت سال است که می‌بینم این بندۀ خدا پول کرایۀ هرات را دریافت نکرده و سفرش پُخته نشده است.
  • بچه‌هایی که دست به دامن افراد محکم می‌گیرند، واقعاً ظالم هستند. لباست را کثیف که می‌کنند، اما تا وقتی که برای‌شان پول ندهی لباست را پاره هم می‌کنند، وای به آن روزی که پولی در جیبت نباشد. فرض کن اگر دستت به دست‌شان بخورد، زمین و آسمان را برایت تَه و رُو می‌کنند. سر و کله‌ات سالم نمی‌ماند و زنده‌گی را برایت جهنم می‌سازند. خدا هیچ بنده‌اش را روبه‌رو نسازد، از اتم هم خطرناک‌تر و تخریب‌کننده‌تر اند.
  • لال‌هایی حرف‌بزن: یک جمع دیگر خود را در جامۀ گنگ جا می‌زنند. وقتی پول یا چیزی می‌خواهند با زبان اشاره التماس می‌کنند، گویا حرف زده نمی‌توانند. خدا نکند که رد شان کنی، از دورتر چنان فحش‌های قشنگ بلد هستند که نپرسید. این لال‌های بی‌زبان به برکت دعای ظریف بابای چشتی یک‌باره به حرف می‌آیند. ممکن سبک‌های توسعه‌یافتۀ دیگری هم وجود دارد و من از بیانش عاجزم.

به هر حال، تکدی‌گری نتیجۀ یک شمار عوامل و نارسایی‌های اجتماعی است که آدم‌ها دست به دامان بقیه می‌شوند. امیدوارم عدالت اجتماعی تأمین و شرایط اقتصادی به همه متوازن باشد، تا دیگر هیچ فقیری وجود نداشته باشد و جاده‌ها خالی از التماس‌گران باشند.

مرتبط با این خبر:

کلیدواژه‌ها: // //

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: