وقتی خورشید از راه می‌رسد و شهر آهسته آهسته از خواب بلند می‌شود، در حاشیه‌ی یکی از کوچه‌های خاکی، مردی با دستانی ترک‌خورده، با درهم‌آمیختن خاک و آب، بوی گندم را سر سفره‌ها می‌برد.غلام‌‌نبی که پنجاه‌ساله می‌نماید، تنورسازی را از پدر به ارث برده و سال‌های زیادی می‌شود که در گوشه‌ای از شهر چاریکار، مرکز پروان، از این راه برای خانواده‌اش نان می‌پزد. «۳۰-۳۵ سال میشه که مصروف همین کار استم. خاکش به خرید است؛ غربال می‌شود و بعد پخته می‌شود و روز بعدش تنور ساخته می‌شود.»

برای غلام‌نبی، تنور تنها ابزاری برای پختن نان نیست؛ هر تنور برای او نماد شکیبایی و ارتباطی معنادار با زمین است. این تنورساز در شهر چاریکار، می‌گوید که گاهی از بغلان و کندز نیز سفارش دریافت می‌کند. «از پیش ما پل‌خمری و کندز می‌برند. قیمتش، سه هزار و چهار هزار است؛ خرد و کلان دارد.»

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

این مرد که بیش‌تر از نیم عمرش را پای ساختن تنور گذاشته، اما پایین و بالای این راه، سبب شده که همیشه آن چه از زحمتش به دست می‌آورد، برای برآوردن نیازهای خانواده‌اش بسنده نباشد. «۲۰-۲۲ نفر از همین طریق نان می‌خورند. همین تحولات که آمد، کسی نبود، کار نبود، غریبی نبود. دو سال‌ و نیم از کمر ما کرایه دادیم. فعلاً نسبت به روزهای اول خوب است.»

سلام‌وطندار را در اکس دنبال کنید

دشواربودن کار و آسیبی از که نزدیکی با آب و گل به غلام‌نبی وارد می‌شود و نبود بازار مناسب، او را از آینده‌ی کارش نگران کرده است؛ اما او راه دیگری نیز برای تأمین هزینه زندگی پیش رویش نمی‌بیند و ناچار است با شغلش کنار بیاید. در مورد دشواری کارش می‌گوید: «بیگاه که خانه می‌رویم، نان در دهن، خوابم می‌برد. گل پای را می‌زند دستم را می‌زند. کاری نداریم که بگویم از یک آدرس دیگر [پول] برای ما بیاید. مجور استیم.»

ابزار کارش را جمع می‌کند، در کارگاه را می‌بنند و با دل خوشی که از تنورسازی در او نمانده، به سمت خانه راه می‌افتد؛ راهی که فردا آن را بازمی‌گردد تا تنور دیگری بسازد و نانی به خانه ببرد.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: