این‌ جا چهارراه حاجی یعقوب شهرنو کابل است؛ جایی‌ که روزانه ده‌ها کارگر روز‌مزد به امید پیداکردن کار صف می‌کشند. این کارگران روزمزد، با شکایت از کسادی بازار کار، می‌گویند که از ماه‌ها به این سو، تنها یک یا دو روز در ماه می‌توانند کار پیدا کنند.

آنان می‌افزایند که اسباب خانه را می‌فروشند تا نیازهای خود و خانواده‌های شان را فراهم کنند. شاه‌‌پور که از دارالامان به این جا آمده است، می‌گوید که از سال‌ها به این سو، با مزد کارگری مخارج زندگی‌اش را تأمین می‌کند.

او که سرپرستی خانواده‌ی هشت‌نفری‌اش را بر عهده دارد، با گلایه از دشواری‌های زندگی می‌گوید با این که برای یافتن لقمه‌نانی، همه‌روزه از صبح تا شام منتظر کار می‌ماند؛ اما به دلیل نیافتن کار، شب‌ها با دستان خالی به خانه برمی‌گردد.

سلام‌وطندار فارسی را در تویتر دنبال کنید

شاه‌پور می‌افزاید: «صبح‌ها ساعت ۶:۰۰ به این جا می‌آیم تا ۶:۰۰ شام. کرایه‌ی موتر نیست، پول نان نیست، با این روزگار بد خود چه طور کنیم. یک شب گرسنه هستیم، از دکان‌دار و چوب‌فروش قرض‌دار، از همگی قرض‌دار. تمام زندگی ما با قرض گذشت.»

وهاب، کارگر دیگری که در چند قدمی شاه‌پور ایستاده و در فکر ‌ فرو رفته، می‌گوید که سختی‌های زندگی، سبب شده تا نسبت به هم‌سالانش پیرتر به نظر برسد. او می‌گوید که به دلیل نیافتن کار، بیش‌تر روزها را با گرسنگی به شب می‌رساند.

وهاب می‌افزاید: «وسایل خانه را بفروش، گاهی یخچال و گاهی پکه/پنکه، گاهی یک لنگ کارگاه را بفروش و یک لنگ کارگاه را روز دیگر. همین طور زندگی خود را گذراندم، همین طور تمام مال منزل را بفروش تا یک زندگی جور شود.»

سلام‌وطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید

کمی این سوتر عبدالرووف، کارگر دیگری که به دیوار مسجد تکیه داده است، می‌گوید که نبود کار در بازار از یک سو و مشکلات زندگی از سوی دیگر، ماه‌ها می‌شود که آرامشش را از او گرفته است. او که پدر شش فرزند است، می‌گوید که به دلیل تنگ‌دستی، بارها پیش آمده که نتواند در محفل‌های خوشی و اندوه بستگانش شرکت کند.

او می‌افزاید: «این‌ جا تقریباً روزانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر به همین ترتیب می‌روند و می‌آیند، از یک سو زمستان است و از سوی دیگر کار نیست. مردم هم امیدوار نیستند، قیمتی است، قرنتین پشت قرنتین بود، سقوط دولت، حالا هم این مشکلات و دیگر مشکلات دوام‌دار و عالم‌گیر سرطبقه کسبه‌کار به وجود آمده است.»

این روایت کارگرانی است که در چهارراه‌های شهر کابل، از صبح زود تا شام تاریک انتظاری می‌کشند تا فردی از راه برسد و آن‌ها را برای کاری ببرد و آخرسر چندافغانی‌ای گیر شان بیاید تا شب با دستان خالی به خانه برنگردند؛ اما بیش‌تر وقت‌ها با دستان خالی به خانه برمی‌گردند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: