در روزگار جنگ هفتادودو ملت به تعبیر حافظ و در روزگاری که فرقههای اسلامی جامهای خون را از پیروان فرقههای متخاصم مینوشیدند، فقههیییی دیدگاهی را در فقه اسلامی مطرح کرد. نعمانبنثابت معروف به ابوحنیفه، رأی و اجتهاد را در استنباط حکم مطرح کرد. روش ابوحنیفه حدود ۱۲ونیم قرن قبل از امروز نوع تجدد در فقه شمرده میشود و چون او در آخر عصر امویان و آغاز عصر عباسیان میزیست، طعم شلاق، آوارهگی و زندان را چشید.
در عصر امویان، ابوحنیفه را در یازده روز ۱۱۰ تازیانه زدند و او از جور حکام در این روزگار آواره شد. عباسیان او را به زندان افکندند و به روایتی در زندان به دستور منصور خلیفۀ عباسی مسموم شد و به زندهگی در اسارت بدرود گفت. این دو دستگاه ادعای اسلام داشتند و حدود بیش از ۱۲ قرن پس از امام، در اواخر قرن ۲۰ میلادی، گروهی با سوءتفسیر و سوءاستفاده از میراث ابوحنیفه و زیر نام اسلام دستگاه مخوف و عقبگرایانهیی را ابداع کردند؛ امارت اسلامی.
طالبان اکنون که پس از سالها جنگ با آمریکاییها آشتی کردند، قصد دارند با استفاده از نام ابوحنیفه، امارتشان را برگردانند.
جای هیچ تریدی نیست که اسلام مستعد تفسیرها و خوانشهای فروانی است. گروهی آن را صلح خواندهاند، اما گروهی دیگر با خوانش خشونتآمیز از اسلام، در طول تاریخ جشن خون و تحجر برپاکرده اند/میکنند. در امتداد خوانش خشونتآمیز از اسلام، طالبان در آخرین سالهای قرن ۲۰ امارتشان را با خشونت و کشتار در کابل مستقر کردند. این جماعت، با خوانش مشابه به خوانش عباسیان و امویان از اسلام که قرنها قبل با توسل به آن ابوحنیفه را شکنجه کردند، با استفاده از نام امام به سرکوب و شکنجه دست یازیدند.
در زمان طالبان، هموغم حکومت ریش، زندهگی خصوصی و طرز پوشش مردم بود. آنان مقرر کرده بودند که پاچۀ تنبان بلندتر از مچ (بجلک) پای باشد، زنان حق نداشتند از خانه بیرون شوند، خیابانها با نوارهای شکسته رنگین بود. اکنون که پس از سالها جنگ با آمریکایها آشتی کردند، قصد دارند با استفاده از نام ابوحنیفه، امارتشان را برگردانند.
حدود دو هفته پیش (۲۲ سنبله) مذاکرات به هدف یافتن راه حل سیاسی، میان نمایندهگان طالبان و نمایندهگان حکومت افغانستان، در دوحه، پایتخت قطر آغاز شد. از آن زمان به اینسو طالبان، مصُراند که به زعم آنان «فقه حنفی» باید به عنوان مرجعی برای حل اختلافات شناخته شود. بنابراین تاکنون دو طرف روی دستورالعمل مذاکرات به نتیجه نرسیدهاند و از مذاکرات جدی هم خبری نیست. یک عضو هیأت گفتوگوکنندۀ حکومت افغانستان، در یک مصاحبۀ تلویزیونی میگوید که طالبان در مقایسه به ۲۰ سال پیش تغییری نکردهاند. به گفتۀ او، «تاکنون هر خبری که ما در مورد تغییر رویکرد طالبان شنیدهایم نادرست است.»
افغانستان مستعد اختلاف مذهبی است و طالبان با کشتن عبدالعلی مزاری، بنیانگذار حزب وحدت اسلامی و روحانیون شیعه در ۲۲ حوت ۱۳۷۳ در اشتعال آتش جنگ مذهبی سابقه دارند.
بنابراین آنان توان تحمل تفاوتها را ندارند و با آوردن یک ملای خشک مذهب بر آناند که عصر شلاق و مداخله را دو باره احیا کنند. افغانستان مستعد اختلاف مذهبی است و طالبان با کشتن عبدالعلی مزاری، بنیانگذار حزب وحدت اسلامی و روحانیون شیعه در ۲۲ حوت ۱۳۷۳ در اشتعال آتش جنگ مذهبی سابقه دارند. آنان در زمان حاکمیتشان اهل تشیع را به صورت کلی از اشتراک در امور مملکت محروم کردند. اکنون نیز انتظار دارند که با تأکید روی مرجع قراردادن «فقه حنفی» آتش اختلاف میان تشیع و تسنن را روشن کنند.
اختلاف و حذف دیگران در طول تاریخ جز خون و ویرانی، ثمرۀ دیگری نداشته است. بنابراین اگر عوام به جنگهای فرقهیی و قومی ترغیب شوند، نتیجۀ آن جز فلاکت عمومی چیز دیگری نخواهد بود. آرامش جمعی و رسیدن به ثبات در افغانستان مستلزم احترام به کثرت و عبور از تئکوکراسی است. اما طالبان هیچگاه تنوع را نخواهند پذیرفت و حاضراند برای رسیدن به حذف دیگران و انحصار قدرت، دو باره به جنگ و تفنگ تمسک جویند.
موضع سخت طالبان در پیوند به مرجع قراردادن «فقه حنفی» و گذشتۀ آن در سرکوب اقلیتهای مذهبی در کشور بسیاری را نگران ساخته است. از جمله سرور دانش، معاون دوم محمداشرف غنی، کریم خلیلی و محمد محقق از رهبران سیاسی مذهب تشیع نیز اصرار طالبان را به معنی تلاش برای حذف تشیع تعبیر کردهاند. در بهترین حالت مرجع قراردادن یک مذهب فقهی میتواند محدودیتهای زیادی فراروی پیشرفت و ارتقای اقلیتهای مذهبی بگذارد. جامعۀ افغانستان و کسانی که آرزوی آیندۀ بهتر را دارند، نباید اجازه دهند که تفسیر خشک از فقه که اساس آن «رأی و اجتهاد» است، امکان تکرار تاریخ را فراهم کند.