هنگام قدم‌زدن در شهر تالقان، مرکز تخار، ناداری و ناخوشی است که بیش‌تر از هر چیزی به آن‌ روبه‌رو می‌شوی؛ دختران و زنانی را می‌بینی که بسته‌هایی از نان را پیش روی شان گذاشته و برای به‌فروش‌رفتن آن، انتظاری می‌کشند. در این میان، دخترانی نیز استند که جای بودن در صنف درسی، ناچار شده اند برای ادامه‌ی زندگی، در این هوای سرد و سوزناک، از صبح تا شام برای درآوردن چند افغانی تقلا کنند. 

فرشته، یکی از دخترانی که پس از روی‌کارآمدن امارت اسلامی از رفتن به مکتب باز مانده و روزانه، سرگرم فروختن نان در شهر است، می‌گوید: «باید مکتب‌های ما باز شود، زودتر درس خود را تمام کنیم؛ شامل امتحان شده، پوهنتون بخوانیم تا در آینده، یک‌ چیزی شویم؛ خرچ خود و خانواده‌ی خود را بدهیم، از این نان‌فروشی، چیزی به دست نمی‌آوریم.»

سلام‌وطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید

دختر دیگری که در کنار فرشته نشسته و بسته‌ای از نان را در برابرش برای فروش گذاشته، وقتی سر حرف را با او باز می‌کنم، اشک به آرامی گوشه‌ی چشمش را تر کرده و می‌گوید که آرزو داشت در آینده پزشک شود؛ اما ناداری، او را مجبور کرده که آرزوهایش را کنار بگذارد و واقعیت نداشتن را بپذیرد. او که ساجده نام دارد و در صنف هفت مکتب درس می‌خواند، می‌گوید: «پدرم فوت کده، مادرم نان می‌پزه و من آورده می‌فروشم؛ گاهی نان فروخته میشه و گاهی نمیشه. امروز هیچ نان‌فروشی نیست، دیروز بهتر بود.»

زهرا، یکی دیگر از دخترانی که سرگرم فروش نان در شهر است، می‌گوید که نداشتن سرپرست در خانواده، بلندبودن بهای مواد خوراکی و زندگی در حویلی کرایی، او را مجبور کرده تا در خانه نان پزد و آن را برای فروش به بازار ببرد. او، اضافه می‌کند که دانش‌آموز صنف نهم است و از یک سال به این سو، به دلیل ناداری، ناچار شده که نیمی از روز را در روی شهر نان بفروشد تا نانی به خانه ببرد. در همین حال، او از آزارواذیت از سوی بچه‌های ولگرد شهر شکایت دارد. «وقتی که شام میشه، بچه‌ها بسیار می‌آیند و مارا آزارواذیت میتن، از ما شماره می‌خواهند دیگه هر گپ مفت می‌زنند، با مرد‌ها یک‌جا استیم؛ گاهی، برخی مردها آمده دست مارا لمس می‌کنند و حرف بد می‌زنند.» او، با ناخوشی‌ای که در صورتش آشکار است، گلایه‌کنان ادامه می‌دهد: «باور کنید ما از زندگی خسته می‌شویم و رنج می‌بریم، کاش یک لقمه نان خوردن می‌داشتیم و آمده این جا نان نمی‌فروختیم و از شنیدن حرف مردم دور می‌بودیم، همین‌ گونه خسته و جگرخون می‌شویم.»

سلام‌وطندار فارسی را در تویتر دنبال کنید

مسئولان در تخار، آزارواذیت آن‌ها از سوی بچه‌های ول‌گرد را رد می‌کنند و می‌گویند که تا اکنون، هیچ شکایتی در این مورد به آن‌ها نرسیده است. حیات‌الله صفری، سخن‌گوی شهرداری تخار، می‌گوید: «تلاش ما به این است که جلسه‌ی هم‌راه شورای علما و ریاست امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، به منظور جواز شرعی این کارگران زن دایر خواهد یافت، اگر از لحاظ شریعت اسلامی مجوز داشت، برای شان جای‌ تهیه می‌کنیم.»

با این که آمار مشخصی از کارگران زن در کشور در دست نیست؛ اما، زنان زیادی به دلیل ناداری و نداشتن نان‌آور مرد در خانواده، ناچار اند در شهر یا هم در خانه‌های مردم کار کنند؛ تا نیازهای خود و خانواده‌ی خود را تأمین کنند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: