«وقتی جنازۀ قذافی را دیدم که به نمایش عمومی گذاشته شده بود، برای لحظۀ کوتاهی احساس لذت کردم. اما بعد حس وحشتناکی سراغم آمد. دوست داشتم زنده بود. دوست داشتم دستگیر می‌شد و در برابر یک دادگاه بین‌المللی قرار می‌گرفت و به خاطر جنایت‌هایی که کرده بود، محاکمه می‌شد.»

این جملات یکی از زنان قربانی معمرالقذافی، دیکتاتور لیبی در کتاب حرم‌سرای قذافی‌ست. کتاب حرم‌سرای قذافی اثری از آنیک کوژان، خبرنگار جنگ و روزنامه‌نگار فرانسوی ‌است که پس از انقلاب لیبی در سال ۲۰۱۱ میلادی با قربانیان، کارشناسان و افراد صاحب نفوذ زمان حکومت معمرالقذافی گفت‌وگو کرده است.

در میان دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، لیبی به رهبری قذافی از سوی غربی‌ها یک کشور حاشیه‌یی به حساب می‌آمد که ستم ناشی از اختلافات داخلی، تروریسم، قتل و غارت توسط رهبران را نشان می‌داد. در فبروری ۲۰۱۱ میلادی گروهی از معترضان سیاسی بر ضد دولت قذافی در لیبی به ‌پاخاستند و این اعتراض به ‌سرعت به یک شورش عمومی تبدیل شد و مخالفان در شهر بنغازی شورای انتقالی را تأسیس کردند؛ شورش، لیبی را به ورطۀ جنگ شهری در بین نیروهای دولت و نیروهای مخالف با همکاری ناتو کشاند.

سازمان ملل متحد خواستار مسدودشدن دارایی‌های قذافی و خانواده‌اش شد و دادگاه جنایات جنگی حکم بازداشت او و سیف‌الاسلام، پسرش را صادر کرد.

معمر قذافی در سال ۱۳۹۰ پس از ماه‌ها درگیری و فرار از دست شورشیان و انقلابیون در زادگاه خود شهر سرت، دستگیر و اندکی بعد به دست انقلابیون کشته شد.

حرم‌سرای قذافی، سرگذشت اسفبار زنان جامعۀ لیبی در زمان حکومت معمرالقذافی را با زبان سلیس به تصویر ‌کشده و روایت‌های تکان‌دهنده از اقدامات قذافی علیه زنان کشورش را نمایان ‌ساخته است.

قذافی ۴۲ سال قدرت سیاسی در این کشور را به دست داشت و این مدت که نزدیک به پنج دهه را شامل می‌شود، زنده‌گی زنان زیادی را به لبۀ پرتگاه کشاند. با خواندن این کتاب، قذافی را مردی زن‌بارۀ یافتم که با ترفندهای مختلفی دختران، زنان و حتی مردان زیادی را به چنگ می‌آورد و به عنوان بردۀ جنسی از آن‌ها بهره می‌برد.

در نخستین بخش این کتاب روایت زنده‌گی ثریا، دختر ۱۵ ساله‌یی که قربانی تجاوز جنسی قذافی شده است، توجه خواننده را به خود جلب می‌کند. ثریا بعد از بازدید رهبر لیبی از مدرسۀ‌شان، ربوده می‌شود و به یکی دیگر از برده‌های جنسی قذافی تبدیل می‌شود. ثریا در این کتاب بیان داشته که بعد از ورود به حرم‌سرا دیگر نتوانسته به زنده‌گیِ عادی‌اش برگردد.

ثریا در نوجوانی به شدت مورد آزارواذیت جنسی قائداعظم قرار می‌گیرد؛ در قسمتی از کتاب به نقل از ثریا آمده است: «او فقط بر بدنم دست درازی نکرد، بلکه روحم را نیز با دشنه‌یی حفر کرد. آن دشنه هرگز خارج نیامد.» ثریا که پنج سال بردۀ جنسی قذافی بوده است، از حقایق پنهان و جنایت‌های معمر و در کل از زن‌باره‌گی وی پرده برمی‌دارد.

او در گفت‌وگویش با آنیک کوژان بارها تکرار می‌کند، قذافی زنده‌گی او و دیگر زنان در لیبی را به مرز نابودی کشانده است: «سعی کردم زنده‌گی جدیدی برای خودم بسازم، اما مطمئن نیستم که آیا چنین چیزی امکان دارد؟»

بر پایۀ کتاب حرم‌سرای قذافی، سفیه، همسر قذافی در ساختمانی مجزا زنده‌گی می‌کرده و این دو فقط در برخی مراسم عمومی کنار یکدیگر ظاهر می‌شدند.

در این کتاب از قول ثریا آمده است که قائداعظم در سفرهای بیرون از کشور و مناسبت‌های داخلی از برده‌های جنسی‌اش به عنوان محافظ استفاده می‌کرد؛ محافظانی که به نام «آمازون‌ها» نیز یاد می‌شدند، «هرچند آمازون‌ها یا محافظان زن معمرالقذافی با فنون نظامی آشنایی نداشتند، اما تکنیک‌هایی به آنان آموزش داده می‌شد تا موارد مشکوک باقی نماند.»

آمازون‌ها طوری رفتار می‌کردند که گویا دوره‌های آموزش نظامی را سپری کرده و با فنون بلدیت دارند. در کنار این ‌که زنان در حرم‌سرای قذافی بردۀ جنسی او بودند، عهده‌دار پذیرایی از مهمانان وی نیز بودند. مرسوم بوده است، زمانی که قذافی از برده‌اش خسته می‌شده، او را در عقد نکاح یکی از زیردستانش درمی‌آورده است.

آنیک کوژان در بخش دیگر این کتاب با شمار دیگری از قربانیان جنسی دیکتاتور لیبی هم مصاحبه کرده است؛ روایت به دام‌افتادن زنانی همانند لیلا، خدیجه و آن‌هایی که با انواع ترفندها به دام قذافی افتاده بودند.

معمرالقذافی در تلاش بود تا زنان رئیس جمهور کشورهای دیگر آفریقای را نیز به طرف خود بکشاند. او حتی به زنان فرماندهان نظامی‌اش نیز رحم نمی‌کرد و آن‌ها را با هدایای گران‌بها و عجیب به حرم‌سرای خود فرا می‌خواند.

رفتار قائداعظم به الگویی برای زیردستانش تبدیل شده بود و بقیه مردان جامعۀ لیبی در هر موقعیتی که بودند را نیز مبتلا کرده بود.

در قسمت دیگری از روایت زنده‌گی ثریا آمده است: «ما دخترها هر بار که بین خودمان در باره قذافی حرف می‌زدیم، هیچ‌وقت اسم یا عنوانش را بر زبان نمی‌آوردیم. فقط بسنده می‌کردیم بگوییم او، او مرکز ثقل زنده‌گی‌های‌مان بود. وقتی می‌گفتیم «او» هیچ‌کس قاطی نمی‌کرد یا نمی‌پرسید منظورت کیست؟»

ثریا هرچند بعدها به پاریس فرار کرد تا از زنده‌گی‌‍‌اش در باب‌العزیزیۀ معمرالقذافی نجات یابد، اما سرنوشت نامعلومش در این کشور سبب شد که بعد از مدت حدود دو سال دو باره به لیبی بازگردد.

ثریا درباره اولین دیدارش با قذافی می‌گوید: «قذافی روی تخت دراز کشیده بود و سعی در تجاوز به من داشت. زمانی که با او مجادله کردم مرا برای تنبیه به دست رئیس حرم‌سرای خود سپرد. جرأت نگاه‌کردن در چشمانش را نداشتم. قذافی گفت نترس، من پدر، برادر و معشوقۀ تو هستم. من نقش تمامی این افراد را برای تو ایفا خواهم کرد. تو باید برای همیشه در کنار من بوده و با من زنده‌گی کنی! من در اسارت قذافی بودم. زندانی‌اش بودم و او زندان‌بانم بود.»

بعد از بازگشت از پاریس نیز آمازون‌های قذافی به سراغ ثریا رفتند و او را به برگشت به حرم‌سرا وادار کردند. ثریا بعد از این با بودنش در باب‌العزیزیه مخالفت کرد و به مبروکه، زنی که نفوذ زیادی بر معمرالقذافی داشت و مدیر برنامه‌های تشریفات زنان بوده می‌گوید که تحمل اوضاع برایش غیرقابل تحمل است. مبروکه در پاسخ ثریا می‌گوید، «دیگر ارزشی نداری برو خانه پیش مادرت، برو به جهنم راننده منتظرت است!»

بر پایۀ کتاب حرم‌سرای قذافی، سفیه، همسر قذافی در ساختمانی مجزا زنده‌گی می‌کرده و این دو فقط در برخی مراسم عمومی کنار یکدیگر ظاهر می‌شدند. قذافی اغلب کاری به کار همسرش نداشت و همیشه وانمود می‌کرده مخالف تعدد همسر است.

محافظان قذافی زنان زیبا و بلندقامت بودند، قذافی در جریان روز هر زنی را که دوست داشت، انتخاب و به محل اقامتش منتقل می‌کرد. نیروهای ارتش و پلیس لیبی، زنان را به زور از دانشگاه‌ها یا آرایشگاه‌ها به باب‌العزیزیه منتقل می‌کردند.

پس از سرنگونی قذافی، سرنوشت غالب زنان محافظ او هرگز مشخص نشد. بعد از سقوط رژیم قذافی جنازه‌هایی در خرابه‌های حرم‌سرای وی یا همان باب‌العزیزیه پیدا شد که احتمال می‌رود به دست خود عوامل رژیم کشته شده باشند.

مرتبط با این خبر:

کلیدواژه‌ها: // // // //

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: