پشیمانی حاصل ده سال مهاجرت
بیکاری و ناامنی در سالهای پسین، شهروندان افغانستان را ناگزیر کرده است که تن به مهاجرتهای غیرقانونی داده تا به منزل مقصود و زندهگی رویایی برسند.
بیکاری و ناامنی در سالهای پسین، شهروندان افغانستان را ناگزیر کرده است که تن به مهاجرتهای غیرقانونی داده تا به منزل مقصود و زندهگی رویایی برسند.
حکایتهای دردآور و غمانگیز مهاجران افغانستان در مسیر مهاجرت غیرقانونی به کشور ایران، همچنان پا برجاست و روزانه صدها کودک، نوجوان، جوان و حتی سالمندان پس از ردمرز از ایران، سرگذشت غمانگیز و دردآوری را تجربه میکنند.
زندهگی در فقر سختتر از آن بود که بیوطن شوم. زندهگی با فقر، زجرآور بود و با تکلف. تازه داشتم دهۀ سوم زندهگیام را شروع میکردم که بیکاری و فقر برخاسته از آن گریبان خانواده کوچکم را گرفت.
تنها ۱۴ سال داشت قامتاش کوچک، اما همتاش بلند بود. برای این که وامهای پدرش را بپردازد، مسیر مکتب را با مسیر مهاجرت نامنظم عوض کرد.
ماهها و هفتههای اخیر، ماه اعتراض و دادخواهی برای شهروندان افغانستان بود. در یک ماه اخیر، اتفاقات ناگواری برای کارجویان و پناهجویان افغانستانی در ایران رقم خورد.
گلالی، باشندۀ شهر کندهار و دانشآموختۀ زبان و ادبیات پشتو که همانند دیگر قربانیان مهاجرت نامنظم فریب سخنان شیرین قاچاقبران و تصویرسازی رویایی از کشورهای اروپایی را خورده است.
شلیک و به آتشکشیدن موتر حامل پناهجویان افغانستانی از سوی پولیس ایران، با واکنش گستردۀ ملی و بینالمللی روبهرو شد. اکنون دامنۀ این واکنشها و اعتراضها به کشورهای اروپایی رسیدهاست.
در بسیاری موارد جوانان برای یافتن کار و زندهگی رویایی به مهاجرت نامنظم رو میآورند و بیخبر از خطرات جسمی، مالی و روانی این مسیر مرگبار، پول هنگفتی را به هدر میدهند.
«من یک سیک هستم. من اهل افغانستان هستم. من یک مهاجرم و بالاخره من اولین دانشجو از خانوادهام هستم که به دانشگاه هاروارد راه یافته و امروز فارغ شده است.»
ضیاالحق که ۳۸ سال دارد و باشندۀ شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا میباشد، میگوید که به دلیل بیکاری و مشکلات اقتصادی به گونۀ نامنظم به کشور ایران مهاجرت کرده است.
در سالهای پسین ناامنی و بیکاری در کشور دلیل بیشتر مهاجرتهای نامنظم بوده است، اما با این حال کسانی هم هستند که از سر شوق تصمیم به مهاجرت میگیرند. از نظر این افراد زندهگی در بیرون از کشور، رویایی و بدون دغدغه است.
پریشانی را به خوبی میتوان در تک تک واژههای که ادا میکند دریافت، پریشانییی که از تنگدستی، اقامت مبهم و زندهگی در چهاردیواری تاریک و نمدار، در باکو پایتخت آذربایجان بر او تحمیل شده است.
در دل یک شب تاریک، امیرحسین با جیغ و واویلایی که معلوم نبود از کجاست، از جایش میپرد. او نمیدانست چه اتفاقی افتاده است، اما سریع خودش را به سمت صدا برد و به محل وقوع حادثه رسید. او به صحنهیی بر میخورد که در تمام زندهگیاش ندیده بود. امیر حسین لحظهیی مات و مبهوت در جا میخشکد. دخترخانم جوان چاقوی بزرگ را در گلوی هماتاقیاش فرو برده و خون همهجا را سرخ کرده است.
عبدالستار حسینی، عضو مجلس نمایندهگان و یکی از اعضای هیـأت بررسیکنندۀ قضیۀ به دریاانداختن مهاجران افغانستان، به سلاموطندار میگوید که مقامهای ایرانی حاضر به گفتوگو و همکاری با آنان نمیشوند. او میگوید: «ما به اسناد و شواهد لازم دست یافتهایم، ولی آنان – هیأت بررسیکنندۀ ایران– به گفتوگو در پیوند به این رویداد تمایلی نشان نمیدهند.»
در چهرهاش درد و غم و ناتوانی به گونۀ آشکار دیده میشود. میگوید، آخرین باری که به ایران رفت سه سال پیش بود، سفری که زندهگیاش را به سوی نابودی تغییر داد. او اکنون به مواد مخدر معتاد است و مردم با دیده تحقیرآمیز به او به مینگرند.
در ماه مارچ، زمانی که کرونا در اروپا شیوع پیدا کرد، همه اروپاییان نگران و در هراس بودند، اما نگرانی صابره دو برابر شده بود. نگران از ابتلا شدن به ویروس کرونا و اخراج اجباری از آلمان به سویدن، کشوری که برای اولینبار درخواست پناهندهگی داده بود.
درباره سلام وطندار
سیاست نشراتی و اصول مسلکی
سیاست حریم خصوصی
تماس با ما
فرصتهای شغلی
ارسال معلومات و اسناد
شرایط همکاری با ما
شکایت
برنامههای رادیویی
فلم و عکس
آر اس اس
اشتراک در خبرنامه