براساس روی‌کرد «زیبایی‌شناسی»، فرهنگ به‌عنوان یک آگاهی سیال شناخته می‌شود که تغییر مداوم و پی‌درپی را به‌وجود می‌آورد، در این روی‌کرد «تفکر» مثل روح است که به کالبد ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی جان می‌دهد و از این طریق امکان نقد ارزش‌های موجود و ایجاد ارزش‌های جدید فرهنگی را فراهم می‌کند.

این ویژه‌گی فرهنگ جهانی‌ست، که با حاکم‌شدن پارادیم علم‌محور غربی در گفتمان توسعه و مانفیست جریان مدرنته، گسترش یافته است. از سوی دیگر، ارزش‌های محلی و بومی در پارادیم سنت با روی‌کرد مردم‌شناسی در برابر فرهنگ جهانی برجسته می‌شود. برخی از نخبه‌گان و روشن‌فکران جوامع توسعه‌نیافته به‌دلیل هم‌زادپنداری تاریخی، به نوع روی‌کرد زیبایی‌شناختی به ارزش‌های محلی نگاه می‌کنند که تضاد و چالش آشکارا را خلق می‌کند.

این نوشته تلاش می‌کند که در قالب نظام شهروندی، احساس شرم و افتخار شهروندان افغانستان را در رابطه با فرهنگ قدرت‌مند (فرهنگ جهانی) و فرهنگ ضعیف (ارزش‌های محلی) تبیین کند.

با تحول جدید و فروپاشی نظام سیاسی افغانستان، چه‌گونه‌گی تعامل فرهنگی شهروندان کشور با روند جهانی‌شدن و محلی‌گرایی مسألۀ اساسی‌ست که پارادوکس هم‌زادپنداری با ارزش‌های بومی و احساس شرم نسبت به عقب‌مانده‌گی فرهنگی را در میان قشرهای مختلف فرهنگی با توجه به ساختار جدید، به‌وجود آورده است. هم‌چنان از یک‌سو روند جهانی به‌عنوان یک معیار مهم و پذیرفته‌شده و از سوی دیگر تحمیل ساختار سنتی و عناصر فرهنگی بدوی گذشته برای شهروندانی که ۲۰ سال در تلاش هم‌سویی با فرهنگ جهانی و آموزش ارزش‌های مدرن بوده‌اند، تضاد و ناسازگاری جدی را به جامعۀ افغانستان رقم زده است.

بر این اساس، چهار نوع از شهروندان را در افغانستان می‌توان از هم متمایز کرد که پیوند معنی‌داری به نوع تعلق شهروندان یک جامعه به دولت و ارزش‌های فرهنگی و ملی دارند. نخست کسانی که فقط احساس تعلق سیاسی دارند، یعنی تبعه به حساب می‌آیند. دوم کسانی که افزون بر تعلق سیاسی، اشتیاق سیاسی دارند و به‌عنوان شهروند در فضای عمومی فعالیت می‌کنند. نوع سوم کسانی هستند که از دیدگاه هانا آرنت، در جهان سیاست حضور ندارند، به نوع بی‌خاصیتی دچار شده‌اند و در قالب رعیت خودشان را تعریف می‌کنند. اما نوع چهارم منفعل نیستند و مدام نسبت به فضای عمومی واکنش نشان می‌دهند که در نهایت، در قالب منتقدان از وضعیت موجود، باید تغییر کنند.

برجسته‌ترین فرهنگ در جوامعی شکل می‌گیرد که دغدغۀ سیاسی تبدیل به عشق سیاسی شود و نیز تعلق به نظام سیاسی و هم‌چنان هم‌زادپنداری و تعلق ریشه‌دار نسبت به فرهنگی ملی_بومی وجود داشته باشد. در سوی دیگر، ضعیف‌ترین حالت فرهنگی هنگامی بروز می‌کند که شهروند یا شهروندان از دولت و نظام سیاسی خود حس تنفر و بی‌زاری کنند و در برابر فرهنگ ملی خود احساس منفی و شرم‌آور داشته باشند.

شهروندان افغانستان پس از تحولات جدید و فروپاشی نظام جمهوری، از احساس اشتیاق سیاسی به احساس شرم سیاسی و بی‌زاری فرهنگی سقوط کردند. مهاجرت فرهنگی در سطح گسترده ظهور یافت، تا جایی که برای فرار از زنده‌گی ترس‌آلود ایجادشده، خودشان را به بال‌های هواپیما آویزان کردند، تا افتادن‌شان را به یک امر حتمی مبدل کنند. این روی‌داد شاید برجسته‌ترین نقطه‌یی از شرم سیاسی و فرهنگی در تاریخ معاصر افغانستان باشد.

فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان و جابه‌جایی قدرت سیاسی، نظمی را در افغانستان حاکم کرد که مهم‌ترین انگیزۀ جنگ ۲۰ سالۀ‌شان جلوگیری از تهاجم فرهنگ غربی و حفظ و گسترش فرهنگ بومی بود، اما در ساختار جدید، احساس شرم شهروندان نسبت به سنت‌گرایی افزایش یافت. این احساس در واکنش‌ها به صحبت‌های عمران خان، نخست‌وزیر پیشین پاکستان که جلوگیری از آموزش زنان را جزو فرهنگ افغانستان عنوان کرد و از سازمان ملل و جامعۀ جهانی خواست که به ارزش‌های مردم افغانستان احترام بگذارند،  بیش‌تر از پیش برجسته شد و شماری از کاربران شبکه‌های اجتماعی این فرهنگ و نسبت آن به مردم افغانستان را، توهین‌آمیز خواندند.

اکنون بیش از نُه ماه می‌شود که به رسمیت‌شناخته‌نشدن نظام سیاسی حاکم از سوی جامعۀ بین‌الملل، احساس شرم بیش‌تر و نیز بی‌زاری شهروندان را در جامعۀ افغانستان به‌وجود آورده است. فرار و پیش‌کردن دست کمک به کشورهای دیگر، نشان‌دهندۀ عدم علاقۀ مردم افغانستان به زنده‌گی در ساختار جدید است. شهروندان افغانستان با توجه به فضای جهانی‌شده، به ارزش‌های مدرن اهمیت بیش‌تری می‌دهند و نیز داشتن این ساختارها و ارزش‌ها، احساس افتخار و خوشایندی آنان را افزایش می‌دهد.

جریان جهان مدرن ارزش‌های جهانی را ادامۀ ارزش‌های محلی می‌داند و از این‌رو همه کشورها در تلاش دست‌یافتن به ارزش‌ها و فرهنگ جهانی هستند، تا توسعه در بُعدهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی امکان‌پذیر شود، الگوهای توسعه و عناصر اصلی آن علم‌محوری که براساس مدل‌های مختلف، مسیر توسعۀ کشورهای جهان سوم را ممکن می‌کند. شهروندان افغانستان به فقر و زنده‌گی ترحم‌انگیر نمی‌توانند افتخار کنند، از این‌رو ارزش‌های فرهنگی زیر سایۀ فضای جهانی به امری شرم‌آوری مبدل شده است.

امارت اسلامی با آگاهی از این وضعیت و هم‌چنان برای تعامل با شهروندان، نیاز دارد ارزش‌ها و معیارهای جهانی را که برای توسعه و رشد کشور مفید است در امتداد ارزش‌های فرهنگی بومی در ساختار جدید بپذیرد، تا هم‌دلی شهروندان را از حس شرم فرهنگی و بی‌زاری سیاسی، به حس افتخار فرهنگی و اشتیاق سیاسی مبدل کند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: