وقع حرف‌زدن چشم‌هایش به زمین بود. گویا دنبال گم‌شده‌یی می‌گشت. آرام سر بالا ‌آورد و پس از نگاهی مختصر، گیلاس چایش را سر ‌کشید و بعد نگاهش ‌رفت دور. گفتم، در چه فکری؟

«قبل از اولین‌ و آخرین‌ باری که خود را به آن‌جا بردم، بارها قصد کردم راز رفتن به آن‌جا را فاش کنم. اگر این کار را کرده بودم، حالا شاید درگیر هیولای این همه شاد و غمگین در زیر پوستم نبودم. هیولای بی‌قرار، خراب و ترسو که غم و شادی را در لحظه می‌‍زیست. ترسو از آن‌رو که تاب نمی‌آورد و مدام زیر پوستم رژه می‌رفت. شاد از آن‌‌رو که به محض رسیدنش، آرام می‌گرفت و تنهایم می‌گذاشت. راستش خود را تصادفی آن‌جا پیدا کردم. به چشمانم نگاه کن! اصلاً به نظر نمی‌آید که چیزی غیرطبیعی این‌جا باشد. تقدیر که این‌گونه نیست. پیشانی‌ام نیز این را می‌گوید، باور داری؟ پیش‌تر بیا، خط دستانم نیز راست و درست است.» سخن این‏چنینی، بی‌تردید روایت دردناک و شادی‏گسارانۀ زنده‌گی کسی‌ست که در میانۀ لذت گذرا و رنج مداوم روزگار گذرانده است.

حدود یک هفته پیش به اتفاق همکارانم تصمیم گرفتیم تا در مورد میزان استفاده از قرص‌های روان‌گردان –که بیش‌تر زیر نام «تابلیت ک» شناخته می‌شود – در میان زنان گزارشی تهیه کنیم. در ابتدای کار کسی حاضر نبود از شناخت و استفادۀ این نوع مخدر صنعتی با ما گفت‌وگو کند. پس از روزها انتظار و ملاقات با افراد مختلف، دریافتم که دخترخانمی تازه قد کشیده، دو سال می‌شود از قرص‌های روان‌گردان به‌‍ویژه «تابلیت ک» استفاده می‌کند. صدیقه اسم مستعاری‌ست که او برای گفت‌وگو با ما برگزیده است. صدیقه در میان گیجی و منگی، دقایق بسیار شخصی‏اش را بازگو می‏کند: «روز کسل‌کننده‌یی داشتم. طبق معمول بی‌حوصله‌گی‌هایم را در کافۀ دنجی که از برکت یک رفیق با آن آشنا شده بودم، می‌گذراندم. روزی، بی ‌آن ‌که تماسی با هم داشته باشیم، حسب تصادف در همان کافه دیدیم. پس از سلام و احوال‌پرسی متداول، از طرز حرف‌زدن و حرکات دست و پایم، میزان خسته‌گی و افسرده‌گی‌ام را تشخیص داد.» صدیقه، لحظه‌ها و ساعت‌های افتادن در دام اعتیاد را می‌گوید و اشک می‌ریزد: «قبلاً می‌دانستم که معصومه –اسم مستعاری که صدیقه رفیقش را صدا می‌زند– تابلیت ک مصرف می‌کند. من هم گاهی وسوسه می‌شدم با او مشترک مصرف کنیم، تا دیر زمانی طاقت آوردم. وقتی اعتیاد معصومه به این مخدر ویران‌گر را می‌دیدم، در خلوت خود می‌گفتم، هرگز در دام این هیولا نخواهم افتاد، اما اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد.»

«پس از چندی ماندن و هم‌قفس‌بودن با معصومه، گرفتار اعتیاد شدم. بار اول بود که از این نوع قرص‌ها استفاده می‌کردم. پس از اولین تجربۀ مصرف، تا دیر زمانی حس خاصی برایم دست نداده بود، ترسیده بودم و لذت چندانی نبردم؛ اما بار دوم و سوم چنان لذتی نصیب‌مان شد که وصفش در زبان نمی‌گنجد؛ آه چه لذت تباه‌کننده‌یی. پس از دوسه ماه، آثار اعتیاد در چشمان‌مان دیده می‌شد و مجبور بودیم به جای امن‌تر از این کافه‌های شلوغ برویم. یکی از آرایشگاه‌های شهر شده بود مکانی امن برای مصرف. هم‌زمان با آن ‌که تابلیت مصرف روزانۀ‌مان شده بود، با هم مکتب می‌رفتیم. به گفتۀ او، پس از مصرف این قرص، آدمی درگیر دنیای دیگری می‌شود، می‌خواهد برقصد، چکر بزند، حتی از درس خسته‌کنندۀ معلمش لذت وصف‌ناپذیری ببرد.»

– از کجا به‌دست می‌آوری:

+ از هر جا. خوراکه‌فروشی‌ها، دست‌فروش‌ها حتی در مواردی از کودکان خیابانی

– چگونه موفق شدی اعتیادت را از خانواده پنهان کنی؟

+ شاید موفق به پنهان کاری شده باشم، ولی در اکثر موارد، نزدیکان‌مان به روی خود نمی‌آورند. سیاهی دور چشمم خود می‌گوید معتادم. این‌که تا هنوز با خانواده وارد این قصه نشده‌ام، خرسندم.

– اگر بفهمند اعتیاد داری؟

+ نابود می‌شوم. دیگر چشم و آبرویی برای رفتن به خانه را نخواهم داشت.

– تا حالا به ترک این مخدر فکر کرده‌یی؟

+ بله. اما نشد که نشد.

موقع خداحافظی، صدیقه از دختر جوانی به نام «هدا» گفت. به گفتۀ صدیقه، او شش سال پی‌هم در دام اعتیاد بوده و به صورت مداوم از قرص‌های روان‌گردان استفاده می‌کرده ‌است. او با لب‌خند دیرپا و گذرا گفت: «هدا دختری‌ست مغرور و خودپسند، امیدوارم بتوانی پیدایش کنی.» فردا، صبح زود به آدرس هدا راه افتادم و از این که او شش سال پی‌هم با غول اعتیاد هم‌خانه بوده‌ است، در بارۀ چه‌گونه‌گی طرح سوال فکر می‌کردم. بدون سردرگمی آدرس را پیدا کردم. دختری با موهای بلند، ابروهای کشیده و چشمان آبی که بر سیاهی دور چشمش افزوده، دروازه را باز کرد. پیش از آن‌ که به خانۀ هدا بروم، صدیقه ماجرا را برایش تعریف کرده بود.

پس از احوال‌پرسی متداول، با لحن شکسته‌یی ماجرای افتادن در دام اعتیاد را این‌چنین گفت: از صنف ده مکتب به مصرف قرص‌های روان‌گردان رو آوردم و تا امروز این ماجرا ادامه دارد. وقتی پرسیدم دلیل استفاده از این مخدر چه بود، عاجزانه گفت: «راستش را بخواهی من از سر شوق و علاقه شروع کردم. هیچ دلیلی هم ندارد؛ نه تنهایی، نه استرس و نه هم دروغ‌های دیگری که خیلی‌ها برای اطرافیان‌شان می‌بافند.» به گفتۀ او، «آدمی پس از مصرف این قرصِ ویران‌گر، دچار لذت می‌شود و بعد خسته‌گی، بی‌خوابی، بی‌اشتهایی، دل‌تنگی و هر آن‌چه بتواند شکنجه‌ات کند، همراهی‌ات می‌کند. دیگر خسته‌گی و بی‌قراری هم مانع مصرف نمی‌شود و تلاش برای رهایی نیز نتیجه‌یی در پی ندارد. هر چقدر دست‌وپا بزنید، به همان پیمانه گرفتار می‌شوید؛ مثل من.»

رنج جمعی اعتیاد

کم‌ترین عارضۀ اجتماعی اعتیاد، متلاشی‌شدن بنیاد خانواده است. از آن‌جا که جامعۀ سنتی افغانستان یک سری موانع را در مقابل درمان اعتیاد زنان به وجود آورده، صدیقه می‌گوید، مهم‌ترین مانع درمان اعتیاد او، باورها و نگرش‌های موجود در بارۀ اعتیاد زنان در میان خانواده و اجتماع بوده است. وقتی زنی به اعتیاد رو می‌آورد، برعکس مردان با برخورد ناشی از تنفرِ اجتماع و خانواده روبه‌رو می‌شود. بر اساس آمار جهانی، اعتیاد در زنان، عوارض جبران‌ناپذیری نسبت به مردان در پی دارد. صدیقه یکی از هزاران دختری‌ست که در دام اعتیاد و مصرف «تابلیت ک» افتاده است. او از رنج روبه‌روشدن با خود و خانواده می‌گوید: «هر صبح که روبه‌روی آیینۀ اتاقم می‌ایستم، با دیدن حلقه‌های سیاه دور چشمم، دست‌ودلم می‌لرزد و خود را یک قدم نزدیک‌تر به ویرانی می‌بینم. یک سال تمام از تصویر خودم در آیینه می‌هراسیدم و جز سرزنش، کاری از دستم ساخته نبود.» او با دل بی‌قرار و ذهن مضطرب، از صنف اجتماعی‌یی روایت می‌کند که دودسته زنده‌گی و آیندۀ‌شان را تقدیم هیولایی به نام اعتیاد می‌کنند. او که نزدیک به دو سال می‌شود با غول اعتیاد هم‌خانه است، می‌گوید که شرایط مالی مناسب و نحوۀ دست‌رسی آسان به تابلیت ک از عواملی بوده که نتواند به راحتی خودش را نجات دهد.

چرا زنان به اعتیاد رو می‌آورند؟

به باور اکثر پژوهشگران، خاستگاه اعتیاد زنان و دختران بیشتر در بنیان خانواده شکل می‌گیرد. خشونت‌های خانواده‌گی، نبود فضای امن در بیرون از خانه، بی‌اعتمادی میان فرزندان و پدرومادرها از عوامل بنیادی روآوردن دختران و زنان به اعتیاد شناخته شده ‌است. کم‌سوادی و بی‌سوادی نیز سبب گشته که کمتر خانواده‌یی به حرف فرزندان‌شان گوش دهد. نبود ارتباط عاطفی و مرزهای تعریف‌شده میان فرزند و پدرومادر از عوامل دیگری‌ست که به فراریدن و خلوت‌گزیدن فرزندان و در نهایت استفاده از انواع مواد مخدر می‌انجامد.

داکتر شکور، معاون پروگرام کاهش تقاضای مواد مخدر از میزان مصرف قرص‌های روان‌گردان آمار دقیقی در اختیار ما نگذاشت، اما به گفتۀ او، اخیراً استفاده از تابلیت ک در میان جوانان بیشتر از پیش افزایش یافته است. به گفتۀ او، تابلیت ک به صورت غیرقانونی وارد افغانستان می‌شود و اغلب در خرده‌فروشی‌ها به فروش می‌‎رسد. داکتر شکور می‌گوید، این مخدر صنعتی از ترکیب چند ماده به ویژه متیل‌دی‌اکسی‌آمفتامین (MDMA) ساخته می‌شود که حالت روحی و روانی مصرف‌کننده را تغییر می‌دهد و شادی‌آفرین است.

قرص‌های روان‌گردان با نام‌های مختلفی چون ترامپ، زامبی، سِلور، طیارۀ سقوط، سر گرگ و پلنگ در برخی از خرده‌فروشی‌های شهرها به فروش می‌رسد.

مسئولان وزارت مبارزه با مواد مخدر می‌گویند که قرص‌های روان‌گردان در بیشتر موارد از تاجیکستان به افغانستان قاچاق می‌شود و نامش‌ را هم از آن‌جا با خود آورده است.

مرتبط با این خبر:

— مقاله مرتبط با این یادداشت درباره اعتیاد زنان

— خبر یا مقاله مرتبط با این یادداشت درباره اعتیاد در افغانستان

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: