احتمالاً در میانههای ماه روان میلادی نشست استانبول در ترکیه برگزار خواهد شد. آمریکا تصمیم گرفته سرپرستی این نشست را سازمان ملل متحد انجام دهد تا امکان مشارکت و توافق نظر میان کشورهای دخیل در قضیه افغانستان فراهم شود. گفته میشود که در این نشست سرنوشت افغانستان رقم خواهد خورد. طرفهای داخلی از جمله حکومت افغانستان، گروه طالبان و سیاستمداران خارج از حکومت در این مورد دیدگاههای متفاوت دارند. با وجود اختلاف نظر، طرفهای داخلی زیر فشار و اجماع جهانی در مورد صلح افغانستان در این نشست اشتراک خواهند کرد.
نشست استانبول بخشی از سیاست گستردۀ ایالات متحده آمریکا برای یافتن راه حل دیپلوماتیک برای جنگ افغانستان است و در آن صحنهیی فراهم میشود تا بازیگران داخلی که هر کدام طبعاً حامیان خارجی نیز دارند، در مورد تقسیم قدرت و محتوای آن به توافق برسند. در نتیجۀ توافق میان بازیگران داخلی به یک معنی توافق میان کشورهاییست که در افغانستان منافع دارند و به گونهیی سرنوشت جنگ و صلح کشور در دست آنهاست. نشست استانبول اساساً در پی فرمول «برد-برد» برای طرفهای منازعه خواهد بود و منطق آن استوار بر تعریف شرایط «بنبست» در جنگ افغانستان است.
غنی دوام حکومت کنونی را برای حداقل شش ماه با مشارکت طالبان پیشنهاد میکند که پس از پایان مدت یادشده انتخابات برگزار میشود. ظاهراً این طرح در پوشش حفظ قانون اساسی کنونی و جلوگیری از فروپاشی مجدد ساختار کنونی است، اما در حقیقت راه را برای بقای غنی و وفادارانش فراهم میکند.
گروه طالبان با امضای توافقنامۀ دوحه، قرائت شکست ایالات متحده آمریکا را در جنگ افغانستان تعریف کردند، اما در نشست استانبول روایت ادارۀ جدید آمریکا، از جنگ افغانستان تحمیل خواهد شد که در نتیجۀ آن آمریکا جایگاه بازیگر برتر را در سرنوشت افغانستان حفظ میکند. نشست استانبول زیادهطلبی هیچیک گروههای داخلی از جمله طالبان را اشباع نخواهد کرد. طالبان انتظار دارند که آنها به عنوان گروهی محاسبه شود که بزرگترین و مجهزترین ارتش دنیا را به زانو درآورده و در نتیجه مستحق است که در مورد سرنوشت افغانستان تصمیم بگیرد.
برنامۀ طالبان برای آیندۀ افغانستان یک نظام تئوکراتیک است که در رأس آن مالکالرقابی به نام امیرالمومنین قرار خواهد داشت. در نقشهیی که آمریکا برای افغانستان ترسیم کرده، حدود نیمی از مطالبات طالبان رعایت شده و بخش دیگر آن بازتاب تمایلات گروههای سیاسی است که در ۲۰ سال گذشته زیر سایۀ آمریکا در قدرت شامل بودند. تاکنون گروههای مختلف مشمول حلقۀ حاکم در قدرت برای آیندۀ سیاسی افغانستان طرح نوشتهاند و تلاش دارند به عنوان بازیگران صاحب رأی در نشست استانبول نقش بازی کنند.
تاکنون طالبان در مورد طرحی که این گروه در نشست استانبول ارائه خواهند کرد، سخن نگفتهاند، اما روشن است که طرح طالبان بر محور تشکیل یک نظام تئوکراتیک در افغانستان است و برای تحقق آن پافشاری میکنند. در میان طرحهایی که ارائه شده به شمول نقشۀ آمریکا همه تأکید به یافتن راه حل موقت برای قضیه افغانستان دارد و هیچکدام این طرحها بر خوانش صادقه از تضادهای بنیادین در افغانستان و منافع مردم استوار نیست.
در واقع طرفهای داخلی در افغانستان هر کدام به نوبۀ خود تلاش دارند تا نقش پررنگتری در فرصت جدید بازی کنند. حلقۀ قدرت به رهبری غنی نیز طرحی ارائه کرده که بقای گروه را در آینده ضمانت کند. غنی و گروهش پیش از این به هدف مزاحمت در روند صلح گامهای عملی برداشتند، اما ظاهراً پس از نامۀ شدید لحن وزیر خارجۀ آمریکا آنان نیز ناچار وارد بازی شدهاند تا سهمی به دست آید. این نامه با لحن تحکمآمیزی از غنی خواسته بود که در روند صلح همکاری کند، زیرا در بهترین حالت دولت غنی قدرت مهار جنگ را ندارد.
طرح غنی شامل سه بخش «ثبات سیاسی، ایجاد حکومت صلح و مشوره در بارۀ صلح برای دستیابی به موفقیت نهایی» است. غنی دوام حکومت کنونی را برای حداقل شش ماه با مشارکت طالبان پیشنهاد میکند که پس از پایان مدت یادشده انتخابات برگزار میشود. ظاهراً این طرح در پوشش حفظ قانون اساسی کنونی و جلوگیری از فروپاشی مجدد ساختار کنونی است، اما در حقیقت راه را برای بقای غنی و وفادارانش فراهم میکند؛ زیرا غنی ثابت کرده است که التفاتی به مردمسالاری ندارد و برنامۀ او برای افغانستان نیز بر محور منافع قوم و گروهش است.
نقطۀ مشترک طرح غنی و طالبان در حفظ نظام متمرکز است که زمینۀ انحصار قدرت توسط یک گروه قومی را فراهم میکند. با توجه به وضعیت افغانستان، نظام متمرکز برای مردم بسیار گران تمام شده و قدرت در دست یک حلقۀ کوچک قومی باعث اتلاف حقوق دیگران شده است. این بنیاد اشتباه در کانفرانس بن گذاشته شد و سه گروه غالب آمریکا، طالبان و غنی نیز در حفظ نظام متمرکز هم نظراند.
اما در نشست آیندۀ استانبول جای مردم و طرحی بر محور منافع مردم غایب است. به این دلیل نشست آینده با اشتراک سیاستمداران فرصتطلب و وابسته به کشورهای خارجی بار دیگر یک نسخۀ غلط را تجویز خواهد کرد که در نتیجۀ منازعه همچنان ادامه خواهد یافت. اصل مشکل افغانستان تنها به شورشگری طالبان و دیگر گروهها که به دلایل ایدئولوژیک میرزمند خلاصه نمیشود بلکه امکان آرامش و ثبات در افغانستان وابسته به تحقق عدالت است. تاریخ افغانستان تاریخ نابرابری و ستم قومیست و در ۲۰ سال گذشته هیولای تبعیض از خون و خوان مردم تغذیه کرده و نباید این روند ادامه یابد.