وِزوِز زنبورهایی که مشغول مکیدن قسمتی از رودۀ خونآلوده یک انسان در دروازه شمالی مرکز ملی حقوق دانشگاه کابل بودند، توجهام را جلب کرد. مابقی رودۀ آغشته به خون در متکای صندلی صنف درسی، آنسوتر از پیادهراهِ پیوست به دروازه شمالی ساختمان گذاشته شده و دهها زنبور زرد چنان سرگرماند که گویی برای خود بزم برپا کردهاند. در فاصلۀ یک متری با بزنگاه زنبورها، اشیای باقیمانده از قربانیها گذاشته شده؛ کیفپشتی خونآلود، کتابهای خونآلود، قلمهای خونآلود و کاغذهای خونین.
به محض ورود از دروازه شمالی به درون ساختمان، در سمت چپ «اتاق شماره ۹» قرار دارد. با ورود به این اتاق، چشمهایم را بستم و لحظهیی گمان کردم که در قلب یک مسلخ گیر افتادهام؛ بوی خون و بوی جسد آدمی اتاق شماره ۹ را تسخیر کرده است. بیشترین دانشجویان که در این اتاق مشغول آموزش بودند، طعم مرگ را چشیدند. گمان میکنم که مهاجمان یا یکی از آنها از دروازۀ شمالی وارد ساختمان شده و دانشجویان را در این اتاق غافلگیر کرده است. اتاق پاکاری شده و صندلی در گوشهیی انبار شده، اما بوی مردهگان که در دیوارها نشسته و لکههای خون در سقف، دیوارها و کف اتاق، به میزان فاجعه شهادت میدهد.
برخلاف دیگر بخشهای ساختمان که نشانهای گلوله فروان است، در اتاق شماره ۹ نشان گلوله کمتر به چشم میرسد، گویی قاتل، مرد خونسردی بوده و به دقت به قربانیان شلیک کرده است. به نظر لکههای خون که به سقف اتاق رسیده از آنشمار قربانیان است که به شاهرگهای آنان شلیک شده و خون تا فاصله ۳ متر به سقف اتاق فوران کرده است. تنها کسی که توانسته از فوران خون لذت ببرد قاتل است. ممکن در این لحظه قربانیان با التماس از او پناه خواسته باشند، اما این مرد جوان با قساوت توصیفناپذیر، یکییکی به قربانیان جوان طعم مرگ را چشانده. در تختۀ سفید اتاق شماره ۹ نوشته که است «زنده باد امارت اسلامی»، من بعید میدانم که این نوشته کار مهاجم باشد، زیرا او پس از کشتار عجله داشته که خود را به اتاقهای دیگر و طبقه دوم برساند.
در سمت راست، گذشته از راهپله دو اتاق کنار هم قرار دارند، شماره اتاق دوم «۱۲» است. در وسط اتاق شماره ۱۲، یک جفت کفش پاشنهبلند، یک لنگه کفش مردانه، یک کلاه مردانه، ماسک آلوده به خون و دو گیره موی باقی مانده است. کلکینهای اتاق در سمت راست اتاق قرار دارند. از یکی از کلکینها خون یک قربانی تا انتهای دیوار به سوی بیرون ساختمان جاری شده و نزدیک خون خشکیده، در بیرون اتاق دو کتابچه و یک قلم از قربانی باقی مانده است؛ به نظر میرسد عکس معروف از دختری که در کف اتاق افتاده و قربانی که نیم تن او از کلکین آویزان است، از همین اتاق باشد.
پیش روی دروازۀ شمالی دانشگاه کابل، گروهی از جوانان در اعتراض به حملۀ دیروز تجمع کرده بودند. آنان روی فرشی که در جادۀ عمومی هموار شده، حلقه زدهاند و به سخنرانی مردی جوانی گوش میدهند. سخنور با صدای بلند فریاد میزد: «سوسیالیسم آمریکا ما را تباه کرد…»
بوی خون، باروت و آتشسوزی در تمام ساختمان پیچیده و نشانههای گلولهباریِ کورکورانه در هر جای ساختمان به نظر میرسد، در بخشهایی از داخل ساختمان نشانههایی از پارچههای ناشی از انفجار نارنجک دیده میشود که با نشانههای گلوله فرق میکند. در دیگر دروازۀ مرکز ملی آموزش حقوقی که به سوی جادۀ اصلی منتهی به دروازۀ شمالی دانشگاه واقع شد، یک پیاله چای که به دلیل گذشت زمان به رنگ سیاه تیره تبدیل شده، در کنار یک ترموز چای روی میز به جامانده است؛ روشن نیست کسی که در پیاله چای ریخته بود، زنده مانده یا خیر؟ دروازۀ اتاق محافظان که پیوست این دروازه است نیز شکستانده شده و مهاجم به مردی که در آن اتاق بوده، گلوله باریده است. یکی از کارمندان خدماتی مرکز ملی آموزش حقوقی که هنگام حمله بیرون از ساختمان بوده به من گفت که محافظ زخم برداشته و هنوز نفس میکشد.
شیشههای این ساختمان دوطبقه فرو ریخته و کف راهرو هردو منزل با شیشههای شکسته و پوکههای گلوله (پُچک) پوشانده شده. منزل دوم ساختمان بیشتر از منزل اول تخریب شده است. بیشترین تبادل آتش در اتاق شماره ۲۸ در منزل دوم صورت گرفته است، به نظر میرسد مهاجمان در همین اتاق دانشجویان را گروگان گرفته بودند؛ در چهار ضلع اتاق خون خشکیده موجود است، دو جای سقف اتاق از سوی نیروهای امنیتی سوراخ شده و به شکل روزنی به درون اتاق نور میتابد. درون اتاق پُر از اشیای به جای مانده از قربانیان است.
چند اسکناس، کیفهای دستی زنانه و مردانه، کتابهای درسی، قلمها، نسخۀ اصلی شناسنامۀ نسترن جان، نسخۀ کاپی شناسنامۀ حمیدالله، کارت کتابخانۀ عاتکه مقدم همراه با شماری از کارتهای دعوت برای عروسی کف اتاق را پوشانده است. در یکی از این کارتهای عروسی این متن آمده است: «فامیلهای « مقدم» و «رضایی» محفل عروسی عزیزان خویش آقای انجنیر سخی « مقدم» و دوشیزه «رضایی» را در سایۀ رحمت پروردگار متعال جشن میگیرند. محترم عبدالخالق و همه فامیل با گل وجودتان زیباترین نقش باغ خاطرۀ محفل ما باشید.» به نظر میرسد که خانواده عاتکه مقدم قصد داشتند عروسی برادر عاتکه را روز پنجشنبۀ این هفته برگزار کنند و به همین دلیل او برای همصنفیهایش کارت دعوت نوشته بوده است.
احتمالاً جنگ در اتاق شماره ۲۸ ساعتها طول کشیده و همچنین مهاجمان در همین اتاق از پا در آمدهاند. ممکن است دانشجویان که در این اتاق گروگان مهاجمان بودند ساعتها التماس بیحاصل کرده باشند که شماری از آنان کشته شدهاند. بر اتاق شماره ۲۸ بیش از هرجایی گلوله شلیک شده و نشانههای تخریب دیده میشود. روبهروی این اتاق تشناب مردانه قرار دارد که سقف آن نیز شکافته شده است. در این طبقه یک اتاق اداری نیز به آتش کشیده شده و روبهروی آن بخشی از کتابخانۀ ساختمان نیز آتش گرفته است.
من و دو همکارم حوالی ساعت ۳ ظهر به دیدن ساختمان مرکز ملی آموزش حقوقی رفتیم، کارمندان تنظیف شهرداری در بیرون ساختمان منتظر بودند اجازۀ پاککاری کامل به آنان داده شود. در بیرون از محوطۀ دانشگاه، در دیوارهای دانشگاه شعارهای شیک حکومتی که در آنها جملاتی بر علیه طالبان نوشته شده، آویخته بود. بیش از هرشعاری یک شعار دروغ که همان شام حمله در بخشهایی از دیوار دانشگاه آویخته شده بود، به چشم میرسید: «همه فردا درس میآیم!»
پیش روی دروازۀ شمالی دانشگاه، گروهی از جوانان در اعتراض به حملۀ دیروز تجمع کرده بودند. آنان روی فرشی که در جادۀ عمومی هموار شده، حلقه زدهاند و به سخنرانی مردی جوانی گوش میدهند. سخنور با صدای بلند فریاد میزد: «سوسیالیسم آمریکا ما را تباه کرد…» و سخنران به مرد دیگری که از میان جوانان میخواست به او اعتراض کند، چنین گفت: «تو چپ باش!»