این روزها گذشتن از شاهراه‌های عمومی توأم با ترس‌وبیم است. رفت‌وآمد از شاهراه‌های عمومی به گفتۀ عموم «جگر شیر» می‌خواهد و رسیدن تا منزل مقصود به شانس وابسته ‌است.

در این میان، رفت‌وآمد نظامیان در طی چند سال اخیر بی‌دردسر نبوده و هرازگاهی خبر تیرباران سربازی به گوش می‌رسد؛ سربازی که از آخر خط به دیدار خانواده‌اش بر می‌گردد یا برعکس آن یا به منزل می‌رسد یا اسیر می‌شود و یا تیرباران.

هر چند بارها نظامیان کشور از وزارت‌های مربوط خواسته‌اند در این راستا یک برنامۀ عملی را روی دست گیرد، اما تا هنوز اقدام جدی‌یی که بتواند به این مشکل نقطۀ پایان بگذارد، انجام نشده است.

از سربریدن سربازان تا تیرباران دسته‌جمعی، نگرانی‌ها را این روزها بیشتر از پیش ساخته ‌است. این نگرانی سبب شده‌ خانواده‌هایی که فرزندان‌شان در خط نخست نبرد می‌رزمند، از دیدار عزیزان‌شان ماه‌ها منصرف شوند.

نامۀ سرگردان

خواست‌های باربار نظامیان از گردوکنار این کشور کارساز نبوده است، در تازه‌ترین مورد در بدخشان شماری از سربازان با نشر نامه‌یی در شبکه‌های اجتماعی از وزارت دفاع و ستاد ارتش خواسته‌اند به این معضل رسیده‌گی شود. در این نامه چنین آمده است: «ما نظامیان کشور اگر زنده هم به خانه‌های خود برسیم، در مسیر راه هزار بار میمیرم و زنده می‌شویم.»

در ابتدای این نامه چنین نوشته شده است: «من از آدرس هزاران سرباز در سنگر داغ این پیام را همه‌گانی ساختم، لطفاً یک‌بار به آن رسیده‌گی کنید!»

به باور عموم، فقر و تنگ‌دستی، و گسترش دامنۀ ناامنی‌ها شماری را مجبور ساخته سلاح بر دوش گیرند، به گفتۀ مسئولان امنیتی بدخشان، با این که سطح تهدیدات امنیتی در مسیرهای این ولایت بالاست، اما شمار افرادی که برای حضور در صف نیروهای امنیتی داوطلب می‌شوند، بسیار است.

از زمان نشر این نامه بیشتر از دو هفته می‌گذرد، اما هیچ پاسخی تا هنوز در این رابطه دیده نشده است. در قسمتی از نامه گفته شده است که پیش از این، انتقال نظامیان از طریق یکی از شرکت‌های خصوصی هوایی انجام می‌شد، اما این قرارداد اخیراً لغو شده است.

در ابتدای این نامه چنین نوشته شده است: «من از آدرس هزاران سرباز در سنگر داغ این پیام را همه‌گانی ساختم، لطفاً یک‌بار به آن رسیده‌گی کنید!»

از دزدان نجات یافتیم و به چنگ طالبان افتادیم

تجربۀ سفر مسافران به ویژه نیروهای امنیتی غیرنظامیان را واداشته است تا از بیشتر سفرهای خود منصرف شوند. یکی از باشنده‌گان بدخشان به سلام‌وطندار می‌گوید: «رفت‌وآمد از شاهراه‌ها، بازی با مرگ و زنده‌گی‌ست، در کنار طالبان دزدان مسلح نیز مشکلات مسافران را چند برابر کرده است.» او یکی از سفرهایش را چنین روایت می‌کند: «شام یک روز بارانی سفر ما از کابل آغاز شد. در اول دلهرۀ برف‌کوچ و توفان و گذشت از سالنگ بر دل‌ها حاکم بود، اما زمانی که از سالنگ‌ها عبور کردیم، ترس از دزدان در مسیرراه، جاگزین نگرانی‌های دیگر شد. سفر با نگرانی و ترس ادامه یافت و ساعت دوی شب از شهر پلخمری، مرکز ولایت بغلان عبور کردیم، راننده توقف کرد تا موترهای دیگر برسند و همه یک‌جا حرکت کنند، وقتی موتر دیگر آمد، راننده‌ها مشوره کردند و سفر ادامه یافت. چند ساعتی نگذشته بود که شماری از مسافران به خواب رفتند و راننده نگرانی‌اش را از خطر مسیر گفت. چشمانم را باز کردم و دیدم که موتر قبلی در جاده در حال حرکت است، هنوز نگاه‌های من از آن موتر دور نشده بود که چشمم به دزدان خورد که در میان جاده کمین کرده بودند.

دزدان اسلحه‌به‌دست با چراغ اشاره کردند، رانندۀ ما چراغ‌ها را خاموش کرد و آهسته‌آهسته به عقب رفت و ما به پلخمری برگشتیم، ما نجات یافتیم، اما موتر دیگر همراه‌مان به چنگ‌شان آمد و تمام داروندارشان به غارت رفت.

سفر ما پیش از نماز صبح دو باره آغاز شد. در ولسوالی خان‌آباد کندز پس از ادای نماز صبح، راننده از وجود ایست‌های بازرسی طالبان هشدار داد و گفت که هیچ مسئولیتی در این زمینه ندارد. با شنیدن این هشدار، سکوت کامل بر فضا حاکم شد. هنوز چند دقیقۀ محدود از این سخن نگذشته بود که به محل ایست بازرسی طالبان رسیدیم، مردان مسلح با سلاح‌های سبک‌وسنگین بر روی جاده ایستاده بودند، دستور توقف دادند و لحظه‌یی بعد یکی از جنگجویان آنان وارد موتر شد و با نگاه‌های جست‌وجوگرش به طرف همۀ مسافران نگاه کرد و پرسید کجا می‌روید؟ راننده گفت: «بدخشان»، همه انتظار داشتند که حالا بازرسی بدنی آغاز می‌شود، اما جنگجوی طالبان به راننده گفت که راهش را ادامه دهد و خودش از موتر پیاده شد.

پس از این که از این ایست گذشتیم، تازه دانستم که بیشتر مسافران، نظامیان بوده‌اند، به فکر فرو رفتم که یک غیرنظامی وقتی به این اندازه در ترس‌وبیم است، خداوند از دل نظامیان باخبر است.»

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: