مهاجرت نامنظم و روایتهای دردناکی که پایان ندارد
وکیل احمد، جوان ۲۰ ساله، باشندۀ ولایت غور است. او، دو شبانهروز در یکی از پاسگاههای ایران از پا آویزان بوده و گاز اشکآور به چشمانش پاشیده شده است.
وکیل احمد، جوان ۲۰ ساله، باشندۀ ولایت غور است. او، دو شبانهروز در یکی از پاسگاههای ایران از پا آویزان بوده و گاز اشکآور به چشمانش پاشیده شده است.
هرچند پدیدۀ مهاجرت از سالهای دور به اینسو در میان مردم وجود داشته، اما افزایش ناامنیها و بیثباتی در چند سال پسین در کشور سبب شده است که رقم مهاجرت به گونۀ بیپیشینه افزایش یابد.
فضل خان باشندۀ ولایت بغلان است. او چند سالی پیش به دلیل آنچه که مشکلات اقتصادی میگوید، راه مهاجرت نامنظم را در پیش میگیرد و در نهایت به هدفش نمیرسد.
عبدالمعز خودش را باشندۀ اصلی منطقۀ مرغاب ولایت غور معرفی میکند. به گفتۀ خودش، ۱۳ساله داشته که افغانستان را به دلیل فقر و تنگدستی ترک میکند و به ایران میرود.
موقع حرف زدن نمیدانست چه بگوید و کدامین دردش را بازگو کند. حال و احوال خوبی نداشت. گفتمتش: از روزهای خوب زندهگی بگو. گفت: «تازه عروس شده بودم و با خانواده شوهرم در زادگاهم زندهگی میکردم.
محمدزبیر عالمیار، از جوانان نخبۀ کشور که در بلجیم زندهگی میکند میگوید، پس از گرفتن کارت شهروندی این کشور تحصیلاتش را در رشتۀ «سیاست جهانی» به سطح کارشناسی ارشد/ماستری آغاز کرده و اکنون دانشجوی سال آخر این رشته است.
با وجود محدودیتهای مرزی، قاچاق انسان و مهاجرتهای غیرقانونی به کشورهای اروپایی هنوز ادامه دارد. همهساله بسیاری از جوانانی که قادر به یافتن کار در داخل کشور نمیشوند، با تحمل سختیهای زیاد دست به مهاجرتهای نامنظم میزنند.
ربانی کریمی میگوید که در یک نیمهشب گرم تابستانی، صدای انفجار او را از خواب بیدار میکند. پس از وقوع انفجار، صدای شلیک گلوله در فضا میپیچد. او میگوید، پس از درگیری و شلیکهای پیهم، محافظان پدرش او و سایر اعضای خانواده را به خانه همسایۀ منتقل و از آنجا به مکان دورتری انتقال میدهند.
شب بود. از آن شبهای که آسمان پر از ستاره میشود. روی بام خانه خوابیده بودم و به ستارهها نگاه میکردم. دلم برای مکتب رفتن تنگ شده بود. برای روزهایی که به مکتب فکری سلجوقی میرفتم، بیشتر.
خشونت، تبعیض جنسیتی و ازدواجهای زیر سن در برابر زنان در افغانستان سببشده که شماری از آنها کشور را ترک کنند. آنها برای داشتن زندهگی
حبیب عظیمی، نام (مستعار) از نوجوانانی که صنف ۱۱ مکتب بود به دلیل فقر و حضور طالبان، مسیر مهاجرت نامنظم را در پیش گرفت و مقصدش کشور ایران بود. او باشندۀ ولسوالی سیدآباد ولایت میدانوردک است.
نبود امکانات لازم برای زندهگی در افغانستان همواره سبب شده است که جوانان و نوجوانان زیادی رخت سفر ببندند و در راه رسیدن به کشورهای اروپایی و آنچه که آرزویش را دارند، مشکلات زیادی را متقبل شوند.
یک پناهجوی افغانستانی در شهر دورتموند، هفتمین شهر پر جمعیت آلمان بر یک دختر ۱۳ ساله تجاوز کرده است.
مهاجرت پدیدهییست که با سرنوشت و گذشتۀ بشر گره خورده است، اما این پدیده براساس وضعیت و موقعیتهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر تحولات زندهگی آدمیان متفاوت است.
بیکاری، تنگدستی، ناامنی و نبود زمینۀ تحصیل بهتر در افغانستان همواره سبب شده است تا شمار زیادی از خانوادهها و جوانان راه رفتن به بیرون از کشور و مهاجرت نامنظم را پیش گیرند.
وی ویلچرش نشسته و چشم به آسمان دوخته است. یزدانعلی، با هر نگاه سوی پدر و مادر سالمندش آه میکشد و هر بار شیارهای کنارههای چشم و دهنش گودتر میشود.
سلاموطندار حقیده
مسلکی اصول و نشراتی سیاست
خصوصی محیط سیاستی
بیز بیلن علاقه گه اوتیش
ایش فرصتلری
معلومات و سندلرنی یوباریش
بیزلرگه همکارلیک قیلیش شرطلری
شکایت
رادیویی برنامهلر
فلم و صورت
آر اس اس
خبرنامه گه شرکت قیلیش