جهانیشدن و گسترش وسایل ارتباط جمعی در بیست سال پسین، زنان افغانستان را به درک مهم از آزادی رسانده است. فهم آزادی، به حس ضرورت نسبت به آن بستهگی دارد که میتواند شکل بگیرد. آزادی بهعنوان یک محتوای ذهنی که برای انسان معنادار میشود، قابل فهم است و در نبود شناخت از آزادی، ضرورت به آن نیز بهمیان نمیآید.
آنچه که آزادی و حقوق بشری را برای نسل دورۀ جمهوریت تبدیل به دغدغۀ اصلی کرده است، تحمیل ارزشهای غربی نیست؛ بلکه شکلگیری آزادیهای نسبی برای زنان افغانستان در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بهویژه اقتصادی، این قشر از جامعه را در این شرایط بیشتر از پیش به درک ضرورت از آزادی کشانده است.
افغانستان بهعنوان یک کشور توسعهنیافته، با کمک جامعۀ جهانی در دو دهۀ پسین ارزشهایی مانند حقوق بشر، دموکراسی و آزادی را در قالب الگوهای نوسازی تجربه کرده است، اما اصول توسعه و نوسازی در هر جامعهیی با توجه به ویژهگیها و گفتمانهای آن کشور تفاوت دارد.
مدل نوسازی با ارائۀ طرح مارشال، در اروپای پس از جنگ جهانی دوم اجرا شده بود که تطبیق این مدل برای جامعۀ افغانستان، تضادها و تحریکهای بیشتری علیه ارزشهای لیبرالی را رقم زد و در نهایت گروههای ضدحکومتی، برای انگیزۀ مقابله با تهاجم فرهنگی شکل گرفت و مسیر بیست سال توسعه و نوسازی جامعۀ افغانستان را به بنبست کشاند؛ بنبستی که هنوز حل منازعۀ سیاسی افغانستان را امکانپذیر نکرده و جابهجایی گروههای سیاسی در این کشور را رقم زده است. انگیزۀ جنگیدن با ارزشهای نوسازی و توسعهمحور غربی از دل روایت دینی میآید که این جهان را برای زندهگی نمیپسندد.
تلاش برای آزادی زنان و دسترسی به حقوق مدنیشان از درشتترین دستآوردهای بیست سال پسین دورۀ جمهوریت بود؛ دستآوردی که انگیزۀ سرکوب زنان را در دورۀ فعلی بیشتر کرد، اما با آنهم تجربۀ آزادیهای نسبی و درک آگاهی این قشر از حقوقشان، زنان افغانستان را واداشته است تا برای دستیابی به مطالباتشان تلاش کنند؛ تلاشی که بارها از سوی امارت اسلامی با تهدید و ارعاب روبهرو شده است.
حضور بیوقفۀ زنان در خیابانها بهطور مسالمتآمیز و دادخواهیهای مدنی آنان سبب شد که حکومت سرپرست امارت اسلامی برای نخستینبار بهمناسبت روز جهانی همبستهگی زنان، پیامی منتشر و برای رسیدهگی به مشکلات زنان تعهد کند. اما دیری نگذشت که امارت اسلامی مانع رفتن دختران بالاتر از صنف ششم به مکتب شد. مکتبهای دختران، در حالی بهروی دانشآموزان دختر بسته ماند که امارت اسلامی بارها تعهد کرده بود در سال جدید آموزشی، همۀ دانشآموزان دختر و پسر اجازۀ رفتن به مکتب را خواهند داشت.
اکنون زنان که آزادی برایشان معنا دارد و قابل شناخت است، در نبودی آن نمیخواهند بهسر ببرند. اگر آزادی بهعنوان حق انسانی هم در نظر گرفته شود بستهگی به درک انسان از مفهوم آن میداشته باشد، با این حال، در این رویارویی قرار است حق و آزادی زنان را برایشان کی تعریف کند؟ زنان که به آگاهی رسیدهاند یا امارت اسلامی که بهعنوان قدرت حاکم در جامعه حکومت میکند؟ اگر زنان حقوقشان را تعریف کنند و حکومتی برای پشتیبانی از این حقوق نباشد، آزادی تأمین نخواهد شد.
آنچه آیندۀ زنان را بیشتر ناامیدکننده میسازد، ترس و وحشت است که در جامعه بیشتر میشود. زنان که از لحاظ روانشناسی سیاسی نسل ترسوتر و بیچارهتری را تولید میکنند و بیش از این که طعم آزادی برایشان قابل شناخت باشد، ترس از آزادی بیشتر تکامل پیدا میکند. ترس تکاملیافته در زنان افغانستان مسیر آیندۀ این جامعه را بهشدت آسیبپذیر میکند تا اندازۀ که جرأت فکرکردن به آزادی از میان برداشته میشود و همین دیوارهای سنتی، چارچوبهای اصلی جهانبینی را در جامعه قابل پذیرش خواهد ساخت.