لحظه‌های دشوار زندگی‌اش را با سرایش شعر به شیرنی مبدل می‌کند. تاروپود وجودش با شعر گره خورده است و زند‌‌گی بدون شعر در تصورش هم نمی‌گنجد. «زندگی بدون شعر امکان ندارد. همان گونه که آدم به یک خوردنی خیلی علاقه می‌داشته باشد یا لباس و رنگی که زیاد دوست دارد و همیشه می‌خواهد استفاده بکند، شعر هم همین قسم است؛ بدون شعر زند‌گی قابل تصور نیست و آدم نمی‌تواند زنده باشد.»

هجران یوسفی، بانوی جوان بلخی، از اوان نوجوانی و هنگامی که دانش‌آموز صنف دهم مکتب بود، به سرایش شعر آغاز کرده است. سروده‌هایی که این شاعر جوان بلخی در آن زمان می‌سرود، بیش‌تر در روزنامه‌ها و ماه‌نامه‌ها به چاپ می‌رسید.

حس وطن‌دوستی، محبت به پدرومادر، عشق و گلایه، در شعرهای هجران یوسفی بیش‌تر به چشم‌ می‌خورد.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

«سروهای پژمرده»، نخستین مجموعه‌ی شعری این شاعر بلخی است که روز جمعه، ۲۷ میزان، در شهر مزارشریف، مرکز بلخ، رونمایی شده است. این اثر منظوم، دربرگیرنده‌ی بیش‌تر از ۵۰ سروده‌ شعر در قالب غزل و دوبیتی است که در ۵۶ صفحه و با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده است. به گفته‌ی بانو یوسفی، او با پشتیبانی ‌مالی دختر و پسر مامایش توانسته است نخستین اثر خود را در حوت ۱۴۰۲ به چاپ برساند و به دلیل برخی چالش‌ها، با تأخیر بسیار روز جمعه از آن رونمایی شده است.

او، هدفش از چاپ این اثر را چنین بیان می‌کند: «موضوع و دردی که در دل‌وقلبم بود، خواستم همه بدانند و مستفید شوند؛ خواستم که همه ملتم این را بخوانند و از موضوعی که من می‌سرایم و در قلبم پنهان بود، آگاه شوند.»

هجران یوسفی

بانو یوسفی، از این که توانسته است به بزرگ‌ترین آرزوی‌ خود که چاپ اثرش است برسد، خوش‌حال است؛ اما از این که به دلیل محدودیت‌‎های موجود سد راه بانوان در کشور نتوانسته است به محفل رونمایی نخستین اثرش اشتراک کند، ناراحت به نظر می‌رسد.

هجران یوسفی، می‌گوید: «به من گفتند تنها پدر یا برادرت اشتراک می‌توانند، خودت نمی‌توانی. من ناراحت هستم که چرا در رونمایی نبودم؛ من باید می‌بودم. اگر در این رونمایی اثر و شعرم نقد می‌شد، خودم باید می‌بودم؛ باید اصلاح می‌شدم. اگر چیزی نقد می‌شود، خود سراینده یا نویسنده باید حضور داشته باشد تا نکات خراب و کاستی را باید بفهمیم. خوش‌حال هستم از رونمایی؛ ولی از این که خودم حضور نداشتم، ناراحت هستم.»

پیش از چاپ این اثر، سه سروده از هجران یوسفی هنگامی که دانش‌آموز مکتب بود، در کتابی زیر عنوان «ستارگان دانش»، مجموعه‌ای از نوشته‌های دانش‌آموزان ممتاز مکتب «فاطمه‌ی بلخی»، به چاپ رسیده است.

سراییدن، جز زند‌گی هجران یوسفی شده است؛ حتا هنگامی که سر وظیفه و سرگرم کار است، نیز خواسته‌های قلبی‌اش را می‌سراید. «شعرگفتن از خود حال‌و‌هوای دیگر دارد؛ هوایی مثل گشنه‌شدن. وقتی گشنه می‌شوی، خود را در دارودرخت می‌زنی تا خوردنی پیدا بکنی؛ یعنی وقتی کسی گرسنه می‌شود، در تپ‌وتلاش می‌شود. زمانی که شعر هوایش بیاید، فکرم پراکنده می‌شود؛ حتا وقتی در مکتب در زمان تدریس در صنف  باشم، گاهی حال‌و‌هوایش می‌آید؛ بچه‌ها سروصدا می‌کنند؛ باز می‌گویم بچه‌ها یک دقیقه آرام باشید، یک چیز نوشته می‌کنم.»

سلام‌وطندار را در اکس دنبال کنید

به باور بانو یوسفی، ترویج‌نیافتن فرهنگ مطالعه میان جوانان، نبود برنامه‌های حمایتی، وضعیت اقتصادی ضعیف و نبود پشتیبان مالی، از اساسی‌ترین مشکلات شاعران در کشور است. او، هم‌چنان عضویت انجمن‌ قلم افغانستان و انجمن نویسند‌گان بلخ را دارد؛ اما از این که نمی‌تواند در نشست‌های این انجمن‌ها شرکت کند، شاکی است.

او، می‌گوید: «آرزوی من این است که تمام دخترانی که فعلاً شعر می‌سرایند؛ مطالعه دارند؛ نویسندگی می‌کنند؛ فرصت آن قدر به آن‌ها فراهم شود تا انجمن‌ها باز شود. دختران اشتراک کرده بتوانند تا شعرهای شان توسط استادان نقد شود؛ تا کیفیت کار شان عالی شود. هم‌چنان آرزو دارم مکتب‌ها هم باز شود و همه دخترهایی که آرزوهای شان در دل شان خفته، همه به آرزوهای خود برسند.»

بانو یوسفی، از نبود برنامه‌های حمایتی برای شاعران و نویسندگان شکایت دارد. او از حکومت سرپرست می‌خواهد که برای ارتقای کیفیت کار نویسندگان، برنامه‌های حمایتی برگزار کند و به بانوان نیز اجازه‌ی شرکت در انجمن‌های نویسندگی را بدهد.

در زیر نمونه‌هایی از سروده‌ی هجران یوسفی در مجموعه‌ی شعری «سروهای پژمرده» را باهم می‌خوانیم:

دلیل شادمانی است مادر

امید و زندگانی است مادر

در آغوشش دلم آرام گیرد

رفیق و مهربانی است مادر

………………………………

پدر قربان غم‌هایت شوم من

فدای خسته‌گی‌هایت شوم من

جدایی بین ما یک عمر مانده

فدای بی‌کسی‌هایت شوم من

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: