پس از فروپاشی حکومت پیشین و بازماندن دختران و زنان از آموزش و کار، شماری از آن‌ها برای فرار از ناخوشی ناشی از ماندن در خانه، به کار در بخش صنایع دستی و خیاطی رو آورده اند. در این گزارش، سلام‌وطندار با ۳۰ زن گفت‌وگو کرده است که پس از روی‌کارآمدن حکومت سرپرست، به آموختن خیاطی رو آورده اند.

۲۲ تن از این زنان در رشته‌های مختلف دانش‌گاه‌های دولتی و خصوصی دانش‌جو و چهار تن در مکتب‌های خصوصی آموزگار بوده اند و چهار تن دیگر زنانی اند که با شکل‌گیری حکومت سرپرست، وظیفه‌‌های شان را از دست داده اند.

در میان این گفت‌وگوشوندگان، ۲۴ تن می‌گویند که از سر ناچاری و نداشتن حق انتخاب دیگری، به کارگاه‌های خیاطی رجوع کرده اند و شش تن دیگر می‌گویند که در کنار بی‌کاری، علاقه‌ی شان به خیاطی نیز سبب شده است که به کار در این بخش رو بیاورند.

سیماگل ۱۹ساله‌ که پس از بسته‌شدن مکتب‌ها به روی دانش‌آموزان، به کار در یک کارگاه خیاطی رو آورده است، به سلام‌وطندار می‌گوید: «از روی مجبوریت به کارگاه خیاطی می‌آیم؛ چون مکتب‌ها بسته است و تقریباً شش ماه می‌شود که به خیاطی رو آورده‌ام و اگر امارت اسلامی بخواهد مکتب‌ها را باز کند، حتماً دوباره به مکتب می‌رویم و درس خود را ادامه می‌دهیم و می‌خواهیم به دانش‌گاه برویم و به آرزوهایی که داریم، برسیم.»

ریحانه، باشنده‌ی کابل که پس از بسته‌شدن مکتب‌ها به روی دختران، به کار در کارگاه خیاطی آغاز کرده است، می‌گوید که دوست دارد بتواند باز هم به مکتب برگردد. «از روی مجبوریت و از این که در خانه دل‌تنگ می‌شدم، آمدم به کارگاه خیاطی. پیش از حکومت امارت اسلامی به مکتب می‌رفتم و اگر مکتب‌ها باز می‌بود، امسال صنف ۱۰ می‌بودم. من بسیار امیدوار هستم که مکتب‌های ما شروع می‌شود.»

سلام‌وطندار را در اکس دنبال کنید

فوزیه رشید، دانش‌جوی دانش‌کده‌ی حقوق و علوم ساسی در یکی از دانش‌گاه‌های خصوصی در کابل، می‌گوید که پس از منع کار در مؤسسه‌های خارجی و منع تحصیل، ناچار شده است که به کار در کارگاه خیاطی بیاید. «در خانه بی‌کار بودم و از این که دیگر نمی‌توانستم جایی بروم که کار کنم یا درس بخوانم، فقط همین یک راه داشتم و این شغل را انتخاب کردم؛ چون من تنها نان‌آور خانه‌ی خود بودم. من مجبور شدم که به این کارگاه خیاطی بروم و کار کنم و پول به دست بیاورم؛ چون من پدر ندارم و برادر بزرگ هم ندارم.»

فرشته سدوزی، دیگر باشنده‌ی کابل که پس از منع تحصیل بی‌کار شده است، می‌گوید: «دو ماه می‌شود که به کارگاه خیاطی رو آورده‌ام. پیش از این که به کارگاه بیایم، دانش‌جوی دانش‌گاه بودم، سمستر هفتم در دانش‌کده‌ی شرعیات دیپارتمنت فقه و قانون.»

در میان گفت‌وگوشوندگان در این گزارش، زنانی هم استند که پس از روی‌کارآمدن حکومت سرپرست، کار شان را از دست داده و به کار خیاطی رو آورده اند. حسنا، یکی از این زنان، می‌گوید که پیش از روی‌کارآمدن حکومت سرپرست، در وزارت شهرسازی کار می‌کرده است. او که تنها نان‌آور خانواده‌ی خود است، می‌گوید که امیدوار است با کار در کارگاه خیاطی بتواند درآمدی به خودش دست‌وپا کرده و نیازهای خانواده‌اش را فراهم کند.

صابره، دیگر باشنده‌ی کابل که پیش از روی‌کارآمدن حکومت سرپرست، در خانه‌اش یک مرکز آموزشی راه‌اندازی کرده بود، می‌گوید از درآمدی که از این راه به دست‌ می‌آورد، هزینه‌ی زندگی خانواده‌اش را تأمین می‌کرد؛ اما به دلیل ناتوانی در گرفتن جواز فعالیت، مرکز آموزشی‌اش بسته شد و ناچار شد که برای به‌دست‌آوردن پول، به کار خیاطی رو بیاورد.

او می‌افزاید: «وقتی که در خانه ماندم و خواستم که یک مصروفیت به خود پیدا کنم، آمدم به کار گاه خیاطی. هیچ کسی نیست که بخواهد به عقب برود؛ همه دوست دارند که پیش‌رفت کنند و می‌خواهم که به پبش برویم و این رشته‌ی ما هم‌چنان خوب است و امید است که از همین طریق هم اگر شده، پیش‌رفت کنیم.»

شماری از گفت‌وگوشوندگان در این گزارش، با اندوه و امید، می‌گویند که دوست دارند بتوانند باز هم به فضای درس بازگردند. نیک‌بخت، یکی از این زنان است که حالا سرگرم آموزش‌دادن حرفه‌ی خیاطی به ۴۲ دختری است که از تحصیل باز مانده اند.

نیک‌بخت می‌گوید: «این جا بسیار دختران هستند که از درس مانده اند و از لحاظ روانی بسیار تأثیرات بد داشنه است. یکی از شاگردهایی ما که رقیه نام دارد و نزدیک فراغتش بود که امارت اسلامی آمد و بسیار وضعیتش خراب می‌شد و ضعف می‌کرد. حالا هم رقیه جان می‌آید و می‌خواهد که یک چیز را یاد بگیرد؛ اما به آرزوهایی که به آینده داشت، نمی‌رسد و آینده‌ی شان نامعلوم است.»

حمیرا فرهنگ‌یار و فروزان داوودزی، فعالان حقوق زن، می‌گویند که حرفه را می‌توان در هر زمان آموخت؛ اما اگر ساختار آموزش‌وپرورش از کار بیفتد، جامعه به خطر می‌افتد.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

حمیرا فرهنگ‌یار، می‌گوید: «متأسفانه بعد از بسته‌شدن دروازه‌های مکتب‌ها و دانش‌گاه‌ها، دختران از این که چه گونه وقت خود را کنترل و مدیرت کنند، بیش‌تر آنان به فراگیری آموزش‌های خیاطی رو آورده اند. اگر این روند ادامه پیدا کند، پس این‌ها می‌خواهند که یک نسل را نابود کنند. بسته‌شدن مکتب‌ها باعث شده است که دختران به مشکلات روحی و روانی مبتلا شوند و قربانی خشونت‌ها و ازدواج‌های اجباری شده اند و این پیامدهای ناگوار آن است. اساس یک جامعه را تعلیم و تربیه می‌سازد، بعد ما می‌رویم به طرف حرفه و فردی که تعلیم و تحصیل داشته باشد، در کنارش می‌تواند حرفه را هم یاد بگیرد؛ چون حرفه را در هر شرایط و هر زمان می‌توان فرا گرفت؛ اما تعلیم و تحصیل یک زمان مشخص برای هر فرد دارد.»

فروزان داوودزی، نیز می‌گوید: «نظر به این دو سال اخیر، بیش‌تر دخترخانم‌ها امکانات رفتن به تعلیم و تحصیل را نداشته اند؛ به این دلیل، این‌ها به خیاطی و حرفه رو آورده اند. البته که حرفه در صنعت یک کشور جایگاه خود را دارد؛ اما هیچ گاه حرفه جاگزین تعلیم و تحصیل در یک جامعه نمی‌شود؛ چون ما اگر بخواهیم یک فرد حرفه‌ای را بر اساس معیارهای جهانی امروز داشته باشیم؛ آن‌ها باید اشخاص تحصیل‌کرده باشند. بنابراین، ما اگر افراد تحصیل‌کرده نداشته باشیم، هر قدر که افراد مسلکی و حرفه‌ای داشته باشیم، هیچ گاه جاگزین افراد تحصیل‌کرده شده نمی‌توانند و این می‌تواند آینده‌ی یک کشور را با خطرهای جدی روبه‌رو کند.»

با این حال، جمال‌الدین سلیمانی، کارشناس در حوزه‌ی آموزش‌و‌پرورش، می‌گوید که جایگاه علم در یک جامعه، اساس و پلی برای پیش‌رفت جامعه است. «جامعه‌ای که بر اساس علم استوار است، افراد آن جامعه‌ دارای یک زندگی مرفه هستند و از لحاظ‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطح بالایی قرار دارند. ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم حرفه را جانشین علم بسازیم. در جوامعی که زنان بی‌سواد باشند، آن جوامع با عقب‌گرد و گراف بالای فقر روبه‌رو می‌شوند.»

این در حالی است که سمیع‌الله ابراهیمی، سخن‌گوی وزارت کار و امور اجتماعی، می‌گوید که با روی‌کارآمدن امارت اسلامی در افعانستان، در بخش‌هایی که نیاز بود، زنان در بخش‌های مختلف به کار گماشته شده اند. «با آمدن امارت اسلامی در بخش‌هایی که خانم‌ها باید کار کنند و نیاز است به خانم‌ها خدمات ارائه کنند، در تمام این بخش‌ها که ضرورت اساسی شمرده می‌شود، زمینه‌ی کار را به زنان فراهم کرده‌ایم و در بخشهای معارف، صحت، پاسپورت و غیره در حال فعالیت اند و یک محیط آرام و خوب به آن‌ها مهیا شده است.»

در بیش‌تر از دو سال گذشته، محدودیت‌های آموزشی-تحصیلی و کاری، سبب شده است که میلیون‌ها تن از آموزش و فعالیت در حوزه‌های آموزشی باز مانده و بخشی از آن‌ها برای پرکردن وقت شان و فرار از فشار روانی ناشی از این محدودیت‌ها، به کار در صنایع دستی و حرفه‌های مجاز مانند خیاطی، رو بیاورند.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: