با بازشدن دروازه‌ی فلزی یکی از شفاخانه‌های صلیب سرخ در کابل، زخم‌هایی از چندین دهه جنگ در افغانستان بر بدن‌های بسیاری آشکار می‌شود و تصویری از جنگ را به نمایش می‌گذارد. بیماران یکی‌یکی وارد محوطه می‌شوند؛ یکی با عصا، دیگری با ویلچر و یکی از آن‌ها، هم‌راه‌ کودکی که در اثر انفجار ماین‌های به‌جامانده از جنگ، بخشی از بدنش را از دست داده است.

در این جا، کارگاهی برای ساخت اعضای مصنوعی فعال است؛ جایی که ۱۱ زن در آن تلاش دارند بر اساس نیاز به مراجعه‌کنندگان اندامی برای برداشتن بار زندگی بسازند. صدای برخورد پلاستیک با دستگاه برش، در فضای کوچک کارگاه پیچیده است؛ زن جوانی که با پای مصنوعی کنار میز ایستاده، با دستانی که به درد و تجربه آغشته اند، قطعه‌های سرد پلاستیک را به اندامی امیدبخش برای دیگر زنان و کودکان تبدیل می‌کند.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

مژگان الکوزی، یکی از کارکنان این کارگاه ساخت اعضای مصنوعی بدن که اکنون ۴۲ سال دارد، ۳۷ سال می‌شود که خود بار سنگین جنگ‌های داخلی را با از دست‌دادن پای چپش حمل می‌کند. او، مانند میلیون‌ها افغان دیگر با صدای توپ و تفنگ کودکی و نوجوانی‌اش را گذارنده است. در پنج‌سالگی، زمانی که میدان جنگ‌های داخلی گرم بود، هاوانی به شفاخانه‌ای که در آن بستری بود برخورد می‌کند و پای چپش را از او می‌گیرد.

مژگان، که امروز تلاش دارد با ساخت اعضای مصنوعی، اندکی از بار درد بازماندگان جنگ بکاهد، خود روایت‌های تلخی از این داستان دارد، او می‌گوید: «هنگامی که مادرم در شفاخانه جمهوریت بستری بود یک هاوان به دهلیز این شفاخانه برخورد کرده که شماری زیاد کشته و زخمی شده بود.»

مژگان می‌گوید که خانواده‌اش همیشه از او پشتیبانی کرده و عرق‌ریزی پدرش در قبال آینده‌ی او، سبب شده که حالا مرهمی برای زخم زنان و کودکانی شود که تجربه‌های مشترکی با او دارند. «خدا را شکر که یک فامیل باسواد داشتم؛ همگی در کنارم بودند و کوشش کردند که تا صنف سوم به پای مصنوعی نداشتم، مرا به بغل به مکتب می‌بردند و حالا در بخش قابلگی لیسانس دارم و در اجتماع دخیل شدم.»

مژگان که اکنون، سرپرست خانواده‌ای چهارنفره است، می‌گوید که شوهرش در دوره‌ی ‌جمهوری در یکی از اداره‌های حکومتی مهندس بود؛ اما پس از بازگشت امارت اسلامی به قدرت، کارش را از دست داده و این گونه، بار تأمین نیازهای خانواده بر دوش او مانده است. «شوهرم می‌گوید که سرت افتخار می‌کنم و تو یک خانم قوی استی و می‌توانی، در هر حالت با زندگی سازش کنی.»

جنگ‌های داخلی و ناامنی‌ها، ماین‌های به‌جامانده از جنگ، سبب شده که شهروندان زیادی عضوی از بدن شان را از دست بدهند.

بخت اما با همه‌ی زنان دارای معلولیت یار نیست که باسواد شده و با داشتن کاری، استقلالیت مالی داشته باشند. مژگان که از صبح تا شام با زنان و دخترانی در ارتباط است که از معلولیت رنج می‌برند، می‌گوید که بیش‌تر آن‌ها به دلیل معلولیت، قربانی خشونت‌های خانگی استند. الکوزی بخشی از این خشونت‌ها را چنین روایت می‌کند: «بعضی از بیماران ما با مردی عروسی کرده که بی‌بندوبار بوده اند؛ یعنی نتوانسته که همرایش سازش کند و همی معلولیت را تا مدتی نادیده گرفته، پس از آن، طلاق داده. واقعیتش این موضوع رنج‌آورد است.»

به باور مژگان، بیش‌تر زنانی که در شفاخانه‌ی محل کار او مراجعه می‌کنند، از زندگی ناامید اند و با شنیدن قصه‌های او، از آن الهام می‌گیرند. «خانم‌هایی که به این جا می‌آیند، بیش‌تر مأیوس می‌باشند و ما در کنار این که اعضای مصنوعی می‌سازیم، برای شان خود را مثل می‌زنیم و برای شان می‌گویم که معلولیت، محدودیت نیست و مورال خود را از دست ندهید و کوشش کنید که به جامعه‌ی تان کمک کنید و به خانواده‌ی ‌تان رسیدگی کنید.»

مژگان، تأکید دارد که هدفش بازتوانی کمک برای برگشت به توانایی به زنانی است که دیگر امیدی برای ادامه‌دادن ندارند. «پیام مه به افرادی که دارای معلولیت اند، این است که همیشه تلاش کنند و می‌توانند که موفق شوند. معلولیت، محدودیت نمی‌باشد و می‌توانند به هر آرزویی که دارند، برسند.»

مژگان که پایش را در جریان جنگ‌های داخلی از دست داده، حالا به دیگران کمک می‌کند، زندگی راحت‌تری داشته باشند.

همین‌ گونه، شماری از خانواده‌هایی که کودکان شان را به این شفاخانه آورده اند، می‌گویند که این کودکان، با پای مصنوعی توانسته اند به اجتماع بازگردند. سکینه، باشنده‌ی کابل برای دریافت عضو مصنوعی به دختر هفت‌ساله‌اش، به این شفاخانه آمده، می‌گوید که کودکش در یک رویداد ترافیکی پای چپش را از دست داده است. «پای مصنوعی برای کودک ما زیاد کمک کرده است. تشناب رفته می‌تواند، مکتب رفته می‌تواند و مشکلات خود را رفع می‌کند. از داکتران هم سپاس‌گزاری می‌کنم که زیاد خدمتش را می‌کنند که این جا بیارمش.»

سلام‌وطندار را در اکس دنبال کنید

شیلا، مادری که کودک ۱۲ساله‌‌اش از زمان زاده‌شدن، از هر دو پا فلج است و اکنون با پای مصنوعی توانایی ایستادن یافته، می‌گوید: «مشکلاتش حالا بسیار حل شده و یک پایش تا حالا جور نشده. او هم در حال جور شدن است.»

ناتوان پنداشتن افراد دارای معلولیت، سرکوب مهارت‌ها، محدودیت کاری، برخورد نادرست مردم و نبود امکانات ویژه‌ی افراد دارای معلولیت در جامعه، از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی این دسته‌ از شهروندان به شمار می‌‌رود؛ اما در این میان، مژگان هم‌چنان با امیدواری به زندگی، تلاش دارد کنار دیگر افراد دارای معلولیت ایستاده و به آن‌ها انگیزه‌ی ادامه‌دادن هدیه بدهد.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: