خزان فرا رسیده و روستاها در جامهای از برگهای نارنجی و زرد، جشن آرام و کوتاه خود را گرفته اند. بر فراز تپهها و میان باغها، رقص برگها در باد چهرهای شاعرانه دارد؛ اما برای زنان روستایی این زیبایی معنای دیگر دارد؛ نشانهای از آغاز سرما، گرسنگی و دشواری. برگی که از شاخه جدا میشود، خبر از زمستانی میدهد که در آن زندگی در میان گلولای، نبود امکانات اولیه و کمبود آذوقه، به سفری تاریک و سخت بدل میشود.
اکنون زنان روستایی درگیر آمادگی برای نبردی خاموش با سرمای پیش رو هستند. بخشی از این آمادگیها را در روزهای گرم و آفتابی تابستان به پایان رسانده اند و بخشی دیگر را هنوز به انجام میرسانند؛ از انبارکردن چوب و مواد سوختی گرفته تا آمادهسازی قروت، روغن زرد، تلقان و میوههای خشک. برخی همچنان سرگرم جمعکردن چهارمغز و خشککردن پیاز و رومی اند. اما آن چه فراتر از این زحمتها، دل آنان را میلرزاند، آمدن سرمای شدید است؛ فصلی که در آن هیچ عایدی نیست، سبزی نمیروید و حیوانات آنچنان ضعیف میشوند که شیر شان نیز کم میآید.
از همهی اینها گذشته، خبر بستهشدن راهها در نتیجهی برفباری و گلولای سنگین، بخش دیگری از این سفر دشوار است؛ سفری که آغازش خزان است و پایانش امیدی لرزان به بهار.
در این گزارش، سلاموطندار با ۱۴ زن روستایی در ۱۱ ولایت سردسیر کشور گفتگو کرده است. ملکه، زنی ۴۰ساله از «تغی ولدی» تخار که در گوشهای از طویلهی حیواناتش نشسته است و با یک دست شیر میدوشد و با دستی دیگر عرق پیشانیاش را با گوشهای از شالش پاک میکند، میگوید که در فصل سرما با مالداری به سختی میتواند نیازهای مورد نیاز خانوادهاش را تأمین کند. «چند تا بز، گوسفند و گاو دارم، ماست و شیر میفروشم و درآمد خانه را پیدا میکنم. زمستان برای ما خیلی سخت است، هوا هم سرد است، اولادهایم خنک میخورند، چوب نداریم، زغال نداریم، زمستان هم سرد میشود، راه مان خراب است، زندگی در روستا سخت است؛ ولی چاره نداریم.»
همین گونه، گلببو، باشندهی ولسوالی درقد تخار که خود نمیداند چند سال دارد؛ اما خوب به یاد دارد که از کودکی با پرورش حیوانات بزرگ شده است، میگوید که سرمای طاقتفرسا و نبود سوخت زمستان، زندگی را به او و خانوادهاش دشوار میکند. «نمیفهمم، شاید ۴۰ساله باشم، همین ماست را میگیریم، میفروشیم، شیر را خود ما در خانه میخوریم. زمستان بسیار زیاد سر ما سخت میشود، گلولای در خانهی ما میباشد. کل چوبها تر میباشد، گاهی باران میشود، کل جا را تر میکند، در زمستان بسیار روزهای سخت داریم.»
ترس از زمستان برای زنان روستایی تنها با کمبود مواد سوختی و سرمای استخوانسوز محدود نمیشود، این زنان میگویند که با آغاز زمستان، دسترسی به منابع غذایی و آب آشامیدنی سالم نیز به آنان دشوار است و به دلیل کاهش فعالیتهای کشاورزی و دامداری، درآمد خانوادههای شان نیز به شدت افت میکند.
حمیدهی ۶۸ساله که بار سنگین مسئولیت خانواده و کشاورزی کمرش را خمیده، میگوید که در سردی درازمدت بامیان، بیشتر طیکردن مسافتهای طولانی و دسترسی به آب آشامیدنی، او و خانوادهاش را به خطر میاندازد. «در زمستان آب از دریا میآرویم که یک کوتل داریم یخ میزند، به سختی آب میآوریم. به کسانی که الاغ دارند، خوب است برای شان، کسانی که ندارند، به سر و به دست میآوریم خانه هم به تنور پخته میکنیم.»
شفیقهی ۳۹ساله، زنی روستایی در بدخشان، میگوید که او و خانوادهاش با سرمای شدید، فقر و گرسنگی بیشتری را تحمل کرده و به سبب شرایط بد اقتصادی توانایی ذخیرهی مواد غذایی را نیز ندارند. «اگر سرما شدیدتر شود و کار کرده نتوانیم، حداقل ممکن بتوانیم با مواد ذخیره تا یک هفته دوام بیاوریم و لقمه نان خشک و چای برای خود و اطفال خود فراهم کنیم و بس، دیگر بیش از یک هفته دوام آورده نمیتوانیم.»
این زنان که ستون فقرات اقتصاد خانواده و روستا هستند، در زمستان همزمان با نبود درآمد، با تهدیدهای طبیعی مانند بارشهای سنگین، یخبندان و سیلاب نیز روبهرو میشوند، مسئلهای که امنیت و آرامش زندگی آنان را به شدت تهدید میکند.
گلخمار ۴۲ساله از کندز و حبیبهی ۴۴ساله از بادغیس، دو زن روستایی که آفتهای طبیعی را بزرگترین هراس شان در زمستان میدانند، میگویند.
گلخمار، میگوید: «برف و باران اگر زیاد باشد، به تکلیف میشویم، خانههای ما را خراب میکند. از برف و باران خیلی میترسم، به خاطری که زیاد به تکلیف میشویم.»
حبیبه، نیز میگوید: «سیلابها میآیند، زیاد به تکلیف میشویم. کل حویلی ما را آب میگیرد، در خانهی ما آب میآید. زلزله میشود، تو میبینی خانهی ما، تو ببین که چه قسم خانهی ما است. خانهی ما در زلزله هم یک کمی خراب میشود، از سقفش همین طور خاکها میافتد، زیاد باز میترسیم.»
در این میان، شماری از فعالان حقوق زن، با ابراز نگرانی از وضعیت زنان روستایی میگویند که حکومت و نهادهای بینالمللی تنها با اتخاذ راهکارهای مؤثر میتوانند شکاف موجود میان شهروندان به ویژه زنان شهری و روستایی را کاهش دهند.
تهمینه منگل، فعال حقوق زن، در این باره میگوید: «شکاف بسیار عمیق میان زنان روستایی و شهری از گذشتههای دور وجود دارد؛ برای زنان روستایی امکانات و وسایل آسایش موجود نبوده و توسط حکومت و نهادهای بینالمللی که برای ارتقای ظرفیت زنان کار میکنند، میتوانند این شکاف را از میان بردارند.»
شماری از کارشناسان مسائل اقتصادی و جامعهشناسان، با تأکید بر نقش مهم روستاها در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، اما میافزایند که با افزایش سطح آگاهی، فراهمسازی امکانات برابر آموزشی و تحصیلی و ایجاد برنامههای کوتاهمدت و درازمدت، میتواند نابرابریهای موجود میان شهر و روستا را از بین برد.
عبدالنصیر رشتیا، کارشناس مسائل اقتصادی، در این باره میگوید: «زنان روستایی منحیث ستون فقرات اقتصاد محلی ایفای وظیفه میکنند و در قسمت تأمین غذا و رشد مالداری و زراعت، فعالیتهای زیادی انجام میدهند. حکومتها، سیاستهای حمایوی را در قبال اینها انجام دهند و با فراهمکردن امکانات مالی، قرضههای درازمدت و پروژههای زیربنایی، مردم روستاها را میتوانند کمک کنند.»
شعیب احمدی، جامعهشناس، در این باره میگوید: «ارتقای آگاهیهای اجتماعی، رسانهها و علما، مسئولیت دارند که آگاهی مردم را در روستاها افزایش دهند؛ نگرشهای سنتی مردم روستاها تغییر کند؛ تغییر کارهای فردمحور بر جمعی و دیگر ایجاد حس مسئولیتپذیری و حس خودکفایی در مردم روستاها میتواند شکاف موجود را از میان بردارد.»
بر بنیاد آخرین بررسیهای ادارهی ملی احصائیه و معلومات، بیش از ۷۴ درصد جمعیت افغانستان را شهروندان روستایی تشکیل میدهند؛ آماری که بیانگر نقش پررنگ روستاییان در ساختار جمعیتی کشور است. از سویی هم، ۱۵ اکتبر مصادف با «روز جهانی زنان روستایی» است؛ روزی که در سراسر جهان گرامی داشته میشود. اما بر بنیاد تازهترین گزارش سازمان ملل متحد، زنان و دختران در مناطق روستایی به گونهای نامتناسب از فقر چندبعدی رنج میبرند؛ مسئلهای که در کشورهای با اکثریت جمعیت روستایی چون افغانستان، نیازمند توجه و اقدام جدی از سوی نهادهای ملی و بینالمللی است.






