از زمان آغاز مذاکرات صلح میان ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان به این‌سو، بسیاری از طرف‌های دخیل در جنگ افغانستان به این دیدگاه‌اند که برای پایان جنگ در کشور، جایگزین‌کردن یک تشکیل تازه با حکومت کنونی امر لازمی‌ست. شماری این تشکیل را حکومت عبوری، شماری هم حکومت موقت و اخیراً «دولت انتقالی صلح» می‌خوانند. در زمان ادارۀ دونالد ترامپ، زلمی خلیلزاد فراوان تلاش کرد تا با روی کارآوردن چنین تشکیلی، پروندۀ صلح افغانستان را به سرانجام برساند. در مورد این راه حل که هر بار به اشکال مختلف مطرح می‌شود، میان طرف‌های دخیل در قضیۀ افغانستان اختلاف نظر وجود دارد و شماری در برابر آن دیدگاه مخالف دارند.

یکی از مخالفان پروپاقرص در برابر راه حل تشکیل حکومت موقت یا ساختار مشابه آن، حلقه قدرت در محور اشرف غنی است. این حلقه از زمانی ‌که قدرت را به چنگ آورده، تمایل سیری‌ناپذیری به حفظ قدرت دارد. غنی و حواریونش از آغاز کارشان تاکنون، با تنگ نظری به روند انحصار قدرت ادامه داده و تقریباً مدیریت همه چیز را به ارگ انتقال داده‌اند. در صورت تشکیل یک اداره موقت، بیش از هر کسی تیم حاکم زیان می‌کند، زیرا غنی و حواریونش به لحاظ اتنیکی پشتون‌اند و جایگاه‌شان در قدرت به لطف این وابسته‌گی نژادی‌ست. در صورتی ‌که طالبان وارد قدرت شوند، با مشخصه مشابه به عنوان نماینده‌گان پشتون‌ها جایگاه حلقه قدرت را غصب خواهند کرد.

مردم‌سالاری و حکومت قانون همراه با التزاماتش در مفهوم مدرن، بهترین کشف بشر در نوع حکومت‌داری و دولت‌داری است، طوری که اگر مدعیان دموکراسی تعهد کمی به مردم‌سالاری و ارزش‌هایش داشتند، وضعیت افغانستان به مراتب بهتر بود.

قانون و مردم‌سالاری مهم‌ترین بهانه‌هایی‌ست که غنی با استفاده از آن بقای خود را لازمی می‌داند. این دو بهانه‌های شیرینی است و در واقع می‌تواند مخاطب ناآشنا با سیاست افغانستان را اغوا ‌کند. اما در عمل غنی و گروهش التزام چندانی به قانون و مردم‌سالاری ندارند. مراد آنان از قانون معمولاً آن ماده‌هایی از قانون اساسی است که به نفع گروه باشد و انتخابات نیز وسیله‌یی که تنها غنی می‌تواند با استفاده از «گوسفندان» به قدرت برسد. شبان گوسفندان سیاسی که با توسل به آن غنی به قدرت رسید، در جمهوری کذایی نیز «عالی جناب» است.

سخن به اصرار گفتن در مورد مردم‌سالاری و جمهوری گاهی شماری از مخاطبان را در مورد التزام گروه غنی به این ارزش‌ها به ایقان نزدیک می‌کند، اما اوصاف مدعیان مردم‌سالاری در افغانستان شباهت به حال گروهی در مفهوم دینی دارد که در باطن منکر دین‌اند اما در ظاهر به دین‌داری تأکید می‌کنند. در مفهوم دینی این جماعت را نمی‌توان با مومنان اصلی متمایز ساخت، زیرا در ملاحظات دینی شناخت از ظواهر به دست می‌آید. اما در مورد مدعیان مردم‌سالاری می‌توان با بررسی عملکردشان صداقت آن را محک آزمایش قرار داد.

مردم‌سالاری و حکومت قانون همراه با التزاماتش در مفهوم مدرن، بهترین کشف بشر در نوع حکومت‌داری و دولت‌داری است، طوری که اگر مدعیان دموکراسی تعهد کمی به مردم‌سالاری و ارزش‌هایش داشتند، وضعیت افغانستان به مراتب بهتر بود و حکومت مدعیان جمهوری در سراشیبی سقوط قرار نمی‌گرفت. شوربختانه هیچ‌گونه دلبسته‌گی به مردم‌سالاری در افغانستان میان سیاست‌مداران وجود ندارد. شماری آن را برای رسیدن به امکانات دام تزویر ساخته‌اند و گروهی دیگری آن را نقطۀ مقابل دین‌ورزی که امر خصوصی و فردی است قرار داده، بر حکومت تئوکراتیک تأکید دارند.

به هر حال غنی و حواریونش در قامت مدافعان مردم‌سالاری به سختی در برابر تشکیل یک ساختار جدید مقاومت کرده‌اند و این ایستاده‌گی در یک سال گذشته مانع استقرار حکومت موقت شد. اکنون بار دیگر طبل تشکیل یک حکومت مشارکتی به صدا در آمده و آمریکا به شدت تلاش دارد تا منازعۀ افغانستان از این طریق به پایان رسد. در این راه حل که «دولت انتقالی صلح» نامیده می‌شود، جای غنی و حواریونش را به گمان غالب طالبان اشغال خواهند کرد.

تحقق این طرح با دشواری‌هایی از جمله چه‌گونه‌گی واکنش طالبان و حلقۀ قدرت در کابل مواجه است. طالبان با امضای توافق‌نامۀ دوحه با آمریکا یک چارچوب زمانی ۱۴ ماهه را برای خروج نیروهای خارجی از کشور پیش‌بینی کرده‌اند. بر اساس توافق طالبان و آمریکا تا کمتر از دو ماه دیگر این مهلت زمانی به پایان می‌رسد. در صورت عملی‌شدن طرح جدید آمریکا این توافق‌نامه کنار گذاشته می‌شود و مهلت زمانی برای خروج نیروهای خارجی نیز عملی نخواهد شد. بنابرین، دشوار است که طالبان به کنار گذاشتن توافق‌نامه رضایت نشان دهند. از جانب دیگر این گروه با دیدگاه خاص‌شان نسبت به حکومت به شدت فزون‌طلب‌اند. این اموارد ممکن است طرح جدید را با موانع جدی مواجه کند.

اما در جانب جمهوری‌خواهان نرمشی ملاحظه می‌شود. باری عبدالرشید دوستم در مورد مخالفات غنی به تشکیل حکومت موقت گفته بود که هنوز وقت است در مورد ایستاده‌گی غنی قضاوت کرد. به نظر او زمان ایستاده‌گی و مقاومت غنی را ثابت می‌کند. به نظر می‌رسد این دیدگاه که ما را از شتاب در داوری نفی می‌کند، خوانش مساعدی از چه‌گونه‌گی موضع اشرف غنی و حواریونش در آینده است.

نجیب‌الله به عنوان رئیس خاد پیشینۀ بسیار بدنامی داشت، اما زمانی‌ که در آخرین روزگار حکومت تحت حمایت شوروی قدرت را به دست گرفت با اعلام سیاست صلح در پی پاک‌کردن لکۀ بدنامی خود برآمد.

غنی بارها گفته است که هیچ‌گاه حاضر نیست قدرت را واگذار کند، مگر به گفتۀ او به فرمایش قانون اساسی. نظر به فهم غنی از انتخابات و قانون اساسی، او چهار سال دیگر برای بقا در سکوی قدرت زمان دارد و پس از آن طوری که ادعا می‌کند قدرت را به جانشین قانونی خود که از طریق انتخابات خواهد آمد، واگذار می‌کند. این نوع نگاه تنها امکان رسیدن به صلح را که در آغاز این یادداشت مطرح شد، نفی می‌کند. زیرا اولاً طالبان با دیدگاه منحصر به فردی که دارند مخالف انتخابات و حکومت کنونی‌اند و دوماً آنان حاضر نیستند به خواست غنی در قدرت سهیم شوند و بر اساس فرمایش او در انتخابات شرکت کنند.

با قاطعیت و اجماع که در زمینۀ صلح به وجود آمده و اصرار آمریکا بر رسیدن راه حل دیپلوماتیک، غنی می‌داند که بقای او در قدرت محال است. این نکته را او در مراسم افتتاحیه مجلس نماینده‌گان روز گذشته، تلویحاً بیان کرد. با وجود آن ‌که شعار محافظت از قانون اساسی را زمزمه می‌کرد، پیشنهاد متناقضی با ادعای محافظت از قانون در مورد «تاریخ برگزاری انتخابات» داشت.

این اظهار نظر را می‌توان گام غنی به عقب تعبیر کرد. آن‌سان که گفته شد غنی چهار سال دیگر نظر به قانون اساسی پیش‌رو دارد و قانون زمان انتخابات را پیش‌بینی کرده است. در این صورت اگر ادعای پایبندی به قانون درست باشد، چرا جامعۀ جهانی به مذاکره در مورد تاریخ برگزاری انتخابات فراخوانده می‌شود؟

غنی در سخنرانی دیروز خود مخالفتش را با عملی‌شدن طرحی که زلمی خلیلزاد با خود آورده، ابراز کرد، اما با توجه به تناقضی که اشاره شد، پایۀ این مخالفت سست است. آهسته‌آهسته غنی به این نتیجه خواهد رسید که دیگر نمی‌تواند مقاومت کند، اما به نظر می‌رسد که این رئیس جمهور احمدزی در فرجام کار در مضیقۀ پیش‌آمده، نام نیک جست‌وجو می‌کند. سنتی که او به گمان اغلب از نجیب‌الله احمدزی هم‌قبیله‌یی خود آموخته است. نجیب‌الله به عنوان رئیس خاد پیشینۀ بسیار بدنامی داشت، اما زمانی‌ که در آخرین روزگار حکومت تحت حمایت شوروی قدرت را به دست گرفت با اعلام سیاست صلح در پی پاک‌کردن لکۀ بدنامی خود برآمد. غنی با وجود آن ‌که در عمل از دموکراسی پشتی‌بانی نکرد، اما در حرف می‌خواهد نامش به عنوان مدافع مردم‌سالاری در تاریخ ثبت شود.

به این دلیل است که غنی روی انتقال قدرت از طریق انتخابات تأکید دارد. شاید در تاریخ ناسیونالیسم نامش به عنوان قهرمان ثبت شود، طوری که دیکتاتوری داوود خان به عنوان جمهوری به ثبت رسید.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: