در ۲۱ سنبله زمانی که عبدالله عبدالله وارد هواپیمای حامل هیأت گفتوگوکنندۀ صلح افغانستان با هیاهوی رسانهیی شد، حنیف اتمر، سرپرست وزارت خارجه را در برابر خود یافت. اتمر در زمان حکومت وحدت ملی، ضربات سنگینی به عبدالله و گروهش وارد کرده بود، این بار نیز غنی او را فرستاد تا عبدالله را در زمین قطر، زمینگیر کند. تلاش اتمر برای قرارگرفتن جایگاه برتر در تشریفات دیپلماتیک و سخنرانی به نمایندهگی از افغانستان در مراسم افتتاحیه گفتوگوهای صلح، به دلیل مخالفت گروه طالبان، کشور میزبان و مقاومت ناچیز گروه عبدالله، بیثمر ماند، اما او موفق شد عبدالله را از کرسییی که در کنار مایک پامپئو وزیر خارجۀ آمریکا برایش چیده شده بود، پایین بکشد و او را وادارد به سخنرانیاش تجدید نظر کند.
جاذبۀ رسانهیی متن سخنرانی عبدالله، عملیات اتمر را با شکست مواجه ساخت و عبدالله پیروز مست به کابل بازگشت. در فاصلهیی کوتاه که رسانهها در آبوتاب رویداد قطر مصروف بودند، عبدالله به بستن باروبندیل سفر به قصد پاکستان مشغول شد. حواریون او رسانهها را ترغیب کردند تا این سفر را شاخ و برگ دهد. سفر به پاکستان در پی پیروزی موقتی و پرهیجان عبدالله در دوحه مساعد شد و به این دلیل اردوگاه سپیدار این سفر را گام بعدی پیروزی تلقی کرد. از تبوتاب حاکم در سپیدار، گروه غنی نهتنها معذب بود، بلکه تصمیم گرفته شد تا ضدحال زده شود؛ تماس با اسلامآباد برقرار شد و ضمن این که به عمران خان، نخستوزیر پاکستان تفهیم شد که عبدالله فاقد صلاحیت است، از خان دعوت شد به عنوان چاشنی همچشمی میان ارگ و سپیدار از کابل دیدار کند.
انگیزۀ دعوت از نخستوزیر پاکستان مشخص است، اما حلقۀ قدرت به خوبی میداند که این سفر هیچ نتیجۀ مفیدی برای حفظ جمهوریت که ادعا میشود، نخواهد داشت، در این صورت تنها عایدی که به دست خواهد آمد، ماهیت تبلیغاتی آن است.
قرار است این هفته عمران خان و هیأت همراهش از کابل دیدار کنند، اما عامل اصلی این سفر برخلاف ادعای حکومت «مذاکرات صلح، توسعۀ همکاریهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و بازرگانی» نیست. عامل اصلی آن ریشه در حسادتها و اختلافاتیست که حکومت افغانستان را چون موریانه از درون تخریب میکند. سفر خان به افغانستان به سیاق کلیشۀ مرسوم در افغانستان، از سوی کارشناسان و تحلیلگران سیاسی بینتیجه خواند شده است. اما پاکستانیها به خوبی میدانند که در این سفر چه چیزی عایدشان میشود و تیم حاکم در قدرت نیز حسابهایی از این سفر دارد.
سیاست پاکستان در پیوند به افغانستان از لفافه خارج شده است. این کشور به لطف سیاست ادارۀ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در برابر افغانستان و تلاشهای زلمی خلیلزاد، یار بیوفای حلقۀ حاکمیت در افغانستان، توانست موقف منسجم و واضح بگیرد. مقامهای پاکستانی به ویژه عمران خان، نسختوزیر این کشور، پس از امضای «توافقنامۀ آوردن صلح به افغانستان (۱۰ حوت ۹۸)» مکرراً اعلام کردند در تلاش تشکیل حکومتی در افغانستاناند که همسو با منافع اسلامآباد در منطقه عمل کند.
همانگونه که آوای «حکومت جدید» برای پاکستان و حلقاتی در درون افغانستان بسیار خوش است، برای تیم حاکم سرود مرگ و پایان کار است. تاکنون اسلامآباد مقدم آن شمار سیاستمداران افغانستان را که در تلاش حکومت جدیدند با فرش سرخ گرامی داشته است. بارزترین مصداق آن استقبال اسلامآباد از عبدالله و گلبالدین حکمتیار در سطح رئیسجمهور بود که رشک حلقۀ قدرت را درآورد. اما چه چیز دو هدف متضاد را جمع کرده است؟
سابقۀ نفوذ پاکستان در افغانستان و شناخت عمیق از مهرههای سیاسی کشور، پاکستان را در جایگاه ممتازی قرار است. عمران خان نخستوزیر پاکستان از این امتیاز به خوبی آشناست. بنابرین، خان با حضور نهتنها به سیاستمداران طرفدار حکومت جدید، از قاطعیت کشورش تجدید اطمینان خواهد کرد، بلکه بذر اختلاف میان سیاستمداران نیز آبیاری خواهد شد. اختلاف میان سیاستمداران، مسکوتماندن مسألۀ ملی، ناسیونالیسم کور، سیاست قومی و بیعدالتی، میتواند به راحتی حکومت موجود را متلاشی کند. طالب تهدید واقعی در برابر این نظام نیست، بلکه متولیان نظام بیش از هر کسی دشمنی بقای نظام را تهدید میکنند.
زمانی که شوروی وقت حکومت داکتر نجیبالله احمدزی را تنها گذاشت، او توانست چند سالی در برابر موج حملات مجاهدین و حتی لشکرکشی پاکستان مقاومت کند. اما آنچه باعث فروپاشی حکومت داکترنجیبالله، ارتش افغانستان و ساختار سیاسی شد، ضعف حکومت نبود. این همقبیلۀ محمداشرف غنی با سیاستهای قومگرایانه و گروهگرای خود بود که میراث خوب شوروی و حزب دموکراتیک خلق را بر باد داد. پاکستانیها با توسل به زور حکومت نجیبالله را ساقط نکردند، بلکه آنان جزئی از سیاستی شدند که توسط حکومت وقت پیگری میشد؛ چاقکردن اختلافات و برقراری ارتباط با ناراضیهای درون نظام. به صورت پرسشبرانگیزی حلقۀ قدرت در افغانستان، راه داکترنجیبالله را میپیماید؛ با این تفاوت که حکومت موجود در تناسب با حکومت داکترنجیب ضعیف و درمانده است.
طوری که گفته شد، انگیزۀ دعوت از نخستوزیر پاکستان مشخص است، اما حلقۀ قدرت به خوبی میداند که این سفر هیچ نتیجۀ مفیدی برای حفظ جمهوریت که ادعا میشود، نخواهد داشت، در این صورت تنها عایدی که به دست خواهد آمد، ماهیت تبلیغاتی آن است. حلقۀ قدرت و لافزنهای وابسته به آن دیدار عمران خان از کابل را به خوراک تبلیغاتی تبدیل خواهند کرد تا با استفاده از آن بر زخم رقبا نمک بپاشند. نظام موجود و دستاوردهای ۲۰ سال افغانستان حاصل خون مردم و سخاوت غرب است، نه میراث پدری حلقۀ قدرت و دیگران که بر خود واجب دانستهاند با سرنوشت مردم افغانستان شوخی کنند. در این بازی ممکن سیاستمداران خوشهچین افغانستان و حلقۀ قدرت سود ناچیزی به دست آورد، اما بدون تردید، خرمن را پاکستانیها خواهند برداشت.