روایت | زخمهای التیامنیافتۀ دوران طالبان، دهن باز کردهاند
شب بود. از آن شبهای که آسمان پر از ستاره میشود. روی بام خانه خوابیده بودم و به ستارهها نگاه میکردم. دلم برای مکتب رفتن تنگ شده بود. برای روزهایی که به مکتب فکری سلجوقی میرفتم، بیشتر.