تلاشهای پیگیر و دلخوشیهای دختران و زنانی که در دو دههی پسین در افغانستان و جهان جوانه زده بود و با گذشت هر روز قامت میکشید، با رویکارآمدن دوبارهی امارت اسلامی، به یغما رفت و آنان از آموزش و کار محروم شدند. داستان زندگی دختران و زنان در ولایتهای شمال و شمالشرقی از جمله جوزجان، سرپل، فاریاب، بادغیس، تخار، بلخ، کندز، بغلان، سمنگان، بدخشان، پروان، پنجشیر، کاپیسا و نورستان دلچسب نیست که با گذشت هر روز محدودیتهای سختگیرانه را تجربه میکنند. این وضعیت جاری در افغانستان با واکنشهای جدی داخلی و خارجی روبهرو شده است که در تازهترین مورد، امینه محمد، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد، از امارت اسلامی خواسته است که به ممنوعیت آموزش دختران و کار زنان، به گونهی فوری پایان بدهد.
سلاموطندار نیز در این گزارش نگرانیهای دانشآموزان دختر، دورنمای مبهم آموزشی، وضعیت روانی و خواست خانوادههای این دانشآموزان در ۱۴ ولایت به مناسبت هشتم مارچ، روز جهانی همبستگی زنان و نزدیکشدن سال جدید آموزشی در افغانستان برجسته کرده است.
شماری از دانشآموزان در ولایتهای شمال و شمالشرقی، میگویند که با بستهشدن مکتبها، به ناخوشیهای روانی مبتلا شده اند و مرگ تدریجی را تجربه میکنند. به گفتهی آنان، اسلام تفاوتی میان آموزش زنان و مردان قایل نشده و آموختن علم را به هر زن و مرد فرض دانسته است.
رخشانه امیری، دانشآموز صنف دهم یکی از مکتبها در جوزجان، میگوید: «هر نظام باید به حق انتخاب و حق آموزش دختران ارزش بدهد و به آن حرمت بگذارد. زنان نیمی از پیکر جامعه را تشکیل میدهند و باید فرهنگ زنستیزی از جامعه حذف شود.»
سلاموطندار فارسی را در تویتر دنبال کنید
کلثوم رحمانی، دانشآموز یکی از مکتبها در ولسوالی سانچارک سرپل، نیز میگوید: «در هیچ کشور اسلامی دیگر بر آموزش [دختران] ممنوعیتی نیست. این محدودیت باید برداشته شود و جامعهی جهانی نباید در این باره سکوت اختیار کند. از روزی که دیگر به مکتب نرفتهام، وضعیت خوبی ندارم و فکر میکنم زندانی هستم.»
لطیفه، دانشآموز صنف یازدهم یکی از مکتبها در بغلان، میگوید که امارت اسلامی باید در راستای این وضعیت مبهم تصمیم بگیرد و در بازگشایی مکتبها و دانشگاهها بیشتر از این تأخیر نکند. او میافزاید: «ما هم حق داریم در آبادی و ترقی کشور سهم بگیریم. کشورهای دیگر با دانایی حرف تکنالوژی روز را میزنند؛ اما دختربودن گناه نیست. وضع محدودیتهای سختگیرانه و منعشدن دختران از آموزش، عملکرد خطرناکی علیه یک قشر تأثیرگذار جامعه است.»
دانشآموزان دختر با نگرانی از سرنوشت و آیندهی مبهم خود و همقطاران شان، میگویند به دلیل این که به گونهی اجباری از آموزش باز مانده اند، روزگار تلخی را پشت سر میگذارند.
نوریه، دیگر دانشآموز صنف نهم یکی از مکتبها در کندز، میگوید: «از زمانی که دانشگاهها و مکتبها به گونهی سیستماتیک بسته شدند، دختران وضعیت اسفبار و تلخی را سپری میکنند که این وضعیت آرزوی هر دختر، هر پدر و مادر و هر خانواده را از بین برده است.»
نادیه، دانشآموز صنف یازدهم در لیسهی نسوان مرکز سمنگان، نیز میگوید: «در قرآن و حدیثهایی که خواندهایم، دین اسلام حق و حقوق بیشتری به زنان و دختران داده است که نباید از آنان گرفته شود. دروازههای مکتبها و دانشگاهها باز شود.»
در همین حال، دانشآموزان دختر در بدخشان، پروان، پنجشیر، کاپیسا و نورستان که وضعیت مشابهی دارند و ادامهی اوضاع کنونی را تحمیل سرنوشتی تاریک بر زنان و دختران میدانند. به گفتهی دانشآموزان در این ولایتها، دورنمای آموزشی در کشور مبهم است و دختران در بیسرنوشتی تمام به سر میبرند و باید از هر امکاناتی برای بازگشایی مکتبها و دانشگاهها استفاده شود.
شماری از اعضای خانوادههای دانشآموزان دختر در بادغیس، فاریاب، تخار و بلخ، نیز میگویند که با بستهشدن مکتبها و دانشگاهها، دختران شان به وضعیت بد روانی گرفتار شده اند. آنان میافزایند که ادامهی وضعیت کنونی به سود مردم و امارت اسلامی نیست.
عبدالقدیر، باشندهی فاریاب که پدر پنج دختر و یک پسر است، میگوید از این که اجازهی آموزش از دختران گرفته شده، او نیز مأیوس است و به عنوان پدر، تحمل اشکریزی و ناراحتی دخترانش را ندارد. «خواست ما از امارت اسلامی این است که برای تحقق عدالت اجتماعی و مردمسالاری، بدون قیدوشرط برای بازگشایی مکتبها و دانشگاهها تصمیم بگیرند و نگذارند که نیمی از جامعه، از فیض علم محروم بمانند.»
همین گونه، عبدالله آذر، باشندهی تخار که پیشهی نجاری دارد، میگوید: «امارت اسلامی در راستای تأمین امنیت، توانایی خود را ثابت کرد و باید در راستای تعلیم دختران هم خود را ثابت کند و امید جوانان را از بین نبرد.»
شاهمحمد بادغیسی که باشندهی بادغیس است و پیشهی کشاورزی دارد، نیز میگوید که با کار در کشتزار/مزرعه، دو دخترش را تا صنف هشتم و یازدهم رسانده و از بستهشدن مکتبها مأیوس است. به باور او، علم و دانش سبب ترقی در یک کشور میشود و باید به دختران اجازهی آموزش داده شود.
از سویی هم، آموزگاران زن و مرد در ولایتهای شمال و شمالشرقی، نیز منع آموزش دختران را به معنای سوقدادن یک نسل به سمت تاریکی میخوانند و بر بازگشایی مکتبها تأکید میکنند.
سلاموطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید
در سوی دیگر، فعالان حقوق بشر در بدخشان، فاریاب، بلخ و پنجشیر نیز از وضعیت پیشآمده و دوام آن ابراز نگرانی میکنند و میگویند که باید دروازههای مکتبها و دانشگاهها به روی دانشآموزان دختر باز شود. همچنان کمیسیون منحلشدهی حقوق بشر افغانستان، نهادهای پشتیبان زنان و چهرههای سیاسی داخلی و خارجی نیز، این رویکرد امارت اسلامی را «آپارتاید جنسیتی» خوانده و خواهان بازگشایی فوری مکتبها و دانشگاهها به روی دختران شده اند.
این گفتهها در حالی ابراز میشود که هنوز هم دانشآموزان دختر در میان امید و ناامیدیها منتظر اند که آیا خبر دلگرمکنندهای دریافت میکنند یا نه؟ پرسشی که تنها گذر زمان میتواند به آن پاسخ دهد.
گفتنی است که پس از رویکارآمدن دوبارهی امارت اسلامی، مکتبها و دانشگاهها یکی پس از دیگری بسته شدند و مقامهای امارت اسلامی، رعایتنشدن حجاب و نبود روشهای معیاری درسی را دلیل بستهشدن آن عنوان کرده اند. همچنان حذف رشتههای مهندسی/انجنیری و کشاورزی/زراعت را دلیل آوردند و آموزش دختران را تا اطلاع بعدی ممنوع اعلام کردند.
تلاش کردیم در این گزارش، شمار مجموعی دانشآموزان دختر در این ولایتها نیز برجسته شود؛ اما بنابر حساسیت موضوع منابع حاضر به گفتوگو نشدند. با این حال، منابع موثق دیگری، شمار مجموعی دانشآموزان دختر را که از آموزش باز مانده اند، ۱.۲ میلیون دانشآموز دختر، میگویند؛ آماری که از آگست ۲۰۲۱ تا کنون (۸ مارچ ۲۰۲۳) بهروزرسانی شده است.