سال ۱۹۷۹ وقتی شوروی به افغانستان حمله کرد، در اوج قدرتِ خود بود ولی یک دهه بعد، کلِ اتحاد شوروی به زانو درآمد. حالا دومای روسیه میخواهد این برداشتِ عمومی را تغییر دهد، اما کهنهسربازان روسیه تلاش میکنند تا درسهای تلخِ جنگ را حفظ کنند.
در حاشیههای شرق مسکو، دانشجویان جوان دانشکدۀ افسری با یونیفورم در تالاری با دو اتاقِ پر از خاطراتِ دردناک قدم میزنند: یک نقشۀ بزرگ افغانستان، ردیفی از چهرۀ جوانانِ مشتاقِ ماجراجویی، و یک ویدیو که تابوتهایی از جنس فلزِ روی را نشان میدهد که سربازانِ شورویِ سابق را به خانه برمیگردانند.
اینْ نمایشگاهی خودمانیست، اما هیجانِ متاثر از تماشای آن وقتی بالا میگیرد که بیننده جلوی دستنوشتهای روی یک دیوار سبز میایستد و متنِ پیامی را میخواند که هزاران مادر و همسر سالها پیش در زمانِ شوروی دریافت میکردند؛ متن پیام این است:
«با غم و اندوهِ فراوان، به اطلاع شما میرسانیم که پسرتان کشته شده است.»
در سیامین سالگرد عقبنشینیِ نیروهای شوروی از افغانستان، موزههای آن جنگِ بیرحمانه را عمدتا در جاهایی دور از دسترس میتوان یافت، مثلِ سالنِ نمایشگاهِ پتروو، که عدهای از کهنهسربازانِ جنگ افغانستان آن را راهاندازی کرده و اداره میکنند ـــ کسانی که دوست ندارند ازخودگذشتگی و میهنپرستیشان فراموش شود.
در روسیۀ امروز، کرملین سعی میکند نفوذِ ژئوپولیتیکِ خود را در سرزمینهای خارجی افزایش دهد و قانونگذاران دارند کمپینهایی راهاندازی میکنند تا جنگ افغانستان را بازتعریف کنند و آن را نه بهعنوانِ یک تراژدیِ انسانی و سیاسی، که بخشی از گذشتۀ باشکوه و دلاورانۀ خود جا بزنند.
در روسیۀ امروز، کرملین سعی میکند نفوذِ ژئوپولیتیکِ خود را در سرزمینهای خارجی افزایش دهد و قانونگذاران دارند کمپینهایی راهاندازی میکنند تا جنگ افغانستان را بازتعریف کنند و آن را نه بهعنوانِ یک تراژدیِ انسانی و سیاسی، که بخشی از گذشتۀ باشکوه و دلاورانۀ خود جا بزنند.
سال ۱۹۷۹ شوروی به دهها لشکرِ مکانیزۀ خود فرمان داد تا از پُلی با نامِ مضحکِ پلِ دوستی ـــ که ازبکستان و افغانستان را به هم پیوند میداد ـــ عبور کرده و به افغانستان حمله کنند؛ در آن زمان اتحاد شوروی در اوجِ قدرتش بود. طی یک دهۀ بعد، آن جنگ حدودِ ۱ میلیون غیرنظامی، ۹۰.۰۰۰ جنگجوی افغانستانی، و بیش از ۱۴۰۰۰ سرباز شوروی را کشت.
وقتی در فوریۀ ۱۹۸۹، آخرین سربازهای شوروی از روی همین پُل عقبنشینی کردند، ملتِ شوروی ازلحاظِ اقتصادی و عاطفی به زانو درآمده بود. اکثریت عمدۀ رهبران و شهروندانِ شوروی، جنگ را بهعنوان یک فاجعه سرزنش میکردند که این خود نقطهعطفی در تاریخ شوروی بود. میخائیل گورباچف، رئیس شورای عالی شوروی، قطعنامهای را باعنوانِ «محکومیتِ اخلاقی و سیاسی» امضا کرد که کنگرۀ نمایندگان خلق هم از آن حمایت کرد.
حالا سی سال بعد از آن، خلقوخوی مسکو خیلی عوض شده است.
نمایندگانِ دوما، مطابق پیشنویسِ لایحهای که ماهِ نوامبر با رای اکثریتِ نمایندگانِ حزبِ حاکم و کمونیستها تصویب شد، میخواهند در سالگردِ این عقبنشینی، یک رایگیری برگزار کنند تا قطعنامۀ مذکور را ملغی کرده و جنگِ افغانستان را بهقولِ خودشان «بدون تبعیضاتِ سیاسی و براساس حقایق تاریخی» بازتعریف کنند.
ژنرال ولادیمیر شامانوف، رئیس کمیتۀ دفاعی دوما، میگوید که برای حفظِ آبروی کسانی که در آن جنگ خدمت کردند، تصویب این قانونِ جدید ضروریست.
شامانوف در بیانیهای گفته است: «سی سال گذشته است، اما همۀ ما هنوز به نحوی از آن وقایع رنج میبریم، نهفقط بهخاطر اینکه چنان پایانی را [برای آن عملیات نظامی] توقع نداشتیم، که بهخاطر اینکه در آن زمانْ قضاوتهای شتابزدهای انجام شده بود. نه رهبریِ کشور و نه نظامیان و شهروندان، شایستۀ چنان قضاوتهایی نیست.»
بازنگریِ این تاریخِ دردناک، وقتی دارد اتفاق میافتد که مسکو بازهم دنبال نفوذ در کشورهای جنگزده است. هفتۀ گذشته، کرملین میزبان گفتگوهایی با شخصیتهای سیاسی افغانستان و طالبان بود ـــ مردانی که چند دهه پیش، جنگجویانِ مقاومتِ ضدشوروی بودند و در بیرونکردنِ ارتش سرخ از کشورشان نقش داشتند. بعضی از این نمایندگان، به تروریسم و جنایاتِ جنگی متهم هستند.
برای آدمهایی مثل ایگور اِرین، گروهبانِ بازنشستهای که در کندزِ افغانستان خدمت کرده بود، و حالا مدیرِ نمایشگاه افغانستان در پتروو است، حرکتِ دوما مایۀ بدبینیست.
ایگور اِرین میگوید واقعا هیچکس نمیخواست در آن جنگ شرکت کند. با وجود این، او میگوید که به رفقای کشتهشدهاش مدیون است و میخواهد از فراموششدنِ تراژدیِ آن جنگ جلوگیری کند.
او و رفقای سابقِ سربازیاش، سالها تقلا کردهاند تا موزۀ کوچکشان را زنده نگه دارند. این موزه که سال ۱۹۹۳ توسط عدهای افرادِ داوطلب ساخته شد، حالا از دولت کمکِ مالی دریافت میکند، درحالی که بیشترِ موزههای دیگرِ ضدجنگِ شوروی_افغانستان، خصوصی هستند.
برخی تحلیلگران سیاسی، ابتکارِ دوما را برای تغییرِ شکلِ میراثِ جنگ افغانستان، بخشی از کمپینِ بزرگتری برای درخشانسازیِ دوران شوروی میدانند، و شک دارند که این حرکتها از حمایتِ مردمی برخوردار باشد.
بیشترِ ۷۰۰۰ بازدیدکنندۀ سالانۀ این موزه، کودکانِ مسکو هستند؛ این بچهها در مدرسه یاد گرفتهاند که آن جنگْ بخشی از یک سیاستِ خارجیِ بیضرر بوده است. اِرین میگوید، هموطنانش خبر ندارند که آن جنگ برای مردمِ افغانستان و کهنهسربازانِ شوروی، ازجمله خودش، چه هزینههای انسانیِ عظیمی دربر داشته است ـــ کسانی که با آسیب روانی و ناتوانی جسمی زندگی میکنند و عمدتا هم از دولتْ حمایتی دریافت نمیکنند.
برخی تحلیلگران سیاسی، ابتکارِ دوما را برای تغییرِ شکلِ میراثِ جنگ افغانستان، بخشی از کمپینِ بزرگتری برای درخشانسازیِ دوران شوروی میدانند، و شک دارند که این حرکتها از حمایتِ مردمی برخوردار باشد. معلوم نیست که کرملین این قطعنامۀ جدید را خواهد پذیرفت یا نه.
الکسی مالاشنکو، کارشناسِ ارشد خاورمیانه از مسکو، و مدیر پژوهشیِ ارشد در موسسۀ تحقیقات گفتگوی تمدنها میگوید، «نظام سیاسی حاکم، آن هجوم را یک تلاش ناموفق میداند. پس چرا تظاهر میکنند؟ دیدگاه آنها دربارۀ جنگ افغانستان، تقریبا با نظرِ اکثریتِ جامعه هماهنگ است.»
در پتروو، اِرین و داوطلبانش در جمعۀ سالگردِ عقبنشینیِ شوروی، برای خودشان مراسمِ یادبودی برگزار میکنند.
او میگوید جنگِ افغانستان، جنگی بود که واقعا هیچکس نمیخواست در آن شرکت کند. با وجود این، او میگوید که به رفقای کشتهشدهاش مدیون است و میخواهد از فراموششدنِ مرگِ آنها و فاجعۀ آن جنگ جلوگیری کند.
اِرین میگوید، «ما موزهای بزرگتر میخواهیم. ما پول بیشتری نیاز داریم، اما دولت اولویتهای دیگری دارد.»
_______
ماریا جورجیوا روزنامهنگار تحقیقی و مستندساز است. او در بلغاریا به دنیا آمده و در سوئد زندگی و تحصیل کرده است. ماریا از سال ۲۰۱۶ به این سو در مسکو زندگی میکند و برای روزنامههای سوئدی و روسی میکند.