شیرمحمد اویغون، جوان دانش‌آموخته و فعال رسانه‌یی‌ست که در جریان وظیفۀ دولتی (به‌حیث شهردار ولسوالی دولت‌آباد ولایت فاریاب) با هم‌‌روستایا‌نش در تقابل شده و عده‌یی از این اشخاص در تبانی با طالبان او را تهدید جانی می‌کنند. اویغون وقتی فشارها را می‌بیند، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و مجبور می‌شود خانواده و کشورش را ترک کند.

شیرمحمد با همسر و یک دختر خُردسالش که در ترکیه متولد شده، در طول دو سال خود را تا آلمان رسانده‌اند. او دربارۀ سرگذشتش به سلام‌وطندار می‌گوید که باشندۀ اصلی ولسوالی دولت‌آباد فاریاب است، مکتب را در شهر مزارشریف، مرکز ولایت بلخ و دانشگاه را در کابل به پایان رسانده است. شیرمحمد در زمان دانش‌جویی در کابل و پس از آن در رسانه‌های مختلف تصویری به زبان مادری‌اش (اوزبیکی) گوینده‌گی کرده است و در سال ۱۳۹۵ بنابر نیاز مقام ولایت فاریاب آن‌زمان، به‌حیث شهردار دولت‌آباد فاریاب استخدام می‌شود و پس از دو سال تجربه در این سمت، بنابر تهدیدها ترک وطن می‌کند.

شیرمحمد در طول دو سال مهاجرت چندین هزار کیلومتر و چندین کشور را پیاده و سواره طی کرده است. در این مدت او صاحب فرزند دختر می‌شود. دخترش نیز از زمان تولد به بیماری سوراخ قلب گرفتار است. اویغون می‌گوید، بیش‌تر نگرانی‌هایش در مورد سلامت دخترش بوده که اکنون در آلمان به مدت سه ماه دو بار عملیات سنگین قلبی را سپری کرده و وضع صحی‌اش از سوی پزشکان آلمانی قناعت‌بخش خوانده شده است.

سلام‌وطندار فارسی را در فیس‌بوک دنبال کنید

شیرمحمد اویغون مانند دیگر مهاجران افغانستان در آلمان، پیش از مهاجرت سختی‌های راه و دیگر مشکلات غربت را تجربه نکرده بود و نمی‌دانست فردای همان روزی که زنده‌گی می‌کند، چه خواهد شد و کجا خواهد بود.



هم‌روستایان شیرمحمد اویغون در پی منفعت‌شان بر شیرمحمد فشار آورده و او را مجبور به ترک وطن کرده بودند، مگر نمی‌دانستند که رقیب‌شان به یکی از پیش‌رفته‌ترین کشورهای جهان مثل آلمان خود را می‌رساند و آیندۀ خود را از این منظر می‌نگرد.

اویغون در ایران، ترکیه و یونان سختی‌های بی‌شماری را پس از مهاجرت متقبل شده و همواره در برابر سختی‌ها از صبر کار گرفته است که امروز ثمرۀ آن روزهای سخت را می‌بیند. او می‌گوید که بعد از دو سال سختی‌های بسیار، اکنون نفس راحت می‌کشد.

مهاجرانی که راه مهاجرت نامنظم را پیش‌رو دارند، بیش‌ترشان مانند شیرمحمد اویغون سختی‌های بی‌شمار و جان‌کنی‌های بی‌حسابی را به امید راحتی باقی عمرشان متقبل می‌شوند. اما تمام مهاجران همانند شیرمحمد اویغون خوش‌شانس نخواهند بود که در کم‌ترین وقت آن‌هم دو یا سه سال به منزل مقصودشان برسند. کسانی هم هستند که با سپری‌کردن پنج تا ده سال سختی‌های مهاجرت، هنوز هم شناس‌نامۀ عادی که هویت‌شان به رویت آن مشخص می‌شود را به‌دست نیاورده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *