دیشب توضیحات اشرف غنی در مورد نقشۀ یک صفحهیی او برای رسیدن به صلح از تلویزیون ملی نشر شد. نقشۀ غنی برای صلح در واقع همان برگهییست که در شبکههای اجتماعی منتشر شده و سه مرحله را برای رسیدن به آنچه که «صلح عادلانه و پایدار» خوانده شده است، پیشبینی میکند. غنی میگوید که برای رسیدن به صلح فرصت بیپیشینهیی بهوجود آمده است تا جنگ و ناآرامی در افغانستان پایان داده شود. به نظر میرسد غنی به این نتیجه رسیده که احتمالاً نشست استانبول، راهی برای حل قضیۀ افغانستان خواهد یافت و مقاومت در برابر این روند با عنوان صیانت از قانون اساسی ممکن نیست.
غنی میگوید، فرصتی فراهم شده تا «جنگ نامحدود» به پایان برسد، اما نقشۀ او گویا در چارچوب قانون اساسی کنونی راه حل منطقی و قانونی را برای «رسیدن به حالت مطلوب» پیشبینی کرده است. استدلال او این است که انقطاع و دورزدن قانون اساسی میتواند «مقدمهیی برای جنگ دیگر باشد.» این نوع نگاه شیک و به ظاهر آیندهنگرانه است، اما در حقیقت تلاشیست برای تسلط بر قانونبازی صلح. برخلاف ادعا و اصراری که میشود، این نقشه آنچنان به رعایت بلاقید و شرط قانون اساسی کنونی وابسته نیست؛ زیرا در مرحلۀ دوم نقشۀ «حکومت صلح» برگزاری انتخابات زودهنگام، قید قانون اساسی کنونی را نادیده میگیرد.
اگر این نقشه عملی شود که بسیار بعید به نظر میرسد، بازی صلح طبق قوانین غنی به پیش خواهد رفت و در پساصلح رتقوفتق امور زیر سایۀ میراث غنی انجام خواهد شد. حکومت صلح در واقع تداوم حکومت کنونی با مشارکت طالبان تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری احتمالی که در نقشۀ غنی آمده، است.
نقشۀ غنی با طرحی که از سوی خلیلزاد ارایه شده، تفاوت بنیادین دارد. در طرح خلیلزاد «حکومت انتقالی صلح» پیشبینی شده که جایگزین حکومت کنونی میشود و پس از تصویب قانون اساسی جدید، قدرت به حکومت دایمی منتقل میشود.
در طرح خلیلزاد قدرت میان طرفهای داخلی به گونۀ عادلانه تقسیم میشود و از آنجایی که مسألۀ تبار در منازعات سیاسی افغانستان امر بنیادین است، طالبان به عنوان گروه با هویت تباری پشتون، جای غنی و گروهش را در قدرت اشغال میکند.
از سویی دیگر، طرح خلیلزاد برای نوشتن قانون اساسی جدید اعتنایی به قانون اساسی کنونی ندارد و تا حدودی بخشی از مطالبات طالبان را بازتاب میدهد. نقشۀ راه غنی نقطۀ قابل طرح خلیلزاد است و توافق صلح در امتداد نظام کنونی پیشبینی شده است.
آنطوری که گفته شد، نقشۀ غنی در ظاهر نقشۀ مطلوبیست، اما توهم پاشنهآشیل آن است. غنی در توضیح نقشۀ خود به تکرار از مفاهیمی مانند وحدت ملی، رعایت قانون، مشروعیت و انتخابات استفاده میکرد. این مفاهیم برای افغانستان پایدار و دموکراتیک مهم است؛ اما این مفاهیم هیچگاه مصداق عینی در تاریخ افغانستان و ۲۰ سال گذشته نداشتهاند. حتی غنی که بیش از هرکسی به این مفاهیم تأکید دارد، خود ایمان به مردمسالاری و تحقق قانون ندارد. در دوران حاکمیت او ضربههای سنگینی به وحدت ملی و حاکمیت قانون رسید.
بنابر این، دشوار است که انظار داشت کسی به سخنان چوپان «دروغگویی» باور کند. اما پرس این است که غنی چرا به این نکته اصرار دارد؟ یافتن این پاسخ چندان دشوار نیست، او در جریان توضیح نقشۀ راه خود گفت که «زندهگی من دو توت نمیارزد، من از قضاوت ۲۰۰ سال بعد مردم میترسم؟» غنی در سودای تاریخ است، او هراس دارد که در کنار چهرههای بدنام تاریخ نامش ثبت شود، به همین دلیل تلاش میکند در قامت مردی که برای مردمسالاری رزمید، از او در تاریخ نامی باقی بماند. اما الگوهای خوب این مرد از تاریخ افغانستان چهرههای قومگرا و ضد مردماند.
از جانب دیگر، دشوار است که انتظار داشته باشیم کسی غنی را با عملکرد سیاسیاش به نیکی در تاریخ یاد کند؛ مگر جماعتی که آجندای قومی داشته باشند. غنی بر ریشۀ مردمسالاری در افغانستان تیشه زد و تاریخ او را به عنوان مردی یاد خواهد کرد که از طریق انتخابات گوسفندی به قدرت رسید.
آنچه روشن است، طالبان هرگز به نقشۀ غنی تن نخواهند داد و امارتخواهی طالبان با جمهوریخواهی غنی قابل جمع نیست. در صورتی که غنی روی موضع خود اصرار کند، احتمال بنبست در نشست استانبول وجود دارد. غنی در مواجهه با رقبای سیاسیاش از خود ارادۀ آهنین نشان داده است. به همین دلیل او در منازعات سیاسی با عبدالله عبدالله، عبدالرشید دوستم، عطامحمد نور و دیگران توانست ارادۀ خود را به آنان تحمیل کند. اما در مواجههها با خارجیها ارادۀ غنی مانند موم نرم بوده است. آزادی انس حقانی از زندان و ۵۰۰ زندانی دیگر طالبان از خطوط سرخ او بودند، اما زیر فشار خارجیها مجبور شد کوتاه بیاید.
او در آخرین مورد گفت که به هیچ وجه از موضع خود کوتاه نخواهد آمد «هیچکس این فکر را نکند که رئیسجمهور استعفا میدهد یا تن به یک معاهدۀ ننگین میدهد.» غنی با اشاره به ارتش گفت که میتواند از موقف خود دفاع کند و در صورت شکست این نقشه و عدم پذیرش طالبان جرگه را فرا خواهد خواند. اگر غنی به حرفهایش صادق باشد، شکست روند استانبول از همیناکنون روشن است.