عصر یک روز زمستانی که اشعۀ نور خورشید مایل میتابید، سوز سرما سوزناکتر میشد و همهچیز منجمد بود. همانند انسانهای آواره و بیپناه عصر شکار که موفق به صیدی هم نشده باشد، ناامید و گرسنه در وادیی در جستوجوی پناهگاه؛ وادیی که بامیان نام دارد و در آن مغارهها و سموچهای/تونلهای بیشماری از دورههای کهن به میراث ماندهاند، در میان انبوهی از مغارهها راهی مغارهیی شدم که در جنوب غرب حفرۀ صلصال واقع شده است، این مغاره به دلیل داشتن ستونهای بسیار به چهلستون مشهور است.
در نزدیکی چهلستون که رسیدم، کودکانی را دیدم که هر کدام سرگرم بستن پلاستیک بر چوبی بودند. کودک دیگری در آنسوتر پلاستیکش را بسته بود و در تقلای آتشزدن آن بود.
از کودکان پرسیدم، چی کار میکنید؟ همه پس از مکثی پاسخ دادند که «مشعل جور میکنیم.» با شنیدن این پاسخ متعجب شدم، لحظهیی با خود فکر کردم؛ به یاد انسانها و راهبههایی افتادم که روزگاری از نور مشعل برای روشنایی در مغارهها استفاده میکردند و در پرتو نور آن ریاضت میکشیدند.
دوباره از کودکان پرسیدم که مشعل را چی میکنید؟ گفتند میخواهیم داخل چهلستون برویم «کاکا این غار بسیار دراز و پیچپیچ است، اگر روشنایی نداشته باشی، گم میشوی!»
هرچند که پیش از این نیز از چهلستون دیدن کرده بودم، اما اینبار با دیدن کودکان مشعل بهدست دیدن چهلستون برایم جالب و حیرتانگیز واقع شد.
کودکان را دنبال کردم تا اینکه به یکی از دروازههای ورودی چهلستون رسیدیم، با انبوهی از زباله؛ فضولۀ انسان، سرگین و پشم و استخوان چهارپایان خودمرده و… روبهرو شدیم که تعفن این زبالهها سرم را گیج کرد. از رفتن به داخل صرف نظر کردم، از کودکان نیز خواهش کردم که داخل نشوند، مبادا با کمبود اکسیژن روبهرو شوند و آسیبی ببینند. اما کودکان بیخیال توصیههای من با مشعلهایشان داخل شدند، من نفسی تازه کردم و دوباره رد کودکان را گرفتم.
هنگامی که داخل شدم، با ستونهای بسیار برخوردم که در فاصلههای معین از صخره کنده شده و سقف را نگهداشته، این سموچ به تالاری شباهت دارد که احتمالا مراسم آیینی و دولتی در آن برگزار میشده است.
رد کلنگهایی که این سموچ و ستونهایش را کنده، هنوز به طور واضح دیده میشود که بیننده خیال میکند به تازهگی کنده شده است.
چیزی دیگری که به ذهن ببیننده میرسد این است؛ زمانی که این سموچ کنده شده نمناک و مرطوب بوده است.
هرچند که این سموچ در نخست دارای یک دروازۀ ورودی بوده؛ اما گذر زمان و فرسایش دو دروازۀ دیگر را نیز به آن افزون کرده است.
داخل تالار تاریک است، غیر از دروازۀ ورودی هیچ نورگیری در آن دیده نمیشود، برای همین در هر ستون تاقچهیی کنده که جای مشعل یا شمع بوده است.
در انتهای سموچ که رسیدیم، بوی پلاستیکی که کودکان مشعل درست کرده بودند و تعفن زبالهها نفسکشیدن را دشوار کرد، در همین لحظه از کودکی خواستم که مشعلش را در یکی از تاقچهها/مشعلدانیها بگذارد. او درخواستم را پذیرفت و مشعلش را در تاقچهیی گذاشت.
صحنهیی عجیبی نمایان شد، پرندۀ خیال من و کودکان به گذشتههای دور پرواز کرد و با هم چند دقیقهیی دربارۀ گذشته صحبت کردیم.
هنگامی برگشت که پلاستیک مشعلها تمام شده بود، من از چراغ گوشیام استفاده کردم تا اینکه بیرون شدیم.
خانههای بسیاری در کرانههای چهلستون ساخته شده و شماری هم به علت تنگدستی و ناداری از مغارهها بهجای خانه استفاده میکنند، از اهالی محل دربارۀ پیشینۀ چهلستون پرسیدم، کسی معلومات نداشت.
اما پیش از این در کتابهای «آثار عتیقه بودایی بامیان» نوشتۀ «موسیو و مادامگودار و جوزف هاگن» برگردان علیاحمد کهزاد و «شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانهها» از جواد خاوری خوانده بودم.
در کتاب «آثار عتیقه بودایی بامیان» از چهلستون به عنوان: « مهمترین پناهگاهی از عصر شکار در درۀ بامیان» یاد شده است، اما جواد خاوری در کتابش نوشته است: « نویسندهگان فرانسوی کتاب آثار عتیقۀ بودایی بامیان در توصیف این بنای زیرزمینی بسیار مبالغه کردهاند.»
آقای خاوری در بخش دیگری از کتابش نگاشته است: «پیش از دهۀ هفتاد میلادی افراد کمی از وجود این تالار خبر داشت. دروازۀ تالار به اثر فرسایش و نشست خاک بسته شده بود.»
در مسیر برگشت به اتاق بر آن شدم که از مسئولان ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بامیان دربارۀ پیشینۀ چهلستون معلومات بگیرم، شاید آنان در زمینۀ دیرینهنگاری چهلستون بررسیهای انجام داده باشند.
حمید جلیا، مدیر آبدههای تاریخی ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بامیان میگوید که بر بنیاد یافتههای زندهیاد عزیزاحمد پنجشیری، استاد باستانشناسی دانشگاه کابل، پیشینۀ چهلستون به عصر سنگ برمیگردد که ۳۵ هزار سال پیشینه دارد.
به گفتۀ او، متنهای تاریخی معدودی که دربارۀ چهلستون نوشته شده، نیز این سابقۀ آن را تأیید میکند.
آقای جلیا افزود که تاکنون هیچگونه تحقیقات باستانشناسی چون C-14 و C-12 دربارۀ چهلستون از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ و دیگر نهادها انجام نشده است که پیشینۀ این اثر باستانی را به صورت دقیق کشف کرده باشد.
در اوایل دهۀ هفتاد میلادی حزب وحدت اسلامی افغانستان دروازۀ چهلستون را باز و آن را انبار مهمات ساخت، اما در سال ۱۳۷۷ خورشیدی طالبان بر بامیان مسلط شدند و چهلستون با مهماتش به دست این گروه افتاد.
متأسفانه اکنون از چهلستون هیچ حفاظتی صورت نمیگیرد. این تالار با شکوه روز به روز در حال ویرانیست، سه ستون آن به صورت کامل فرو ریخته، آب برف و باران به داخل چهلستون میرود، انواع زبالهها در داخل آن انبار شدهاند و بیم فرودآمدن بخشی از سقف میرود.
بامیان که روزگاری شبانگاهانش با زمزمههای نیایشگران راهبان بودایی آراسته و روزها از جرس قافلههای تجارتی پر غلغله بود، اکنون ویرانهیی شده است که دیگر نه از زمزمههای نیایشگران راهبان خبریست و نه از جرس قافلهها.
چهلستون؛ مکانی از عصر شکار در بامیان
انور سعادتیار
تصمیم بستهشدن انستیتیوتهای طبی؛ ازدسترفتن فرصتهای آموزشی یا تهدید سلامت جامعه
مرگ تدریجی؛ آلودگی روزافزون هوا چه تأثیری بر سلامت پایتختنشینان دارد؟
وزارت تحصیلات روند توزیع بورسیهها به بیرون از کشور را متوقف کرده است
ملل متحد از آمادهسازی ۲۰۰۰ هکتار زمین در افغانستان برای کاشت زعفران و میوه خبر داد
آمار مبتلایان به دیابت در بلخ افزایش یافته است
سویدن نُه میلیون دالر به افغانستان کمک کرد
آلودگی هوا در کابل؛ باشندگان: ادارهی محیط زیست کنترل کند
عصر یک روز زمستانی که اشعۀ نور خورشید مایل میتابید، سوز سرما سوزناکتر میشد و همهچیز منجمد بود. همانند انسانهای آواره و بیپناه عصر شکار که موفق به صیدی هم نشده باشد، ناامید و گرسنه در وادیی در جستوجوی پناهگاه؛ وادیی که بامیان نام دارد و در آن مغارهها و سموچهای/تونلهای بیشماری از دورههای کهن به میراث ماندهاند، در میان انبوهی از مغارهها راهی مغارهیی شدم که در جنوب غرب حفرۀ صلصال واقع شده است، این مغاره به دلیل داشتن ستونهای بسیار به چهلستون مشهور است.
در نزدیکی چهلستون که رسیدم، کودکانی را دیدم که هر کدام سرگرم بستن پلاستیک بر چوبی بودند. کودک دیگری در آنسوتر پلاستیکش را بسته بود و در تقلای آتشزدن آن بود.
از کودکان پرسیدم، چی کار میکنید؟ همه پس از مکثی پاسخ دادند که «مشعل جور میکنیم.» با شنیدن این پاسخ متعجب شدم، لحظهیی با خود فکر کردم؛ به یاد انسانها و راهبههایی افتادم که روزگاری از نور مشعل برای روشنایی در مغارهها استفاده میکردند و در پرتو نور آن ریاضت میکشیدند.
دوباره از کودکان پرسیدم که مشعل را چی میکنید؟ گفتند میخواهیم داخل چهلستون برویم «کاکا این غار بسیار دراز و پیچپیچ است، اگر روشنایی نداشته باشی، گم میشوی!»
هرچند که پیش از این نیز از چهلستون دیدن کرده بودم، اما اینبار با دیدن کودکان مشعل بهدست دیدن چهلستون برایم جالب و حیرتانگیز واقع شد.
کودکان را دنبال کردم تا اینکه به یکی از دروازههای ورودی چهلستون رسیدیم، با انبوهی از زباله؛ فضولۀ انسان، سرگین و پشم و استخوان چهارپایان خودمرده و… روبهرو شدیم که تعفن این زبالهها سرم را گیج کرد. از رفتن به داخل صرف نظر کردم، از کودکان نیز خواهش کردم که داخل نشوند، مبادا با کمبود اکسیژن روبهرو شوند و آسیبی ببینند. اما کودکان بیخیال توصیههای من با مشعلهایشان داخل شدند، من نفسی تازه کردم و دوباره رد کودکان را گرفتم.
هنگامی که داخل شدم، با ستونهای بسیار برخوردم که در فاصلههای معین از صخره کنده شده و سقف را نگهداشته، این سموچ به تالاری شباهت دارد که احتمالا مراسم آیینی و دولتی در آن برگزار میشده است.
رد کلنگهایی که این سموچ و ستونهایش را کنده، هنوز به طور واضح دیده میشود که بیننده خیال میکند به تازهگی کنده شده است.
چیزی دیگری که به ذهن ببیننده میرسد این است؛ زمانی که این سموچ کنده شده نمناک و مرطوب بوده است.
هرچند که این سموچ در نخست دارای یک دروازۀ ورودی بوده؛ اما گذر زمان و فرسایش دو دروازۀ دیگر را نیز به آن افزون کرده است.
داخل تالار تاریک است، غیر از دروازۀ ورودی هیچ نورگیری در آن دیده نمیشود، برای همین در هر ستون تاقچهیی کنده که جای مشعل یا شمع بوده است.
در انتهای سموچ که رسیدیم، بوی پلاستیکی که کودکان مشعل درست کرده بودند و تعفن زبالهها نفسکشیدن را دشوار کرد، در همین لحظه از کودکی خواستم که مشعلش را در یکی از تاقچهها/مشعلدانیها بگذارد. او درخواستم را پذیرفت و مشعلش را در تاقچهیی گذاشت.
صحنهیی عجیبی نمایان شد، پرندۀ خیال من و کودکان به گذشتههای دور پرواز کرد و با هم چند دقیقهیی دربارۀ گذشته صحبت کردیم.
هنگامی برگشت که پلاستیک مشعلها تمام شده بود، من از چراغ گوشیام استفاده کردم تا اینکه بیرون شدیم.
خانههای بسیاری در کرانههای چهلستون ساخته شده و شماری هم به علت تنگدستی و ناداری از مغارهها بهجای خانه استفاده میکنند، از اهالی محل دربارۀ پیشینۀ چهلستون پرسیدم، کسی معلومات نداشت.
اما پیش از این در کتابهای «آثار عتیقه بودایی بامیان» نوشتۀ «موسیو و مادامگودار و جوزف هاگن» برگردان علیاحمد کهزاد و «شگفتیهای بامیان واقعیت و افسانهها» از جواد خاوری خوانده بودم.
در کتاب «آثار عتیقه بودایی بامیان» از چهلستون به عنوان: « مهمترین پناهگاهی از عصر شکار در درۀ بامیان» یاد شده است، اما جواد خاوری در کتابش نوشته است: « نویسندهگان فرانسوی کتاب آثار عتیقۀ بودایی بامیان در توصیف این بنای زیرزمینی بسیار مبالغه کردهاند.»
آقای خاوری در بخش دیگری از کتابش نگاشته است: «پیش از دهۀ هفتاد میلادی افراد کمی از وجود این تالار خبر داشت. دروازۀ تالار به اثر فرسایش و نشست خاک بسته شده بود.»
در مسیر برگشت به اتاق بر آن شدم که از مسئولان ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بامیان دربارۀ پیشینۀ چهلستون معلومات بگیرم، شاید آنان در زمینۀ دیرینهنگاری چهلستون بررسیهای انجام داده باشند.
حمید جلیا، مدیر آبدههای تاریخی ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بامیان میگوید که بر بنیاد یافتههای زندهیاد عزیزاحمد پنجشیری، استاد باستانشناسی دانشگاه کابل، پیشینۀ چهلستون به عصر سنگ برمیگردد که ۳۵ هزار سال پیشینه دارد.
به گفتۀ او، متنهای تاریخی معدودی که دربارۀ چهلستون نوشته شده، نیز این سابقۀ آن را تأیید میکند.
آقای جلیا افزود که تاکنون هیچگونه تحقیقات باستانشناسی چون C-14 و C-12 دربارۀ چهلستون از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ و دیگر نهادها انجام نشده است که پیشینۀ این اثر باستانی را به صورت دقیق کشف کرده باشد.
در اوایل دهۀ هفتاد میلادی حزب وحدت اسلامی افغانستان دروازۀ چهلستون را باز و آن را انبار مهمات ساخت، اما در سال ۱۳۷۷ خورشیدی طالبان بر بامیان مسلط شدند و چهلستون با مهماتش به دست این گروه افتاد.
متأسفانه اکنون از چهلستون هیچ حفاظتی صورت نمیگیرد. این تالار با شکوه روز به روز در حال ویرانیست، سه ستون آن به صورت کامل فرو ریخته، آب برف و باران به داخل چهلستون میرود، انواع زبالهها در داخل آن انبار شدهاند و بیم فرودآمدن بخشی از سقف میرود.
بامیان که روزگاری شبانگاهانش با زمزمههای نیایشگران راهبان بودایی آراسته و روزها از جرس قافلههای تجارتی پر غلغله بود، اکنون ویرانهیی شده است که دیگر نه از زمزمههای نیایشگران راهبان خبریست و نه از جرس قافلهها.
مرتبط با این خبر:
— کشف سه اثر عتیقه در بامیان
— کشف ۵۹ تابوت باستانی با قدمت ۲۶۰۰ سال در مصر
— نخستین جشنوارۀ «برداشت محصول» در بامیان برگزار شد
کلیدواژهها: چهلستون // مکانی از عصر شکار در بامیان // پیشینه // بامیان // یادداشت // کودکان
تحلیل و گزارش
اوچا: مداخلهی ا.ا در روند کمکرسانی، سبب تعلیق یا توقف شماری از پروژهها شده است
شهرداری کابل روند توزیع زغالسنگ را به بهای پایین آغاز کرده است
دو رویداد ترافیکی در غزنی ۵۲ کشته و ۶۵ زخمی برجا گذاشت
۲۲ تن در پاکستان در اثر گرما جان باختند
انفولانزای مرغی؛ جاپان واردات مرغ از برزیل را به حالت تعلیق درآورد
زمینهی فراگیری خبرنگاری حرفهای برای زنان فراهم میشود
یک معدن گاز مایع در بادغیس کشف شد
افراد مسلح ناشناس یک زن را در تخار کشتند
ریاست پاسپورت شمار توزیع گذرنامه را به ۴۰۰۰ در روز افزایش داد
سرپرست وزارت معارف: امریکا آموزش آنلاین را در افغانستان راهاندازی میکند
دزدان مسلح یک غیرنظامی را در هلمند کشتند
برنامهی جهانی غذا: به ۱۰.۵ میلیون تن در افغانستان کمک کردهایم
ملل متحد: ۷۰ درصد جانباختگان در غزه زنان و کودکان اند
وزارت معارف: در تلاش گسترش ارائهی خدمات آموزشی استیم
محدودیتها در برابر مهاجران افغان در ایران، بیشتر کودکان را متأثر کرده است
اخبار و گزارشهای سلام وطندار را از شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
فیسبوک
توییتر
تلگرام