در یک روز گرم ردِ پای میدانهای جنگِ جوزجان را در پیش گرفتم که دهها نیروی امنیتی برای پسگیری مناطق ازدسترفتۀ این ولایت علیه طالبان میرزمند. در حاشیههای این عملیات با سربازی درِ سخن باز کردم که دفاع از وطن را نسبت به خانواده ارجحیت میدهد.
نبردهای سختوسنگین در حاشیههای شهر شبرغان هنوز هم نیروهای دو طرف جنگ را به کام مرگ میفرستد و از گیر گلولههای کور گاهی غیرنظامیان نیز در امان نیستند.
بلال، سرباز ارتش که با چهرۀ سفید، قامت بلند و ابروان تند در میدان جنگ حضور دارد، میگوید که نزدیک به دو ماه میشود علیه طالبان جبههبهجبهه میرزمد. او در میان آه و درد که دل هر آدمی را آب میکند، میگوید که در دین اسلام قربانی آدمها جواز ندارد، اما طالبان با یورش بر پاسگاهها جوانان را به قربانگاه میفرستند و خوشی خانوادهها را سلب میکنند.
سلاموطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید
بلال که یاران خود را برای تأمین امنیت و حفظ آرامش مردم از دست داده است میگوید، عید را روزی در کنار خانوادهاش تجلیل میکند که صلح تأمین شود، در غیر آن «دفاع از وطن نسبت به خانواده ارجحیت دارد.»
اختلاط ما هنوز به پایان نرسیده بود تلفنش زنگ میخورد و با لبخند ملایم که هزار درد دارد به چهرهاش ترسیم میشود، پاسخ میدهد که صدای لطیفِ یک کودک است و پدر صدا میزند. او با مهربانی با پسرش صحبت میکند و میگوید که یک مشت پول را برای خرید لباس، میوۀ عید و قربانی برایشان فرستاده است تا آن را دریافت و مصرف کنند.
اما آنچه از دل قرار میرباید و هر پدری را به زمین میزند، این است که «پدر بدون شما عید نمیکنیم، عید رمضان هم نیامدید، برادر کوچکم پدر گفته گریان میکند.»
سلاموطندار را در اینستاگرام دنبال کنید
بلال با دلگرمی به پسرش اطمینان میدهد که بهزودی برمیگردد، اما پس از قطع تماس چنان گریه میکند که دل هر سنگی را آب میکند و زجر میدهد.
با چند کلام دیگر با او وداع کردم؛ اما او گفت: «پسرم، تاج سرم! غم مخور، پدرت میآید. غمودرد از دل تو نازنین میرباید.»
این تنها بلال نیست که در سنگرهای داغ علیه طالبان میرزمد. بلالهای دیگری هم هستند که روایتهای مشابهی دارند.