کارگران زمان؛ روایت مردانی که با ترمیم ساعت زندگی شان را می‌گذرانند

همه‌روزه با ترمیم ساعت، ساعت‌هایش را می‌گذراند و در پایان روز با چند افغانی به خانه باز می‌گردد. او پدر یک خانواده‌ی نُه‌نفره است و برای فراهم‌آوردن نیازهای آن‌ها، بیش از ۱۰ ساعت در روز را سر کار می‌ماند. «ما در همین روی پیاده‌رو کار می‌کنیم؛ نُه سر فامیل در گردن ما است؛ تمام شان خرج و مصرف کار دارند. سه بچه‌ نظامی بودند، فعلاً بی‌کار استند، جایی وظیفه برای شان نداده.»

ناامیدی ترامپ از پوتین؛ امریکا به اوکراین موشک‌های پاتریوت می‌فرستد

ترامپ پیش از ورود به کاخ سفید، در شعارهای انتخاباتی‌اش می‌گفت که پس از پیروزی، به جنگ اوکراین در ۲۴ ساعت پایان خواهد داد؛ اما تلاش‌هایی که او برای رسیدن به صلح در اوکراین انجام داده، بی‌نتیجه بوده است.

سامانه‌های دفاع هوایی پاتریوت، از پیش‌رفته‌ترین پدافندهای موجود در سازوبرگ نظامی جهان است و تحویل‌دهی آن به اوکراین، می‌تواند به این کشور برای دفع حمله‌های هوایی روسیه کمک‌کننده باشد.

خریدوفروش نان سرد؛ بازاری که ناداری آن را گرم نگه داشته است

می‌گوید که نان‌های سرد، این روزها بازار گرمی دارد. به گفته‌ی او روزانه صدها شهروند، به نیم بهای نان در نانوایی‌ها از او نان سرد می‌خرند. «نان‌هایی که از دیروز مانده، نانوایی برای ما به سه یا سه‌ونیم روپیه می‌فروشه، ما می‌فروشیم به چهار یا پنج روپپه. روزانه تا ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر مشتری داریم؛ هر کس ۱۰ تا ۲۰ تا و شش تا هر چه قدر توانش برسه، می‌خره.»

بلندبودن کرایه خانه؛ مشکلی روی مشکلات بازگشت‌کنندگان در غزنی

محمد نبی، بازگشت‌کننده‌ی دیگری از ایران نیز، روایت هم‌سانی دارد. او نیز اکنون در خانه‌ی یکی از بستگانش شب‌وروز می‌گذراند و با روزها سرگردانی برای یافتن خانه، هنوز نتوانسته خانه‌ای پیدا کند که از پس کرایه‌ی آن برآید. «فعلا خانه فامیل‌ها استیم؛ سرپناهی نداریم، خیلی مشکلات است. یک هفته هر روز می‌رویم دنبال خانه، خانه نیست، اگر باشه هم خیلی قیمت می‌گویند.»

بازگشت در سایه‌ی رنج؛ نگاهی به وضعیت بازگشت‌کنندگان در گذرگاه اسلام‌قلعه

شهناز ۲۷ساله که به تازگی با دو کودکش از ایران اخراج شده، به سلام‌وطندار می‌گوید که دو شبانه‌روز را در گرمای طاقت‌فرسا بدون هیچ امکاناتی در گذرگاه مرزی اسلام‌قعله در هرات سپری کرده اند. «در این جا خانه و سرپناهی نداریم، با دو کودکم از ایران اخراج شدم. این‌ جا وضعیت خوب نبست؛ جایی برای ماندن نداریم، آب‌و‌هوا هم بسیار گرم است.» این مادر می‌گوید که نگران این است که مبادا کودکانش در اثر گرما و شلوغی مریض شوند. «نمی‌دانم چی کار کنم و کجا بروم!»

شورچای؛ نوشیدنی ساده اما بدون رقیب در بدخشان

در خانواده‌های زیادی در بدخشان، هر صبح شورچای تهیه می‌شود و با کلوچه‌ی مخصوص آن سر سفره قرار می‌گیرد. فردوس عالمی، یکی از باشندگان بدخشان، می‌گوید که اگر در یکی از وعده‌های غذایی ‌شان شورچای نباشد، در طول روز احساس خستگی و کم‌‌انرژی‌بودن می‌کنند. به باور او، شورچای یکی از نوشیدنی‌های کهن بدخشان است که رفته رفته به ولایت‌های هم‌جوار نیز راه یافته است. عالمی، این نوشیدنی کهن را بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ بدخشانی‌ها می‌داند؛ میراثی که با مهاجرت هم‌راه با مردم، به سرزمین‌های دور نیز رسیده است.

نان و کراچی؛ نگاهی به دشواری‌های یک زن خرده‌فروش در شهر کابل

ریحانه‌ی ۳۷ ساله، می‌گوید که نُه سال پیش همسرش را در همین خیابان از دست داده و حالا با دو فرزندش زندگی می‌کند که باید از آن‌ها سرپرستی کند. می‌گوید که با گذشت هر روز زندگی سخت‌تر می شود و با گذشت هر ماه، تأخیر در پرداخت کرایه‌ی خانه نیز بیش‌تر. «از زمانی که همسرم شهید شد، جان می‌کنم برای لقمه‌نان و کرایه خانه. چهار سال، پنج سال است در خانه‌های کرایی زندگی می‌کنم.»

روز جهانی مبارزه با کار کودکان؛ «مشکلات زندگی نمی‌گذارد که کار نکنم»

مرتضا در رابطه به دشواری‌ کارش، می‌گوید که اگر احتیاط نکند، ممکن است با خطر سوختگی روبه‌رو شود. «کاری است که اگه احتیاط نکنی، اوگار میشی؛ گیس است و آتش داره؛ گاهی پیب پاره میشه و آتش به صورت و دست اصابت می‌کنه. چندین بار که پیب گیس پاره شد، دست و رویم سوخت.» مرتضا از کاری که انجام می‌دهد، هفته‌ی ۶۰۰ افغانی دست‌مزد می‌گیرد؛ درآمدی که برای رفع بخشی از نیازهای خوراکی و پوشاکی خانواده‌اش هزینه می‌شود و در بدل کار بی‌‌وقفه‌اش، ناچیز است.