تصمیم‌های سیاسی شکل‌دهندۀ اصلی رفتار دولت هاست. افغانستان به‌عنوان یک دولت، هم‌واره چوب فرد یا افراد سیاست‌گذارش را خورده ‌است؛ ضربه‌های سنگینی که بیش‌تر از همه، به شهروندان این سرزمین آسیب زده و بهانه‌های بسیاری برای انتقال جنگ از نسلی به نسل‌های دیگر ایجاد کرده است. این جنگ زخمش هم‌واره تازه‌ است و ویرانی به‌جامانده از بی‌خانمانی را با مهاجرت‌های میلیونی در تمام جهان دهان به دهان پخش می‌کند.

طی سال‌های متمادی، تصمیم‌های سیاسی در افغانستان توسط کسانی گرفته شده که در نخستین معیار سنجش، به بن‌بست خورده است. از این‌رو، فرد تصمیم‌گیر را باید با توجه به زمینه‌های رشد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شناخت و پیامد تصمیم‌گیری‌های سیاسی ‌را که از سوی این افراد گرفته می‌شود، مورد تحلیل و ارزیابی قرارداد. به باور نویسنده، با توجه به فرهنگ و اجتماع افغانستان به‌ویژه ساختار سیاسی این کشور، تصمیم‌های سیاسی در سطح بین‌الملل هم‌واره چالش اصلی و علت اساسی بدبختی‌های افغانستان بوده است. آن‌چه که غرور ملی نامیده می‌شود، محصول فرهنگ سیاسی‌ست و به حقۀ شعبده‌بازی می‌ماند که امکان آسیب‌پذیری از سوی خودشان ‌را فراهم می‌کند.

سلام‌وطندار فارسی را در فیس‌بوک دنبال کنید

غرور ملی افغانستان، از شکست اتحاد جماهیر شوروی و اکنون ایالات متحدۀ آمریکا یک حقۀ سیاسی بیش نبوده است/نخواهد بود. خروج شوروی در سال ۱۳۶۷ و خروج آمریکا در سال ۱۴۰۰ از افغانستان، چیزی جز آواره‌‌گی و جنگ به مردم به‌جا نمانده ‌است و اکنون نیز نبود ثبات سیاسی در این کشور، شکست اصلی شهروندان افغانستان را نشان می‌دهد. فرایند تصمیم‌های سیاسی در افغانستان، از سیاست احساساتی سردار محمدداوود خان آغاز می‌شود که با طرح پشتونستان بزرگ، امکان پشتی‌بانی و تعامل با غرب را به‌دلیل این‌که پاکستان یکی از هم‌پیمان‌های استراتیژیک ایالات متحده در آن زمان بود، از دست داد. از سوی دیگر، با توجه به ویژه‌گی شخصیتی، داوود خان میز مذاکرۀ سیاسی را در مسکو ترک کرد و امکان پشتی‌بانی شوروی را نیز از دست داد؛ احساساتی که بر منطق دیپلماسی سیاسی غلبه کرد و امکان تعامل با قدرت شرق را نیز از او گرفت.

افغانستان که از لحاظ جغرافیایی یک منطقۀ حایل بین قدرت‌های بزرگ بود/است، تصمیم سیاسی داوود خان نیز این کشور را در یک سیاست منزوی و حایل قرار داد و نتوانست اعتماد قدرت‌های بزرگ را برای بازی سیاسی با خودش هم‌سو کند. این روی‌کرد سیاسی بر مبنای یک غرور ملی غیر واقع‌گرایانه و توهم منزلت‌خواهانه بود و بدون آگاهی از موقعیت خود، در تقابل با قدرت‌های بزرگ قرار گرفت، بیلانس قدرت را در سیاست بین‌الملل نتوانست رعایت کند. این امر، افغانستان را به چالۀ بزرگی از بدبختی‌هایی فرو برد که بیش‌تر از ۴۰ سال است مردم افغانستان در این راه کشته می‌شوند و هنوز نمی‌دانند برای چه و چرا؟ خون و خشونت‌های متداوم و در عین حال، شکل‌گیری گروه‌های هراس‌افگن در افغانستان، محصول اشتباه سیاسی داوود خان بود که بنیان ‌گذاشته شد و هنوز ادامه دارد.

پس از حاکمیت محمدداوود خان، این‌روند هم‌چنان توسط کمونیست‌ها، سپس مجاهدین و در ۲۰ سال پسین هم هرچند با حضور آمریکا و ساختار دمکراتیک دوره‌های حامد کرزی و محمداشرف غنی که نتوانستند ثبات و اعتبار سیاسی را پایدار کنند، ادامه یافت. اکنون به‌نظر می‌رسد که این روند از سوی سیاست‌گذاران امارت اسلامی در یک نظم امارتی دنبال می‌شود.

هشدار امارت اسلامی، به جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحدۀ آمریکا و کشورهای همسایه از جمله تاجیکستان و اوزبیکستان، نشان‌دهندۀ این است که امارت اسلامی با وجود اشتباهات پیشین، هنوز هم با آگاهی‌نداشتن از موقعیتش در سطح نظام بین‌الملل به‌سر می‌برند.

آن‌چه که براساس ره‌یافت قدرت مهم ‌است و می‌شود تحلیل‌ کرد، این است که در هر کدام از این دوره‌ها، تصمیم‌های سیاسی و صحبت کارگذاران سیاسی، بی‌توجهی به ساختار نظام بین‌الملل و عدم ‌آگاهی از توانایی‌های‌شان در برابر قدرت‌های بزرگ بوده ‌است.

اکنون که ساختار نظام بین‌المللی در حال تغییر است، ایالات متحده به‌عنوان یک قدرت بزرگ توسط چین و روسیه به چالش کشیده می‌شود. حضور نظامی روسیه در مرزهای اوکراین و تلاش چین برای تصرف تایوان و جهت‌گیری‌های آمریکا در منطقه در واقع نشان‌دهندۀ تغییر در ساختار و نظم بین‌المللی‌ست که افغانستان هم مجزا از این دست بازی‌ها در سطح قدرت‌های بزرگ نیست و به همین دلیل استراتژی تازۀ آمریکا برای رشد داعش در افغانستان، امکان سوق‌دادن جنگ در آسیای مرکزی و چین را ظاهراً بیش‌تر می‌کند. در همین حال، زمینه‌یی مساعد می‌شود که منافع آمریکا را تأمین می‌کند و این وضعیت شباهت بسیاری به دورۀ جنگ سرد دارد.

سلام‌وطندار فارسی را در تلگرام دنبال کنید

حالا با تکرار تاریخ، امارت اسلامی نیز در همان فرصت و چالش زمان داوود خان قرار گرفته‌ است. در رویارویی که میان شرق و غرب به‌وجود آمده است بی‌طرفی مطمیناً معنایی نخواهد داشت، بنابر این حکومت کنونی باید با توجه به سیاست‌های بین‌المللی، جای‌گاه‌شان را در ساختار نظم بین‌الملل پیدا کند. نبود یک دولت رسمی و شناخته‌شده در افغانستان، امکان تصمیم‌گیری سیاسی را دشوار می‌کند و سیاست‌گذاران افغانستان باید تمام تلاش‌شان ‌را برای شکل‌گیری یک دولت مقتدر انجام دهند. در غیر این صورت، ادامۀ این روند و در تقابل قرارگرفتن با قدرت‌های بزرگ، فرصت‌ها را از شهروندان این کشور خواهد گرفت و فعالیت گروه‌های جنگی را بیش‌تر خواهد کرد؛ این بدون شک به نفع افغانستان نیست، نسل کنونی و نسل‌های بعد نیز ضربۀ کشندۀ تصیم‌های سیاسی اشتباه ‌را متحمل خواهند شد.

مرتبط با این خبر:

کلیدواژه‌ها: //

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: