زنان و نقش آنها در دنیای هنر و هنرمندی در درازای تاریخ به کسی پوشیده نبوده؛ اما تحولات سیاسی-نظامی در کشورهای گونهگون از جمله افغانستان، همواره روی عملکرد زنان در عرصههای مختلف از جمله «هنر» سایه انداخته است؛ سایهای که برخی از زنان هنرمند را به ناامیدی فرو برده و حالا به این باور رسیده اند که دیگر کار هنری در افغانستان بازار ندارد.
سلاموطندار، در این گزارش تلاش کرده است که وضعیت زنان هنرمند را در گفتوگو با آنها به تصویر بکشد. یافتههای سلاموطندار از گفتوگو با ۲۱ زن هنرمند نشان میدهد که پس از تحولات اخیر سیاسی-نظامی و وضع محدودیتها بر کار زنان، کاروبار و درآمد آنان کاهش یافته است. در این گزارش با ۱۱ زن نقاش، چهار نویسنده، دو شاعر، دو خطاط و دو تن دیگر که همزمان در بخشهای نویسندگی و خطاطی فعالیت دارند، گفتوگو شده است.
۱۱ زن نقاش که در این گزارش با آنها گفتوگو شده است، میگویند که هنر نقاشی، راهی برای بیان افکار، خواستهها، نقدها، زیباییبخشیدن به زندگی و تصویری از گلایهها و شکوههای درونی آنان است؛ اما پس از تحولات اخیر در کشور و با وضع محدودیتها بر زنان و نقاشان، نمیتوانند چهره، اجسام زنده و جنبههای انتقادی را، به تصویر بکشند.
از میان این زنان، پنج تن پس از بستهشدن مکتبها و دانشگاهها به روی دختران، به نقاشی رو آورده اند و همهای این نقاشان از کاهش یا نداشتن درآمد در پی نقاشیهای شان خبر میدهند. از سویی هم، چهار تن آنان، میگویند که آموزشگاههای نقاشی شان از سوی حکومت سرپرست بسته شده و به آنان اجازهی آموزش در این بخش نیز داده نشده است.
مریم کوشیار، باشندهی کابل که با بازماندن از مکتب، دو سال میشود به نقاشی رو آورده است، میگوید که دوست دارد چالشهای زنان را به تصویر بکشد؛ اما با محدودیتهای وضعشده نمیتواند موارد انتقادی و تصویر از زندهجانها را نقاشی کند. او میافزاید که هنر و هنرمند، در جامعهی افغانستان جایگاهی ندارد و از سوی حکومت و مردم پشتیبانی نیز نمیشود.
مریم کوشیار، تأکید میکند: «زمینههای فراگیری هنر نقاشی محدود شده و همچنان حمایت چندانی از سوی حکومت خود نمیشویم. ما مواردی مانند چهره را نمیتوانیم نقاشی کنیم؛ آن هم در خصوص چهرهی یک زن؛ به خاطری که خلاف اصول حکومت است. در کنار این که شوق و علاقهی فراوان به یادگیری هنر نقاشی داشتم و همچنان استعداد، مصروفنبودن هم دلیل دیگری بود.»
سلاموطندار را در اکس دنبال کنید
زهرا رضایی، شش سال میشود که نقاشی میکند. او میگوید که در تناسب به دورهی جمهوری، کمتر تابلوهایش خریداری میشود؛ زیرا فعالیت نقاشی با محدودیتهایی مانند نقاشینکردن اجسام زنده و موارد انتقادی، روبهرو شده است. او میافزاید: «در دوران جمهوری نقاشی ما آزاد بود؛ کسی کار نداشت؛ چهره میکشیدی، طبیعت میکشیدی، حیوان میکشیدی؛ هر چیز که میکشیدی. مشکلاتی که به ما پیش شد، کارهای ما کم شد. اکنون سفارش نداریم؛ کدام کاری نداریم؛ دستآورد نداریم؛ هیچ فروشی نداریم؛ هیچ درآمد نداریم.»
لیمه ناصری نیز که از یک سال به این سو به گونهی مسلکی هنر نقاشی را آغاز کرده است، میگوید که آموزشگاه آنان از سوی حکومت سرپرست بسته شده است و موفق نشد به تدریس و آموزش نقاشی ادامه دهد. او تصریح میکند: «آموزشگاه وجود دارد؛ ولی برای بچهها. قبلاً ما میرفتیم تدریس میکردیم و درس میخواندیم؛ تقریباً ۴۰ یا ۵۰ شاگرد دختر داشتیم؛ ولی چون نیروهای استخبارات آمدند و به استاد گفتند که شما نمیتوانید تدریس بکنید؛ شما نامحرم هستید، بعد دختران رخصت شدند و آموزشگاه به روی دختران بسته است.»
نوشتن، نویسندگی یا نگاشتن، راهی است برای ارتباط میان افکار و دانش در میان انسانهای همعصر یا عصرهای بعدی و پیشین؛ اما این هنر نیز در سیطرهی محدودیتهای حاکم به دور از تحول و نفوذ نبوده است. شش زن نویسنده که دو تن آنان خطاط نیز هستند و در این گزارش با آنها گفتوگو شده است، نیز از نداشتن آزادی قلم، سانسور و خودسانسوری روایتهایی دارند.
ظریفه الماس، رماننویس، رسام، خطاط و کارشناس ارشد در بخش زبان و ادبیات دری از دانشگاه بلخ که اثری چاپشده به نام «یادداشتهای دیشب» نیز دارد، میگوید که در گذشته با نوشتن سرمقالهها درآمد خوبی داشت؛ اما اکنون نه درآمدی دارد و نه هم با آزادی تمام میتواند بنویسد.
او میافزاید که در کنار محدودیتها، توانایی کافی مالی برای چاپ اثرهای نوشتاریاش نیز ندارد. «حالا محدودیتها بر زنان بیاندازه زیاد است. من خودم داستاننویس هستم؛ آثار دارم؛ آثار زیر چاپ داشتم که نتوانستم به خاطر حکومت فعلی به چاپ برسانم. اثر چاپشده دارم به نام یادداشتهای دیشب. دیگر نتوانستم آثار خود را به چاپ برسانم؛ کتاب شعر داشتم که نتوانستم به چاپ برسانم؛ این به خاطر توانایی مالی نیست.»
در همین حال، منیره، دانشجوی سمستر هشتم رشتهی قضا و سارنوالی که نویسندگی را راهی برای نجات از تنهایی و سکوت میداند، میگوید که نمیتواند نوشتههایش را بدون سانسور به نشر برساند. او میافزاید که زنان نویسنده مورد پشتیبانی حکومت و هیچ نهاد دیگری نیستند و این میتواند سبب سکوت این زنان و سکوت نوشتههای آنان شود.
منیره تأکید میکند: «متأسفانه من مقالههای زیاد داشتم؛ علاوه بر این که سانسور شد، نشر هم نشد؛ در حالی که تأیید هم گرفته بود و فعلاً چون دانشگاهها بسته است، من هیچ راهی را پیش خود نمیبینم تا از تنهایی که دارم، بیرون شوم. کدام عایدی ندارم؛ چون برخلاف کشورهای دیگر، به نویسندگی در افغانستان اهمیت داده نمیشود.»
مریم ماندگار، نویسندهی کتاب «خاطرات ماندگار»، نیز با روایت از چالشها بر زنان نویسنده و فشار زندگی بر خاموشی این زنان، میگوید که در یکی از آموزشگاهها فن نویسندگی را تدریس میکرد؛ اما اکنون بسته شده است.
نه تنها زنان نقاش و نویسنده از تحولات و چالشها بر کارهای شان خبر میدهند؛ بل دو زن شاعر و چهار زن خطاط که دو تن شان نویسنده هم هستند، از محدودیتهای کاری و نبود زمینهی رشد نیز گفتههایی دارند.
مریم میرزایی، زنی که بیشتر اشعار میهنی، انقلابی و اعتراضی مینویسد و سمیرا عظیمی، زنی که پس از بستهشدن دانشگاهها به روی دختران، به خطاطی رو آورده است، در بارهی محدودیتهای وضعشده و فراهمنبودن زمینههای کاری در بخش شعر و خطاطی روایتهایی دارند.
مریم میرزایی، میگوید: «شرایط فعلی فکر نکنم زیاد برای زنان در بخش شعر و فرهنگی مناسب باشد؛ چون قبلاً برنامههای خوبی بود؛ گردهمآییهای خوبی بود و برنامههای زیادی در بخش شعر و شاعری بود؛ اما فعلاً زنان از این محوطه به دور هستند.»
سمیرا عظیمی، نیز میگوید: «در مقایسه با حکومتهای دیگر، فضا برای کار در بخش هنر خوشنویسی به بانوان بسیار کمتر است؛ چون مکانهای آموزشی یا ساحات آموزشی بسیار کمرنگ است و زمان محدود شده است.»
در کنار محدودیتها بر کار و فعالیت زنان هنرپیشه و بستهشدن شماری از آموزشگاههای هنری، مسئولان شماری از انجمنهای ادبی نیز، از پایان کار این انجمنها در پی تحولات اخیر در کشور خبر میدهند.
فرهاد ولیزاده، یکی از مسئولان «انجمن ادبی خیرخانه»، میگوید: «بعد از این که حکومت سقوط کرد، ما با برنامههایی که قبلاً داشتیم، آزادیهایی که قبلاً داشتیم، نتوانستیم به کار ما ادامه بدهیم؛ چون حضور جوانان کمرنگ شد؛ حضور بانوان کمرنگ شد. در حکومت قبلی زمینههای برنامههای فرهنگی خیلی بهتر بود.»
با این حال، آگاهان و کارشناسان امور هنر، محدودیتهای وضعشده در بخشهای مختلف بر زنان به ویژه بخش هنر را، سبب ایجاد شکاف عمیق در جامعه میدانند و میگویند که محدودکردن هنرپیشهها میتواند بر انتقال واقعیتهای امروزی به نسلهای بعدی و تقویتنشدن هنر، نقش مخرب جبرانناپذیری داشته باشد.
زحل دلدار که در جریان حکومت پیشین در انستیتیوت هنرهای زیبا و صنایع آموزگار بود، در این باره میگوید: «هنر هنوز آن جایگاه خود را که باید در اجتماع پیدا میکرد، پیدا نکرده است؛ به خاطری که همیشه تحت تأثیر ایدئولوژی و سنتهایی که در افغانستان نهادینه بوده، همیشه قرار داشته است. محدودیتهایی که امروز در افغانستان و کشورهای نظیر افغانستان ایجاد میشود، باعث یک نوع خلای بسیار عمیق در بنیاد آن کشور از نگاه فرهنگ، هنر، تمدن و شناخت آن کشور به دیگران میشود.»
سلاموطندار را در تلگرام دنبال کنید
خالده تحسین، زنی که بیشتر از ۳۰ سال میشود در قالبهای مختلف شعر مینویسد، هم در این باره میگوید: «بخشی از انسانها که زنان هستند، وقتی که نمیتوانند احساسات شان را؛ عاطفهی شان را؛ افکار و اندیشههای شان را؛ چیزی که در درون شان میگذرد؛ چیزی که در بیرون در اجتماع میبینند و او را نتوانند انعکاس بدهند توسط شعر، نوشتهها، داستان و هر آن چه میخواهند بگویند و بنویسند، نتوانند انعکاس بدهند، این خود یک خلا و یک کمبود بسیار بزرگ در جامعه محسوب میشود؛ چه از نگاه عاطفی و چه از نگاه احساسی.»
حمیرا قادری، داستاننویس معاصر، همچنان در این باره میگوید: «در حقیقت اتفاقی که در افغانستان افتاده، این فقط یک سقوط سیاسی نیست. آن چه دارد در افغانستان بعد از دو سال تجربه میشود، سقوط فرهنگی و اجتماعی است. شما تغییر اجتماع را به این سرعت شاید غیر از افغانستان در هیچ جای دیگر دنیا شاهد نباشید. عملاً سانسور است در قسمتهای داستان.»
در سوی دیگر، شماری از فعالان حقوق زن، میگویند که هنر حق شهروندی هر فرد جامعه است تا از راههای مختلف انتقادها و افکار خود را بیان کند.
سوسن خالقیار، فعال حقوق زن، در این باره میگوید: «این حق شهروندی هر عضوی از جامعه است که در جامعهای که زندگی میکند، از امتیاز آزادی برخوردار باشد؛ فرق نمیکند که او تکسیران باشد، نویسنده باشد؛ فرق نمیکند که او یک نقاش باشد؛ فرق نمیکند که او یک سینماگر باشد. بیانکردن انتقاد از طریق طنز؛ از طریق سینما؛ از طریق کتاب؛ از طریق شعر؛ از طریق نقاشی؛ این کار منفی نیست، یک کار مثبت است و ما را متوجه خلاهای جامعه میسازد.»
با این همه، عتیقالله عزیزی، معین فرهنگ و هنر وزارت اطلاعات و فرهنگ، میگوید که آنان از هنرمندان به شرط بیاننکردن انتقادهایی که دروغ و هتک حرمت داشته باشد، پشتیبانی میکنند. «در رابطه به نقد و انتقاد شعرا و شعر باید بگویم شعر و سخن که جنبهی اصلاح داشته باشد و به درد ملت و کشور ما بخورد؛ اگر در آن نقد سالم باشد و هتک حرمت و کذب در آن گنجانیده نشود، ما کدام سانسور و ممانعت علیه آنان نداریم.»
زنان هنرپیشه در حالی از محدویتهای کاری و کاهش درآمد شان خبر میدهند که پس از بستهشدن مکتبها و دانشگاهها به روی دختران در کشور، شمار زیادی از زنان به هنر رو آورده اند.