یافتههای سلاموطندار از گفتوگو با ۱۱ زن در نُه ولایت افغانستان نشان میدهد که خانوادههای شان برای حفظ و استحکام روابط خویشاوندی، حل اختلافهای مالی و خانوادگی یا فرار از مشکلات، آنان را در خُردسالی نامزد اقارب کرده اند.
نتیجهی این گفتوگوها نشان میدهد که این دختران پس از رسیدن به سن بلوغ ناگزیر به پذیرش ازدواجی شده اند که هیچ نقشی در رقمزدن آن نداشتند. آنان، میگویند که وقتی از کودکی به نام کسی شدند، هیچ درکی از ماهیت ازدواج نداشتند، این امر سبب شد تا در بزرگی و بلوغ حتا شانس خواستگار بیشتر را از دست داده و ناگزیر به ازدواجی شوند که نه شوهر و نه خود شان هیچ یک در شکلگیری آن نقشی نداشتند.
بر بنیاد دادههای بهدستآمده از گفتوگوها، کمترین سن بهنامشدن سه سال و بیشترین آن ۱۰ سال بوده است. میانگین سنی بهنامشدن این زنان میان شش تا هفتسالگی قرار دارد؛ سنی که کودکان هنوز در دوران آموزش ابتدایی اند و هیچ درکی از مفهوم ازدواج ندارند.
رخشانهی ۲۵ساله، باشندهی ولسوالی آبکمری بادغیس که اکنون شش سال از ازدواجش میگذرد، میگوید که در سهسالگی به نام پسر کاکایش شده و سرنوشت ازدواجش بدون رضایت او رقم خورده است. او، میافزاید که در برابر تصمیم خانوادگی حق مخالفت نداشته و پس از رسیدن به سن بلوغ مطابق همان تعهد مجبور به ازدواج شده است.
رخشانه، میگوید: «در دوران کودکی، زمانی که سهساله بودم، پدرم مرا به نام پسر کاکایم کرد. من خُرد بودم و خبر نداشتم. پدرم این تصمیم را گرفت و دیگر اعضای خانواده هم خوش بودند. پدرم قول داده بود که اگر دختردار شوم، دخترم را به پسر برادرم میدهم و مرا به پسر برادرش داد. وقتی فهمیدم، خیلی ناراحت شدم.»
همین گونه، زرمینهی ۲۰ساله، باشندهی ولسوالی پشتونکوت فاریاب که اکنون مادر سه فرزند است، میگوید که در ۱۰سالگی برای پایاندادن به منازعهی خانوادگی به نام پسر کاکایش شده و با ناگزیری به ازدواجی تن داده است که هرگز به آن رضایت نداشت. «در ۱۰سالگی پدرومادرم تصمیم گرفتند و مرا به نام پسر کاکایم کردند. وقتی فهمیدم برای ازدواج به نام کسی هستم، پدرومادرم فشار میآوردند که رضایت نشان بدهم. این تصمیم پدر و کاکایم بود؛ چون میان شان به خاطر میراث مشکل داشتند. خواستند با ازدواج من و پسر کاکایم، مشکلات میان پدر و کاکایم حل شود؛ اما برعکس شد، مشکلات بیشتر شد.»
مشکلات و نگرانی زنان تنها به ازدواجهای ناخواسته محدود نمیشود. شماری از آنانی که در کودکی به نام فردی برای ازدواج شده اند، میگویند که پس از ازدواج نیز با دشواریها و فشارهایی در زندگی زنوشوهری روبهرو بوده اند. زرغونهی ۲۸ساله، باشندهی منطقهی «آقمسجد» تخار که ۱۲ سال از ازدواجش میگذرد و در نُهسالگی به خواست پدرش به نام پسر کاکایش شده است، میگوید که زندگی پس از ازدواج برایش خشونتهای فیزیکی و روانی به همراه داشته است. «خشونتهای فیزیکی و روانی زیاد دیدم؛ چون هیچ دل نداشتم. شوهرم همیشه به من شک میکرد، اجازهی درس یا کار نمیداد. مشکلات مالی هم زیاد داشتیم. هدف شان حفظ رابطهی خانوادگی و ادامهی سنت بود. اگر اختیار داشتم، هرگز این ازدواج را نمیپذیرفتم و میخواستم به دل خود ازدواج کنم؛ اما نشد.»
لینای ۲۸ساله، باشندهی ولسوالی خانآباد کندز، میگوید که به دلیل تحکیم روابط خانوادگی و پایبندی به وعدههای خانواده، ازدواج با پسر کاکایش را پذیرفته؛ ازدواجی که با نبود تفاهم و چالشهای جدی پس از ازدواج همراه بوده است. «این تصمیم را اجباراً به خاطر حفظ آبرو و عزت فامیلم قبول کردم؛ وعدهی فامیلی بود. مشکلات زیادی داشتیم؛ چون حسی در مقابل هم نداریم و حتا احترام متقابل کم است. وقتی زوجهای دیگر را میبینیم، احساس بدی دست میدهد.»
ازدواج ناخواسته، خشونتهای پس از ازدواج، نداشتن تفاهم و نداشتن علاقه در زندگی مشترک، بخشی از نگرانیها و مشکلات این زنان بوده است. زنان گفتوگوشده، افزوده اند که گرفتن حق انتخاب و نداشتن فرصت ازدواج با خواستگارهای مناسب که میتوانست زندگی بهتری برای آنها فراهم کند، از پیامدهای این جبر سنتی بوده است.
یلدای ۲۹ساله از هرات، مادر یک فرزند، میگوید از آن جایی که نتوانسته با زندگی مشترک سازگار شود، تصمیم ازدواج پیش از بلوغ را عامل اصلی ناموفقبودن ازدواجش میداند. «اگر فشار خانوادهها روی من نبود و میگذاشتند به بلوغ فکری میرسیدم، مطمئناً با کسی که به نامش بودم، ازدواج نمیکردم. اگر در زمانی تصمیم به نامزدی میگرفتم که هوشیارتر و بالغتر شده بودم، زندگی بهتری داشتم. هرچند که در زمان درستش، حداقل از همسری که مرا زجر میداد، زودتر جدا شدم.»
در این گزارش با دو مادری که خود دختران خُردسال شان را از کودکی به نام کسی برای ازدواج کرده اند، نیز گفتوگو شده که هر دو پشیمان اند.
امینهی ۶۰ساله، باشندهی کاپیسا، مادری که دخترش را به نام فردی برای ازدواج کرده است، از نبود ایستادگی در برابر خواست شوهر و خانوادهی شوهر ابراز پشیمانی کرده و از زندگی ناآرام دخترش اندوهگین است. «در کودکی نامزدش کردم و تا امروز راضی نیستند. همیشه سروصدا و ناآرامی بود و زندگی شان به خوشی نگذشت. ما از بیسوادی و کمفرهنگی این اشتباه را کردیم.»
فعالان حقوق زن، میگویند که نامزدکردن کودکان دختر پیش از بلوغ، حق انتخاب ازدواج آنان را سلب میکند و پیامدهای گستردهای بر زندگی آنان دارد. به گفتهی آنان، این گونه تصمیمها نه تنها مانع دستیابی زنان به آموزش و استقلال فردی میشود، بل فرصت رسیدن به اهداف شخصی و تحقق توانمندیهای آنان را نیز محدود میکند.
حسنا رئوفی، فعال حقوق زن، میگوید: «اگر یک دختر به ازدواج اجباری در آورده شود و مشکلات زندگی مشترک را تحمل کند، این عقد باعث میشود نسل بعد نیز به همان سنتها ادامه دهد و ازدواج زودهنگام حق انتخاب دختران را از آینده میگیرد؛ پیش از بلوغ فکری وارد نقش خانوادگی میشوند و توان تصمیمگیری را از دست میدهند.»
روانشناسان، نیز تأکید میکنند که نامزدی کودکان و گرفتن فرصت تصمیمگیری از آنان به ویژه در میان دختران، میتواند پیامدهای جدی به همراه داشته باشد و منجر به اختلالهای روانی، کاهش علاقهمندی و آسیبهای اجتماعی شود. محمدالله بلوچ، روانشناس، میگوید: «ازدواجهای اجباری نه تنها به سلامت بانوان، بل که به سلامت روان آقایان نیز آسیب میزند. ابتداییترین تأثیر آن افسردگی و کاهش علاقهمندی در روابط زنوشوهری است و گاهی به بروز پرخاشگری و اختلالهای دوقطبی منجر میشود.»
همین گونه، شماری از جامعهشناسان، بر تأثیرهای نامطلوب ازدواجهای ناخواسته در میان خانواده و جامعه اشاره میکنند و میگویند که تکرار اشتباهها سنتی است که در جوامع متمدن جایگاهی ندارد. راشد صدیقی، جامعهشناس، میگوید: «بعضی از رسوم نامیمون وجود دارد که بسیاری خانوادهها قبل از بلوغ فرزند شان آنها را به نام میکنند؛ حتا پیش از بهدنیاآمدن بدون این که جنسیت معلوم شود، به نحوهی نامزد میسازند. این وضعیت از ابعاد مختلف جامعهشناسی آسیبزا میباشند که میتواند حتا مصونیت جامعه را خدشهدار بسازد به دلیل این که رسمورواج از دید انسانی و اجتماعی مردود است.»
با این حال، شماری از عالمان دین، نیز میگویند که تصمیم بر ازدواج یا نامزدی در کودکی به لحاظ شریعت اسلامی توصیه نمیشود. عطاءالحق انس، عالم دین، میگوید که هرچند در مذهبهای مختلف دیدگاههای فقهی متفاوتی وجود دارد؛ اما انجام چنین عملی از نگاه دینی توصیه نمیشود. «از نگاه اخلاقی، کرامت انسانی و اصول اسلامی، همان طور که ما میدانیم اسلام ازدواج را بر پایهی رضایت طرفین بنا میکند و قرآنکریم میفرماید مانع ازدواج زنان با مردانی که مورد رضایت شان است، نشوید. اگر با رضایت هم باشند، به این دلیل که اکراه دختر در ازدواج و تصمیمگیری بدون رضایت او با روح کرامت اسلامی و انسانی در تعارض میشود. خلاصه، نامزدکردن دختران و پسران نابالغ بدون رضایت ناآگانهی آنها در پرتو اصول اسلامی نه اخلاقاً پذیرفته میشود و نه شرعاً توصیه میشود.»
تلاش کردیم برنامههای وزارت امربهمعروف و نهیازمنکر امارت اسلامی را در زمینهی آگاهیدهی به خانوادهها در بارهی پیشگیری از بهنامکردن یا نامزدکردن فرزندان در کودکی برای ازدواج دریافت کنیم؛ اما موفق نشدیم.
گفتنی است که در بسیاری از خانوادههای افغانستان تصمیمگیری در بارهی ازدواج فرزندان، هنوز بر بنیاد سنتها و توافقهای خانوادگی انجام میشود؛ سنتهایی که گاهی سالها پیش از رسیدن دختران به سن بلوغ، سرنوشت آنها را تعیین میکند.






