بر اساس توافق هیأتهای مذاکراتی، دور دوم مذاکرات در ۱۶ جدی، در دوحه پایتخت قطر از سرگرفته خواهد شد. دور نخست مذاکرات حدود سه ماه طول کشید تا دو طرف روی کارشیوۀ مذاکراتی به توافق برسند. اختلاف روی اساس مذاکرات در کارشیوه باعث شد روند به درازا بکشد. هیأت مذاکراتی گروه طالبان در آغاز فقه حنفی و «توافقنامۀ آوردن صلح برای افغانستان (۱۰ حوت ۹۸)» را به عنوان اساس مذاکراتی پیشنهاد کردند و در فرجام از فقه حنفی چشم پوشیدند، اما توافقنامه را به عنوان اساس در کارشیوۀ مذاکراتی تحمیل کردند.
هیأت مذاکراتی صلح دولت افغانستان زیر فشار حامیان بینالمللی افغانستان در آستانۀ کانفرانس ژینوا مجبور شد به خواست طالبان تن دهد و توافقنامه را به عنوان اساس مذاکراتی بپذیرد. اما مذاکرات دور دوم میان دو طرف به مراتب دشوارتر از دور نخست خواهد بود. فهرستهای پیشنهادی دو طرف در آجندای مذاکری با هم تضاد آشکاری دارد و بعید به نظر میرسد که به زودی نتایجی را از مذاکرات توقع کرد.
سطح انتظار بسیار پایین است. گروه طالبان بار دیگر تأکید کرده است که از خواستهایشان کوتاه نخواهند آمد، ملابرادر، رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر در سفری به پاکستان و دیدار با اعضای گروه طالبان گفته که «مواردی» را هرگز معامله نخواهند کرد. آنچه که طالبان با قاطعیت روی آن تأکید خواهند کرد، استقرار نظامی مورد نظرشان در افغانستان است. این نظام ممکن است دیگر نام امارت رویش نباشد، اما از نظر محتوا هیچ تفاوتی با نسخۀ امارت اسلامی که طالبان در افغانستان تطبیق کردند، ندارد.
بر بنیاد آنچه شماری از اعضای هیأت مذاکراتی صلح افغانستان اذعان کردهاند، تفکر نخبهگان طالبان با ۲۰ سال پیش هیچ تفاوتی نکرده است. آنان به این نتیجه رسیدهاند که در جنگ آمریکا را شکست دادهاند و قابلیت این را دارند که با تمسک به قوت نظامی، حکومت افغانستان را از صحنه بردارند. روایت پیروزمندانۀ طالبان از جنگ افغانستان مذاکرات صلح را با دشواری مواجه ساخته است.
طالبان نشستن در میز مذاکره با حکومت افغانستان را انتهای خودگذری و لطف میدانند و حاضر نیستند در مباحث کلان از جمله آنچه استقرار نظام اسلامی میخوانند، انعطاف نشان دهند. اولویت طالبان این است که نخست روی نظام مورد نظر آنان توافق صورت گیرد و در قدم بعدی، جنگ متوقف شود.
اولویت هیأت مذاکراتی صلح افغانستان، برقراری آتشبس است. شماری در کابل تصور میکنند که برقراری آتشبس در کشور، امکان تجزیۀ تحریک طالبان و در فرجام ادغام این گروه در بدنۀ دولت را فراهم میکند. طالبان این فرصت را به دولت افغانستان نخواهند داد و در صورت اصرار دو طرف، مذاکره به بنبست مواجه خواهد شد.
بسیاری از کشورهای حامی روند صلح افغانستان از جمله ایالات متحدۀ آمریکا برای به نتیجه رسیدن روند قطر نظر دیگری دارد. زلمی خلیلزاد، نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجۀ آمریکا برای صلح افغانستان پیوسته تأکید کرده است که برای رسیدن به آتشبس باید روی یک «فورمول سیاسی» توافق کرد. مراد آقای خلیلزاد از فورمول سیاسی، توافق روی حکومت عبوری یا موقت است.
این طرح در افغانستان میان بسیاری از سیاستمداران خارج از حکومت که در قصر سپیدار تجمع کردهاند، جاذبه دارد. آنان از محمداشرف غنی عمیقاً ناراضاند و از هر اقدامی برای عزل غنی حمایت میکنند. تفاوت دیدگاه در کابل باعث شده انرژی حکومت صرف اختلاف و کینهتوزی شود. سوءظن و بدگمانی در روابط میان ارگ و سپیدار حاکم است و این وضع روی چهگونهگی عملکرد هیأت مذاکراتی صلح اثر گذاشته است.
زمانی که هیأت مذاکراتی صلح با گروه طالبان روی اساس مذاکراتی به توافق رسید، ارگ در برابر آن علم کرد و در مقابل سپیدار از این تصمیم حمایت کرد. این برخورد دوگانه، هیأت مذاکراتی را برای مدتی کوتاه به دو دسته تقسیم کرد که دوام آن قطعاً به زیان است.
بنابرین، چشمانداز مذاکرات آینده در دوحه بسیار تیرهوتار است. شانس پیروزی مذاکرات وابسته به عزم کشورهای حامی دولت افغانستان و حامی گروه طالبان است که نتیجۀ آن تشکیل یک دولت متزلزل خواهد بود که هیچگاه به سود افغانستان نیست.