سال‌های زیادی‌ست که افغانستان پایگاهِ تروریستان است و جنگ تحمیل‌شده از مردم ما روزی نیست که قربانی نگیرد. معلوم نیست این جنگ را چه زمانی پایانی است، اما همین‌قدر می‌دانم که امروزها به‌ جای صدای نای و نی، دوتار و تنبور آوای ماین‌های چسپکی به گوش مردم می‌رسد. این در واقع نمایانگر قطع رابطه با موسیقی‌ست. در شرایطی ‌که صلح با موسیقی در اولویت کار ماست، چرا جای طبله و رباب را زغن و زاغ بگیرد و زنگ دل مردم چندین برابر شود. ما با اعتماد کامل گفته می‌توانیم که بدون موسیقی «رقص‌ صلح» و تأمین آن در افغانستان ناممکن است.

این بخشی از صحبت‌های دکتر عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحۀ ملی، در دیدار با آریانا سعید آوازخوان پرآوازۀ کشور است. رئیس شورای عالی مصالحه در این دیدار گفت که او از گذشته‌های دور علاقه‌مند سرسخت موسیقی است، اما دغدغۀ رسیدن به صلح مجالی به او نداده‌ به پای موسیقی بنشیند و آهنگ آهسته بروی آریانا سعید و یا «قلب تو را شکسته‌ هر که به نوبت خود» که از سروده‌های پرطرفدار داوود سرخوش است را بشنود.

آقای عبدالله در این دیدار در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، یادی از آوازخوانان پرآوازۀ کشور چون نعمه، ژاله و ریحانه کرد و گفت، ما باید قدر همدیگر را بدانیم و سروده‌هایی که ما را به رسیدن به صلح کمک می‌کند، بسراییم.

او که سرگرم صحبت با آریانا سعید بود، یکی از نزدیکانش تولۀ قدیمی را که «لتا منگیشکر» همسایه در‌به‌دیوار آقای عبدالله در هند به او تحفه داده بود، نزد او آورد و گفت: «این توله مربوط شماست.» عبدالله عبدالله با لبخند ملیح و معنادار گفت که صدای دول از دور خوش است. آریانا سعید سرش را تکان داد و گفت منظور شما؟ آقای عبدالله گفت که ما در کشور خود، لتایی مثل شما و رفیعی مانند گل‌زمان داریم، چه نیاز به بیگانه‌گان. همین که نوبت سخن به آریانا سعید رسید، او سر صحبتش را با زمزمۀ آهنگ «ساعت برند» آغاز کرد.

همو بچه خوش ابرویش برده ز دلم هوش

چشمــــک می‌زند سویم با چشمان آهویـش

در همین دقایق، نوای توله‌یی که در دستان آقای عبدالله بود، از قضا به صدا در آمد. بانو سعید در انترۀ دوم با شنیدن نوای توله به جوش آمد و این سروده‌ را از ته دل سرداد.

«ناله به دل شد گره، راه نیستان کجاست. خانه قفس شد به من، طرف بیابان کجاست؟»

عبدالله عبدالله در انترۀ آخر در حالی که با کف‌زدن‌ها از اجرای زندۀ آریانا سعید استقبال می‌کرد، جوان نیکتایی‌دار خود را شتابان به او رساند و بگوشش چیزی گفت و عبدالله با سرعت به بیرون برآمد در حالی که مهمانان دیگر هم به دنبال آقای عبدالله بودند همه با چشم سر دیدند که در صحن شورای عالی مصالحه، مردی با لباس سفید به رقص سما پرداخته‌ و با دیدن آن همه حیرت زده شدند و به گوش یک‌دیگر می‌گفتند چه‌گونه امکان دارد با موجودیت سربازان سرتراشیدۀ شورای عالی مصالحه، این مرد خود را در حیاط این شورا برساند و به برقص و پایکوبی بپردازد.

در همین زمان، آن مرد به رقص سما پایان داد و گفت: «من واژۀ گم‌شده‌ و رویایی دیرینۀ شما مردم افغانستان استم!» همه منتظر بودند که گپ بعدی این مرد ناشناس چه خواهد بود، او اضافه کرد و گفت: «من خود صلحم»؛ صلحی که شما به خاطر به دست‌آوردن آن چه چیزهایی که نبود از دست ندادید.»

آقای عبدالله در حالی که اشک خوشی از چمانش جاری بود، یخنش را گرفته شکرانه سر داد و ‌گفت: «من گفته بودم ما به صلح نزدیکیم و تا رسیدن به آن، یک قدم مانده!»

هیجانات زیاد شد و همه خوشحال و مسرور بودند از این ‌که به صلح دست یافته بودند، همگی به یک‌باره‌گی به مرد سفیدپوش هجوم بردند تا او را در آغوش بگیرند؛ مرد سفیدپوش پر کشید و بر سر بام شورا نشست، در حالی که همه اصرار داشتند و می‌گفتند که ما را ترک نکن!

مردی که خود را صلح خوانده بود، گفت: «شما در بین خود جور نیستید حضور من معنا ندارد.» همین موضوع را گفت و مثل یک کبوتر پر کشید و رفت!

چشمانم را باز کردم، دیدم در داخل یک باغ به خواب رفته‌ام، روی سرم ابرهای آسمان چرخیدند و خورشید به اندازۀ سر سوزن کوچک شد. متوجه شدم که این همه‌ را در خواب دیدم به خودم گفتم امان از جهان پر از سیر و سفرها در خواب و در بیداری.

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: