در کنار جداسازی جنسیتی و تفاوت در ارزش‌گذاری میان مردان و زنان در افغانستان، جداسازی میان زنان نیز، در هر دو سطح باوری و کنش‌گری در شهروندان وجود دارد که داشتن باور یگانه در برابر زن را برای آن‌ها ناممکن کرده است. در این جا، از یک سو، تقدس‌گرایی به زن -که این جا هدف مادر است- وجود دارد که بهشت زیر پای آن‌ جا گرفته و در سوی دیگر، زن -موجودی جدا از مادر- جنس دوم در نظر گرفته شده و از سوی جامعه و سازمان‌ها، بخش مهمی از حقوق اساسی شان که به دلیل انسان‌بودن دارا اند، از آن‌ها گرفته شده است.

دوگانگی نگاه به زن را در همه لایه‌های اجتماعی افغانستان از شهروندان عادی تا روشن‌فکرنماها و سازمان‌ها، می‌توان به روشنی به تماشا گرفت؛ دوگانگی‌ای که نمی‌گذارد با زنان به آشتی برسیم و در نهایت، باور تقدس‌گرایی به مادران را نیز در ما از میان برده و جایگاهی که مدعی داشتن آن به مادران استیم را خیالی می‌سازد؛ چون، داشتن باور دوگانه و متضاد نسبت به زن خواه در جایگاه مادر، همسر، خواهر، دختر یا هر نسبت دیگری باشد، به گونه‌ی هم‌زمان ممکن نیست.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

در جامعه‌ی افغانستان، رسم بر این است که زن، باید فرمان‌بردار باشد؛ این فرمان‌بری از کودکی در خانه‌ی پدر شروع می‌شود که در این دوره کودک دختر، از پدر و برادران بزرگ‌تر و در شماری از خانواده‌ها حتا از برادران خردتر از خود، باید فرمان ببرد؛ سپس این دختر با جوان‌شدن و رفتن به خانه‌ی شوهر، باید از او و خانواده‌ی او، فرمان ببرد؛ چرخه‌ای که تا پای مرگ ادامه پیدا می‌کند، مگر در موردهایی که زن به پیری رسیده و باید به او حرمت مادربودن گذاشته شود؛ البته بحث ارزش‌گذاشتن به مادربودن زنان اگر جوان هم باشند، به کودکان شان تطبیق می‌شود. در بی‌سوادترین و خشن‌ترین خانواده‌های افغانستان هم، کودکان خانواده ناچار به احترام‌گذاشتن به ماداران خود اند؛ اما سرپرست این خانواده مکلف به ارزش‌گذاری به او، یعنی همسرش و دخترانش نیست؛ چون، این زنان، همسر و دختر او استند، نه مادرش.

Social Media

داشتن باور و برخورد دوگانه نسبت به زن در خانواده‌ها، باعث شده که ارزش‌گذاری به مادران نیز، بیش‌تر ناشی از هراس نکوهش‌شدن از جامعه یا عرف حاکم باشد، نه از ته دل یا باوری که در فرد درونی شده؛ زیرا، مردان هم‌زمان این که خود را مکلف به ارزش‌گذاری به مادران خود می‌دانند، این مکلفیت را در برابر همسر و دختر خود حس نمی‌کنند؛ وضعیتی که زنان را به دو دسته‌ی مادران و غیرمادارن تقسیم می‌کند. در جامعه‌ا‌ی که باورِ نسبت به زن زیر اثر این دسته‌بندی شکل می‌گیرد و کنش‌گری روزمره‌ی مردان آن را سمت‌وسو می‌دهد، در نهایت همان باور جنس‌دوم‌خواندن زن حاکم می‌شود و به مادران نیز به دلیل زن‌بودن شان نه، بل که تنها به دلیل بزرگ‌بودن به لحاظ سنی و عرفی ارزش گذاشته می‌شود.

سلام‌وطندار را در تویتر دنبال کنید

نگاه خودفریبی به زن که در ما درونی شده، باعث شده که در روز جهانی مادر، شماری از ترانه‌سراها، برای مادران ترانه بسازند و شماری آهنگ بسازند و شماری هم پای فیسبوک شان، از مادران و روز مادر ستایش کنند؛ اما باقی روزها، از این محبت‌ها خبری نیست؛ اگر غیر از این بود، باید جدا از روزی که از سوی یک سازمان زیر نام «روز مادر» نام‌گذاری شده نیز، در شبکه‌های مجازی و جهان واقعی، مادران مان دل‌شاد فرزندان می‌بودند؛ البته نمی‌خواهم همه را سیاه‌نمایی کنم؛ هستند مردانی که جدا از این روز هم به مادران شان ارزش می‌گذارند و آن‌ها، افرادی اند که به جنس زن ارزش می‌گذارند که مادر نیز جزو آن است.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: