مقدمه
به بهانهی دوسالگی حکومت امارت اسلامی، در این نوشته قرار است بر تأثیر هنجارهای بینالمللی بر انزوای جهانی آن تمرکز کنیم. حکومت سرپرست با رد خواستها و هنجارهای جهانی که از سوی قدرتهای بینالمللی به آن تأکید میشد، در یک انزوای سیاسی جهانی خودخواسته فرو رفته است و هیچ واحد سیاسی در منطقه و جهان، آماده نشده است تا با این حکومت رابطهی رسمی و قانونی برقرار کند و این امر، باعث شده است که پس از دو سال حکمرانی بر جغرافیای سیاسی افغانستان، امارت اسلامی به عنوان یک دولت منزوی ظهور کند و حتا هیچ کشور اسلامی آن را به رسمیت نشناسد.
قواعد و هنجارهای بینالمللی و رعایت این هنجارها از زمانهای گذشته تا اکنون، در میان واحدهای سیاسی به عنوان یک اصل پذیرفتهشدهی مشترک وجود دارد که این هنجارها در سطح روابط میان کشورها و بازیگران بینالمللی، تأثیرات زیادی نیز دارد که در ادبیات روابط بینالملل، عموماً با بحث فقدان اقتدار مرکزی و ایجاد دولت آغاز میشود. دانشوران بر این باور استند که وضعیت روابط بینالملل در عصر کنونی، همانند وضعیت جوامع در دورهی ماقبل تشکیل دولتها است. به این ترتیب، در داخل کشورها نظم و قانون حاکم است و دولتها ضمن وضع قوانین و برقراری نظم، به مجازات ناقضین میپردازد؛ اما برعکس وضعیت در عرصهی بینالمللی کاملاً متفاوت است. در عرصهی روابط بینالملل، وضع طبیعی هابز حاکم است که در آن اقتدار مرکزی وجود ندارد، قانون زور بر آن حاکم است و دولتها نگران تهدیدات و اقدامات دولتهای دیگر استند و برای حفظ و بقا، چارهای جز اتکاء به توانمندیهای خود ندارند. در اندیشهی واقعگرایان و نوواقعگرایان، قواعد و هنجارهای بینالمللی جایگاهی ندارند؛ آنها هویت مستقلی بر قواعد قائل نیستند. بنا بر دیدگاه آنان، قواعد حقوقی تا زمانی محترم است که از سوی قدرتی حمایت میشود و قواعد هم از سوی قدرتمندان تا جایی رعایت میشود که منافع شان ایجاب میکند. رفتار دولتها در عرصهی بینالمللی تابع منافع ملی دولتها است که ماهیت آنارشیک دارد. از زمان بهقدرترسیدن امارت اسلامی افغانستان، تلاشهای فزایندهی حکومت سرپرست برای کسب مشروعیت بینالمللی، به جایی نرسیده است. کشورهای جهان همواره امارت اسلامی را به زیرپا گذاشتن قواعد و هنجارهای بینالمللی متهم کرده و گفته اند؛ تا زمانی که هنجارهای بینالمللی از سوی امارت اسلامی مورد پذیرش قرار نگیرد، با حکومت امارت اسلامی سازش نخواهند کرد؛ اما پرسش جدی این است که هنجارهای بینالمللی چیست و چه گونه میتوان از آنها استفاده کرد؟ در تعریف هنجارها میتوان گفت که هنجارها، اموری بیناذهنی و ارزش پایه استند که انتظارات از رفتار مناسب با نظام اجتماعی را نشان میدهند. در عرصهی بینالمللی، هنجارها نشاندهنده انتظارات از رفتار مناسب دولتها است که میتواند در سطوح مختلف و به گونههای متفاوت ظاهر شده و به جامعهی بینالمللی و روابط دولتها و انتظارات آنها از یکدیگر شکل خاصی دهد. هنجارها، در جامعهی بینالمللی سه کارکرد ویژه دارد؛ نخست، هنجارها به تکوین و شناسایی بازیگران کمک میکند؛ دوم، هنجارها نقش جهتدهی داشته و آنها در تعیین حوزهی فعالیت بازیگران اجتماعی نقش مؤثری دارند، هنجارهای بینالمللی دولتها را محدود میسازد؛ سومین کارکرد این است که در جامعهی بینالمللی، هنجارها چارچوبی را برای ارتباطات معنادار بین بازیگران فراهم میآورد. وارد تامسن، هنجارها را به دو دسته تقسیم میکند: هنجارهای وابسته متفارت و هنجارهای مرسوم یا ریشهدار. هنجارهای نوع اول، به شدت بر سنتهای گذشته و اصل حمایت متقابل متکی استند. آنها بر اصول اخلاقی توافقشده مبتنی میباشند؛ اما با هویتها و علایق بازیگران اجتماعی کاملاً منطبق نیستند. در مقابل هنجارهای ریشهدار بر اصول اخلاقی توافقشده و بر اصل حمایت مکرر مبتنی استند و هر سه، نقش شکلدهی، جهتدهی و ارتباطی را ایفا میکنند.
سلاموطندار را در تلگرام دنبال کنید
مارتا فینمور و کاترین سیکینگ، شکلگیری و تأثیرگذاری هنجارهای بینالمللی را در سه مرحله با عنوان چرخه حیات هنجارها مطرح میسازند. مرحلهی نخست، مرحلهی پیدایش و ظهور هنجارها است. کارگزاران با طرح موضوعات و رفتارهای مناسب، تأیید و تشویق آنها، رد و نادیدهگرفتن رفتارهای نامناسب از یک سو و تعریف، تفسیر و بازتفسیر هنجارها از زبان، از سوی دیگر به ظهور هنجار کمک میکنند. در مرحلهی دوم، هنجارها به سرمشق تبدیل میشود. وقتی دولتها هنجارهای جدید را میپذیرند، در درون این دولتها تغییرات هنجاری به وجود میآید و برخی از کارگزاران، از هنجارهای جدید حمایت میکنند. دولتها به تدریج پیمیبرند که رعایت هنجارها موجب پیامدهای مثبت در عرصهی داخلی و بینالمللی میشود. درست همانگونه که افراد رعایت قواعد و هنجارها را میآموزند، دولتها نیز چنین روندی را تجربه میکنند. در مرحلهی سوم، هنجارها به عادات رفتاری دولتها تبدیل میشوند. در این مرحله، دولتها کاملاً متقاعد شده اند که قواعد و هنجارها لازم و رعایت آنها ضروری است. هنجارها در رفتار دولتها و سایر بازیگران بینالمللی نهادینه و درونی میشوند. با توجه به تعریف و کارکرد هنجارها در سطح بینالمللی متوجه میشویم که کشورها برای این که بتوانند در فضای بینالمللی نقش و فعالیت داشته باشند، نیازمند رعایت این قواعد و هنجارها است. کشورهای جهانی برای بهرسمیتشناختن حکومت امارت اسلامی یک سلسله شروط را گذاشته اند، که رعایت هنجارهای بینالمللی یکی از آنها است.
هنجارهایی که کشورهای جهانی خواهان پذیرفتن از سوی حکومت امارت اسلامی است، قرار ذیل است:
۱: اصل دمکراسی؛ دمکراسی یکی از موضوعات بسیار مهم در بحث هنجارهای بینالمللی میباشد. حق ملتها بر تعیین سرنوشت داخلی، حق مشارکت سیاسی و حقوق وابسته به آن، از جمله حقوق و آزادیهای سیاسی و حق انتخابکردن و انتخابشدن، اصل برابری و منع تبعیض، در زمرهی قواعد معاهداتی و هنجارهای پذیرفتهشدهی بینالمللی استند که از اصل مشروعیت دمکراتیک منبعث گردیده و سپس به کمک ابزارهای معاهداتی تضمین شدند. کشورهای جهانی به کرات در قطعنامهها و بیانیههای خود این را ذکر کرده اند که امارت اسلامی، تعهدی به دمکراسی و آزادیهای شهروندان ندارد. این کشورها از محدودیتهایی که حکومت امارت اسلامی وضع کرده، ناراضی استند. همچنان کشورهای جهان برای بهرسمیتشناختن امارت اسلامی، خواهان برگزاری انتخابات و حق تعین سرنوشت توسط شهروندان این کشور شده اند. در مقابل، امارت اسلامی افغانستان بارها این خواست جامعهی جهانی را رد کرده و بیان داشته که حکومت امارت اسلامی متعهد به حقوق شهروندان در سپهر اصول و آیین دین مبین اسلام بوده و این حکومت از سوی شهروندان مورد قبول و تأیید است.
۲: رعایت حقوق زنان؛ در دهههای اخیر، حقوق بینالملل هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ هنجاری و مفهومی تحولات بسیار زیادی داشته است؛ بخشی از قواعد حقوق بینالملل جنبهی «عام» دارد و همهی افراد در تمام شرایط را دربر میگیرد؛ اما بخش دیگری از قواعد جنبهی «خاص» دارند که با هدف حمایت از گروه خاصی از افراد، نهادینه شده است؛ برای نمونه میتوان به حقوق زنان اشاره کرد. جامعهی جهانی در دو دههی گذشته روی بخش زنان در افغانستان سرمایهگذاری زیادی کرده بود و تلاشهای زیادی برای ظرفیتسازی و ایجاد توامندی برای زنان افغانستان میکرد. با رویکارآمدن امارت اسلامی در افغانستان و وضع قوانین و محدودیتها برروی زنان، کشورهای جامعهی جهانی شوکه شدند. همواره زمانیکه بحث روابط و شناسایی امارت اسلامی در مجامع بینالمللی مطرح میشود، پای حقوق زنان و محدودیتهایی که از سوی حکومت سرپرست وضع شده است پیش کشیده میشود. خواست اصلی کشورها، رفع محدودیتهای وضعشده بر زنان، بازشدن مکاتب و دانشگاها به روی دختران و سهمدادن زنان در حکومت است؛ اما در مقابل، امارت اسلامی، این خواست کشورها را مداخله در امور داخلی افغانستان و نقض استقلال آن میداند. مقامهای امارت اسلامی، بارها گفته اند که زنان نقش بسیار زیادی در جامعه داشته و از نظر اسلامی، دارای حقوق زیادی نیز استند؛ اما این که سران حکومت اسلامی چه گونه برخورد با حقوق زنان دارند، یک امر داخلی بوده و حکومت امارت اسلامی برنامهها و توجه زیادی به زنان دارد.
۳: ایجاد یک حکومت فراگیر؛ در تعریف حکومت فراگیر میتوان گفت که حکومت فراگیر به ساختار حکومتی گفته میشود که از تمامی اقوام، گروههای سیاسی، گروههای مذهبی و گروههای زبانی متفاوت در آن وجود داشته باشد و بتوانند برای خود در داخل حکومت جایگاه مناسبی احراز کنند. وجود حکومت فراگیر، یکی از هنجارهای بینالمللی بوده که کشورها تلاش میکنند تا همهی اقشار جامعه را در ساختار خود داشته باشند. یکی از خواستهای دیگر کشورهای جامعهی جهانی از حکومت امارت اسلامی، ایجاد یک حکومت همهشمول بوده که گروهها و اقوام مختلف خود را در آن ببیند و حکومت ممثل واقعی وحدت ملی باشد. یکی از نقدهایی که بر حکومت امارت اسلامی وارد بوده است، تکقومیبودن و احراز پستهای کلیدی توسط سران خود شان میباشد؛ بحثی که سبب نارضایتی کشورهای جهان بوده است. همچنان این موضوع در بهرسمیتشناختن و ایجاد روابط دیپلماتیک کشورها با امارت اسلامی خیلی تأثیرگذار بوده است؛ اما مقامات امارت اسلامی، بارها این موضوع را رد کرده و گفته اند که ساختار آنها ملی بوده و از همهی اقوام، گروههای زبانی و گروههای مذهبی در میان آنها حظور دارند.
سلاموطندار را در تویتر دنبال کنید
۴: قطع رابطه با گروههای تروریستی؛ بعد از پیروزی امارت اسلامی افغانستان، نگرانی کشورهای جهانی این بود که افغانستان دوباره تبدیل به پناهگاه امن برای گروههای تروریستی دیگر نشود. این موضوع بارها در نشستهای جهانی و منطقهای از سوی کشورهای جهانی مطرح شده است. کشورهای جهانی نگران این استند که مبادا افغانستان بار دیگر تبدیل به لانهی امن تروریستان شده و این گروهها از این کشور، در مقابل کشورهای جهانی و منطقهای استفاده کند. امارت اسلامی افغانستان بارها این موضوع را رد کرده و گفته که هیچ گروه تروریستی در افغانستان فعالیت ندارد و حکومت امارت اسلامی حاکمیت کلی بر تمامی نقاط افغانستان دارد. نگرانی وقوع تهدیدات از داخل خاک افغانستان در مقابل کشورهای دیگر، دلیل دیگر انزوای امارت اسلامی افغانستان در دوسال گذشته بوده است؛ چون حکومت امارت اسلامی نتوانسته است باورمندی و اطمینان کشورهای منطقهای و جهانی را جلب کند.
نتیجهگیری
در دو سالی که از ایجاد حکومت امارت اسلامی میگذرد، این حکومت همچنان در یک انزوای جهانی به سر میبرد و هیچ کشور، حکومت کنونی افغانستان را به رسمیت نشناخته است. دلیل این انزوا را میتوان در وجود هنجارها و قواعد بینالمللی جستوجو کرد که از سوی امارت اسلامی مورد پذیرش قرار نگرفته است. کشورهای جهانی برای بهرسمیتشناختن و پذیرش حکومت امارت اسلامی منحیث یک دولت مستقل، یک سلسله شروطی را گذاشته اند؛ مانند اصل دمکراسی، رعایت حقوق زنان، بازشدن مکاتب و دانشگاها به روی دختران، ایجاد حکومت همهشمول و فراگیر، قطع رابطه با گروههای تروریستی، از جمله خواستهای اساسی کشورهای جهانی برای بهرسمیتشناختن حکومت امارت اسلامی منحیث یک دولت مستقل است؛ اما هنوز هم معلوم نیست که اعضا و مقامهای امارت اسلامی افغانستان چه قدر تن به این خواستهای کشورها خواهد داد تا بتوانند افغانستان را از این انزوا برهاند.