سعیده، مادری که جنگهای سالهای پسین، دو فرزند جوانش را از او گرفته، اکنون در صفی برای دریافت کمک ایستاده است؛ کمکی که شاید برای چند هفتهای شکم او و کودکانش را سیر نگه دارد. این مادر سالخورده که از بیماری قلبی رنج میبرد، میگوید که برای دریافت کمک، در این سالها به درهای زیادی کوبیده؛ اما هیچ دری از امید به رویش باز نشده است. او، میگوید: «شش نفر در خانه استیم. یک توته نان اگه د خانهِ دخترم پیدا شد، میخوریم؛ او هم شویش بیکار است. خودم مریض استم؛ قلبم درد میکنه. از شب تا حالی، یک بیسکیت خوردیم.»
جنگهای دو دههی گذشته، فرزندان سعیده را که در ارتش سربازی میکرده، از او گرفته است. اکنون او مانده و خانوادهی هشتنفریاش که برای سیرکردن شکم و سایهبانشدن بر سر شان، ناچار است با سختیهای بیپایان زندگی دستدرگریبان باشد. او، اکنون در صفی ایستاده که برای بازماندگان کشتهشدگان نیروهای امنیتی پیشین، مواد خوارکی توزیع میشود.
مؤسسهی حمایت از نیروهای ملی افغانستان، امروز (یکشنبه، ۱۰ میزان)، در برنامهای برای ۱۲۰ خانوادهی کشتهشدگان نیروهای امنیتی پییشن، مواد خوراکی توزیع کرد که سعیده نیز، در میان آنها جای گرفته است.
امیرمحمد واثق، از مسئولان این مؤسسه، به سلاموطندار میگوید: «ما کوشش داریم و برنامهی ما این است که نیازمندترینها را شناسایی و بررسی کنیم و برای آنها کمکها را ارائه کنیم.»
تنها سعیده نیست که شریک زندگی و نانآور فرزندانش را، جنگ از او گرفته؛ بل که دهها هزار زن و صدها هزار کودک دیگر نیز در درگیرهای نظامی ۲۰ سال گذشته، شوهران و پدران شان را که در خط نخست نبرد میرزمیدند، از دست داده اند؛ ازدستدادنی که دست مهربان زندگی را نیز از سر شان کوتاه کرده و رنج اینجابودن را برای شان بیشتر.
سلاموطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید
بر اساس آمارها، در دو دههی گذشته، دستکم ۴۵ هزار نیروی دفاعی و امنیتی حکومت پیشین کشته شده اند که بازماندگان و اعضای خانوادههای شان، در کنار درد ازدستدادن عزیزان خود، شانههای شان نیز، زیر بار زندگی خم شده و به دلیل ناداری، به سختی شبوروز شان را میگذرانند.
تورپیکی، زن دیگری که جنگ سالهای گذشته، شوهرش را از او گرفته است، حالا ناچار است که بار تأمین نیازهای روزمرهی خانوادهی هشتنفریاش را به دوش بکشد. او، با شکایت از سختیهایی که این روزها روی زندگیاش سایه انداخته، میگوید: «حقوق شهید ر میگرفتم. در آخرهای حکومت قبلی حقوق ما قطع شد. یک جای درس میتم و هفت هزار افغانی است؛ او رَ هم به وقتش نمیتن در خانه، هشت نفر استیم.»
سلاموطندار فارسی را در تویتر دنبال کنید
نرگس، زن دیگری که بغلدست تورپیکی در صف دریافت کمک ایستاده، میکوید که در کنار غم نان، ناخوشی دیگری نیز در سر دارد و آن سرنوشت ناروشن دو کودکش است که بیشتر از هر چیزی، او را آزار میدهد. او که دو سال پیش شوهرش را که در دادستانی نظامی کار میکرد از دست داده، میگوید که کوشش میکند فرزندانش درد نداشتن پدر را کمتر حس کنند و به هیچ رو، نمیگذارد که آنها از آموزشوپرورش باز بمانند. «مرگ اصلی به مه ای است که اولادهای مه از تعلیم بمانند. میخواهم تحصیل کنند و درس بخوانند و مثل پدر شهید شان، به وطن و به مردم خدمت کنند.»
بازماندگان کشتهشدگان نیروهای امنیتی پیشین در حالی از دشواری زندگی شان شکایت دارند که به دنبال رویکارآمدن امارت اسلامی، ناداری در خانوادهها بیشتر و سازمانهای امدادرسان بینالمللی، از امکان تلفات انسانی در زمستان پیش رو، نگرانتر شده اند.