شورش ملای لنگ در برابر پروژۀ اصلاحات امان‌الله در سال ۱۹۲۴ میلادی، نقطۀ عطفی در تاریخ کشور است. این شورش را بسیاری از تاریخ‌نگاران واکنش ارتجاعی در برابر نوگرایی می‌دانند. از زمان تشکیل افغانستان نوین در زمان عبدالرحمان خان و مشخص‌شدن مرزهای سیاسی کشور، این شورش نخستین واکنش داخلی در برابر دولت مستقری است که مبنای مشروعیت‌اش را در دین و جهادی‌گری می‌جوید. بارزترین ویژه‌گی این واکنش با جهادگرایان مدرن، صورت بومی و تفسیر بومی آن از دین است. سلفی‌گری و جهادی‌گری که در نیمۀ دوم قرن ۲۰ در افغانستان شایع شد، بیشتر به تفسیر وارداتی از دین متکی بود.

عبدالرحمان خان، پدربزرگ امان‌الله خان در تشکیل افغانستان به عنوان منطقه‌یی حایل و وابسته به کمک‌های بریتانیا نقش بارزی داشت. او با تکیه به ارتشی که از سوی هند بریتانوی حمایت می‌شد افغانستان را متمرکز ساخت. دولت او هرچند در برابر باورهای مردم علم نکرد، اما دست روحانیون از این دولت تا حدودی کوتاه بود و امیر آهنین زیر عنوان ظل‌الله، نقش حاکم دنیایی و معنوی را در انحصار داشت. امان‌الله بر خلاف جدش برای تغییر وضعیت و آن‌چه کسب استقلال افغانستان خوانده می‌شد به بازوی روحانیت سنتی و ارتدوکس تکیه کرد. او به ادبیات و امکاناتی متوسل شد که اکنون جهادی‌گری مدرن به عنوان ابزاری برای برپایی خلافت و نظام اسلامی به آن چنگ می‌زند.

امان‌الله زیر عنوان جهاد در برابر انگلیس قبایل مرزی را علیه هند بریتانوی شوراند و به این ترتیب حمایت مذهبیون محافظه‌کار را به دست آورد. با برقراری روابط با اتحاد شوروی، بریتانیا را واداشت که امتیازاتی به دولتش بدهد و از این شرایط به سود پرستیژ مذهبی استفاده کرد و موقعیت دولت امان‌الله در جهان اسلام بلند رفت. توماس جفرسون بارفیلد می‌نویسد که امان‌الله، دفاع از خلیفه، حمایت از مسلمانان هند، تلاش برای حفظ استقلال خیوه و بخارا و حمایت از جنبش باسماچی‌ها که علیه شوروی در آسیای مرکزی شکل گرفته بود را شعار خود قرار داد و به این دلیل علمای مذهبی در افغانستان برای او لقب «غازی» را دادند.

امان‌الله به عنوان مصلح بی‌طرف نبود که همه اقوام افغانستان را از چنگ خرافات برهاند، در حقیقت او و محمود طرزی طرفدار حاکمیت پشتونی و استیلای فرهنگ افغانی با روش‌های ناسیونالیسم مدرن بودند و نظام‌نامۀ ناقلین به سمت قطغن حجتی برای این ادعاست.

او حتا قدم فراتر نهاد و افغانستان را پایگاه جدید خلیفه خواند. این سیاست به محبوبیت امان‌الله در سال‌های نخستین حاکمیتش افزود و از جانب دیگر نقش روحانیت را در سیاست برجسته ساخت. اما اقدامات پارادوکسیکال امان‌الله و تمایل به اصلاحات و نوگرایی، روحانیت را ناراض ساخت. امتیازات این قشر که در سرنوشت امان‌الله نقش بازی کرده بودند کم‌رنگ شد و وضع قوانین که در مغایرت با اصول شرعی خوانده می‌شد و در مواردی مداخله دولت را در امور خانواده‌گی افراد جایز می‌شمرد، این وضع را بدتر کرد. از سوی دیگر، تحمیل مالیات سنگین بر دوش کشاورزان و روستایی‌یان، عوام و دهقانان را نیز به جرگۀ مخالفان راند.

در این احوال ملاعبدالله گردیزی، مشهور به ملای لنگ همراه با ملاعبدالرشید از آستین برنامۀ اصلاحات امان‌الله، بیرون شدند. در حوت ۱۳۰۲ برابر با ۱۹۲۳ میلادی دو ملایی که ذکرشان رفت، با پشتی‌بانی قبایل منگل، احمدزایی، جاجی و سلیمان‌خیل در برابر پروژِۀ نوگرایی امان‌الله علم کردند. آنان اقدامات شاه را مغایر با شریعت می‌دانستند و خواستار لغو قانون جزا شدند. به نوشتۀ صدیق فرهنگ «ملاها در یک دست قرآن و در دست دیگر قانون جزا را گرفته بودند و از مردم می‌پرسیدند که کدام را قبول دارند؟»

اگر ملاحظه شود، سفلی‌گری مدرن نیز برای برانگیختن دیگران از چنین روشی استفاده می‌کند. این جماعت در مخالفت با روند قانون‌گذاری استدلال می‌کنند که وضع قانون کار خداست و قانون‌گذاری از سوی بشر تمرد از دستور خدا شمرده می‌شود. سلفی‌ها استدلال می‌کنند که در موجودیت قرآن به عنوان برنامه‌یی کامل و جامع، نیازی به وضع قوانین از سوی بشر نیست.

تصویری منسوب به ملاعبدالله گردیزی مشهور به ملای لنگ

پیش از آن‌ که واکنش به شورش مسلحانه تبدیل شود، دولت از راه مصالحه و گفت‌وگو اقدام کرد. هیأتی متشکل از روحانیون وفادار دولت برای استدلال و اقناع روحانیون محلی به گردیز رفتند. در ترکیب این هیأت فضل‌عمر مجددی حضرت شوربازار حضور داشت و به روایت فرهنگ این مرد در خفا به تشویق روحانیون معترض پرداخت. این امر نشان می‌داد که نارضایتی از اقدامات شاه، میان روحانیون که در کابل حضور داشتند، در آن زمان نیز شایع بوده و جماعتی از روحانیون فقط در ظاهر با امان‌الله همراه بودند.

به نقل از غلام‌محمد غبار، رفتن هیأت به ملاقات ملاهای معترض به بزرگ‌نمایی آنان کمک کرد و هیچ سودی به همراه نیاورد. پس از بازگشت هیأت به کابل، مخالفان به شورش مسلحانه اقدام کردند. شورش ملای لنگ را غبار به عنوان شورش پکتیا –پاکتیا- می‌خواند و شماری از تاریخ‌نگاران از جمله صدیق فرهنگ و بارفیلد آن را شورش خوست نامیده‌اند. در شورش ملای لنگ عنصر مذهبی غالب بود، اما عوامل دیگری نیز در آن نقش داشته است.

به قول بارفیلد «پشتون‌ها فقط برای سه چیز می‌جنگند: زر، زن و زمین» زمانی که امان‌الله به قدرت رسید، با ایجاد نظام مالیاتی و قوانین اجتماعی، قبایل را زیر فشار قرار داد. تعدد زوجات و سنت بددادن را ممنوع کرد و به این ترتیب هم علیه پشتون‌والی و هم تعریف خاصی از اسلام که با پشتون‌والی سازگار بود، ایستاد. اشتباه نشود، امان‌الله به عنوان مصلح بی‌طرف نبود که همه اقوام افغانستان را از چنگ خرافات برهاند، در حقیقت او و محمود طرزی طرفدار حاکمیت پشتونی و استیلای فرهنگ افغانی با روش‌های ناسیونالیسم مدرن بودند و نظام‌نامۀ ناقلین به سمت قطغن حجتی برای این ادعاست.

قوانینی که در مخالفت با پشتون‌والی وضع شد برای شماری از پشتون‌ها بسیار سنگین بود و به مثابه تعرض به حیثیت و شرف تلقی می‌شد. در کنار آن سربازگیری و خدمات عسکری که جوانان را مکلف می‌کرد در ارتش خدمت کنند، برای قبایل ناخوشایند بود.
غبار یک عامل دیگر را نیز در کنار دیگر موارد، می‌گذارد. نارضایتی از روش حکومت محلی که باعث فاصله میان مردم و حکومت شده بود و فساد سازمان‌یافته در دستگاه حکومت. این امر نشان می‌دهد که دولت جوان امانی در منجلاب فساد غرق بوده است.

به هر حال، شورشیان خوست یا پکتیا پس از آن که شهر گردیز را محاصره کردند، دامنۀ شورش‌شان به سرعت گسترش یافت و شورشیان تا ۸ مایلی یا ۱۲ کیلومتری کابل رسیدند. چگونه‌گی مقابله با شورش در برابر دولت امان‌الله پرسش بزرگی بود. در آن زمان نادرخان، وزیر حربیۀ دولت امان‌الله خان بود. شاه از وزیر حربیه خواست علیه شورشیان لشکر را فرماندهی کند، وزیر از دستور شاه سرباز زد و شروطی را برای مصالحه با شورشیان پیشنهاد کرد. نادرخان در واقع خواست‌های شورشیان را در مجلس وزرا مطرح کرد. به نوشتۀ فرهنگ «عدم تطبیق قانون جزا و عدم تطبیق قانون خدمات نظامی معروف به هشت نفری در جنوب کشور» شروط نادرخان برای مدیریت شورش ملای لنگ بود. شاه این خواست را نپذیرفت و نادرخان از مقام خود کنار رفت. بعداً نادرخان به عنوان وزیر مختار به فرانسه رفت و به جای او محمدولی خان به عنوان وزیر حربیه مقرر شد.

استنکاف نادرخان را شاید بتوان زیر عنوان همدردی تباری که با مطالبۀ امتیازات خاص برای جنوب کشور همراه بود، جمع کرد. تاکنون این رویه در حکومت‌های افغانستان از جمله حکومت محمداشرف غنی مرسوم است. تنها نادرخان نبود که از سرکوب شورشیان سر باز زد، به نوشتۀ غبار، گل‌محمد مهمند، رئیس ارکان ارتش نیز بدون جنگ در خوست، نیروهای زیر فرمانش را در محاصرۀ شورشیان قرار داد. این مرد هنگامی که در شمال کشور به مأموریت رسید از سرکوب اقوام دیگر هیچ‌گاه دریغ نکرد و به این دلیل عنوان قهرمان ناسیونالیسم افغانی شمرده می‌شود.

پس از ۱۸۹۰، هیچ قبیله و منطقه‌یی جرأت به چالش‌کشیدن هژمونی کابل را نداشت، با شورش خوست مشخص شد که این هژمونی معنی ندارد. امان‌الله برای جبران شکست‌های نظامی خود بار دیگر به روحانیت دست پیش کرد و با تقویت نقش مذهب حنفی و محدودیت آزادی‌های فردی از اصلاحات خود دست کشید.

شورش ملای لنگ و یارانش حدود ۹ ماه طول کشید. در آغاز، دولت از سرکوب شورشیان عاجز ماند و حتا صدای مخالف در برابر حکومت امان‌الله خان در کابل نیز به صدا در آمد. اما در این میان حضور فردی به نام عبدالکریم، فرزند امیرمحمد یعقوب خان همه چیز را تغییر داد. غبار به دلیل تمایلات ناسیونالیستی و دیدگاه شکاکش نسبت به امور، این فرد را مردی هندوستانی معرفی می‌کند که توسط بریتانیا نابهنگام به معرکه فرستاده شد اما بارفیلد می‌نویسد که از چگونه‌گی رفتن این مرد بریتانیا هیچ اطلاعی نداشته است.

این مرد اعلام کرد که به کمک شورای ۴۰ نفری علما با عدالت در کشور حکومت خواهد کرد و به این ترتیب حمایت قبایل غلزایی را به دست آورد. اما امان‌الله به خوبی از این موقعیت استفاده کرد و آن را چسب دسیسۀ بریتانیا زد و به این ترتیب از شورش ملای لنگ، مشروعیت دینی را واپس گرفت. این امر باعث برانگیختن روحیۀ جهادی‌گری در برابر شورش ملای لنگ شد و شورش به شکست انجامید. ملای لنگ به یک روایت همراه با ۲۵ شورشی و به روایت دیگر با شصت شورشی اصلی در کابل تیرباران شد. اما دولت‌ امان‌الله نشان داد که قادر نیست با توسل به ارتش این مشکل را حل کند و دولتش ضعیف است.

به نوشتۀ بارفیلد «پس از ۱۸۹۰، هیچ قبیله و منطقه‌یی جرأت به چالش‌کشیدن هژمونی کابل را نداشت، با شورش خوست مشخص شد که این هژمونی معنی ندارد. امان‌الله برای جبران شکست‌های نظامی خود بار دیگر به روحانیت دست پیش کرد و با تقویت نقش مذهب حنفی و محدودیت آزادی‌های فردی از اصلاحات خود دست کشید. منع تحصیل زنان، مجازشدن نکاح دختران خردسال، آزادی تعدد زوجات از جمله ۱۹ موردی بود که به نوشتۀ غبار، شاه با آن موافقت کرد. پس از سفر طولانی‌یی که امان‌الله به اروپا داشت کشور را بسیار عقب‌مانده یافت و در بازگشت به قول بارفیلد، آتشی در کشور افروخت و در آن آتش خودش نیز سوخت.

 

منابع

۱- بارفیلد، تامس جفرسون. تاریخ فرهنگی، سیاسی افغانستان. ترجمه عبدالله محمدی (۱۳۹۸). تهران: مؤسسه انتشارات عرفان.

۲- غبار، غلام محمد. ۱۳۹۴) افغانستان در مسیر تاریخ. کابل: انتشارات بین‌المللی سرور سعادت.

۳- فرهنگ، میرمحمد صدیق. (۱۳۹۴) افغانستان در پنج قرن اخیر. کابل: انتشارات بین‌المللی سرور سعادت.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: