گروهی از جوانان در کابل، به گونهی رضاکارانه برنامهای را برای توزیع زغال چوب به نیازمندان راهاندازی کردند و هدف از این برنامه کمک به نیازمندان خوانده شده است. گفته شده که در این برنامه، به بیش از ۲۵۰ خانوادهی نیازمند زغال چوب توزیع شده است.
این برنامه روز پنجشنبه، ۱۵ جدی، با حضور عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی ریاستالوزرای امارت اسلامی، شماری از اعضای کابینه، معینان، رییسان و شماری از خانوادههای نیازمند، راهاندازی شد.
محمدصمیم غیرت، یک تن از اعضای این گروه رضاکار، به سلاموطندار میگوید که هدف از این برنامه کمک به قشر ضعیف جامعه و کسانی که شبوروز خود را در سختی سپری میکنند، است.
سلاموطندار فارسی را در تویتر دنبال کنید
او میافزاید: «وضعیت مردم رقتبار است و از هر لحاظ تحت فشارهای روحی و اقتصادی اند. ما در نهایت مأیوس به این حالت هستیم، اما این برنامهی اول ما نبوده و آخری هم نیست. ما در برنامهی بعدی مواد غذایی توزیع خواهیم کرد و هر چیزی که در توان ما باشد، از آن دریغ نمیکنیم.»
رافعه، باشندهی کابل، میگوید که چهار فرزند دارد و در خانهی کرایی زندگی میکنند. او میافزاید که همسرش مدت ۱۰ سال میشود که کراچی ترکاریفروشی دارد؛ اما عاید بهدستآمده از این کراچی کفاف روزگارش را نمیدهد.
او میگوید: «ما در خانهی کرایی زندگی میکنیم و وقتی زمستان میرسد، مریضیها هم زیاد میشود. اگر ما از همان اوایل سرما، بخاری و مواد سوختی داشته باشیم، چرا مریض شویم؟ فعلاً هم به خاطر دریافت همین زغال، شکرگزار هستیم و از کمککنندگان تشکر میکنیم.»
فاضله، یکی دیگر از نیازمندان است که با خانوادهی ۱۰ نفری زندگی را در مشکلات به سر میبرد، میگوید که همسرش تنها نانآور خانهاش است و در کنار جاده سماوار دارد.
سلاموطندار فارسی را در فیسبوک دنبال کنید
او نیز از مشکلاتش قصه میکند: «زندگی ما در بیچارگی سپری میشود، این کمکها از جمله همین یک بوری زغال برای ما بسنده نیست. عاید روزانهای هم که از این سماوار به دست میآید، همان مصرف چوب سماوار را هم نمیکشد و پول چهار نان خشک ما میشود. شبهایی است که من و فرزندانم با گرسنگی خوابیدهایم.»
نرگس، بانویی است که همسر ندارد و با سه دختر و دو پسرش زندگی میکند. او نیز یک خانوادهی بیبضاعت است که یک دخترش بیمار و یکی از پسرانش که پیش از این ورزشکار بوده، اکنون به خاطر مشکلات به اعتیاد رو آورده است و او از زن و فرزندانش نگهداری میکند.
نرگس میگوید که شبهایی بوده که در گرسنگی به سر رسانده است: «روزهایی است که بعضی از همسایهها به ما کمک کردند و با دیدن فرزندان گرسنهام، خودم هم غذا نخوردم. هر پدر و مادری کوشش دارد تا فرزندانش زندگی خوب داشته و شکم شان سیر باشد.»