سیاست خارجی، یکی از مهم‌ترین نمودهای زندگی سیاسی ملت‌ها و کارکردهای کشورها در روابط بیرون‌مرزی است که هدف تأمین بقای ملت‌ها و دولت‌ها را دنبال می‌کند. امروزه، دولت‌ها با استفاده از روی‌کردهای متفاوت در سیاست خارجی، تلاش می‌کنند تا جایگاه معتبرتری را در سطح بین‌المللی به دست بیاورند. سیاست خارجی، مجموعه‌ای از اهداف، دستورالعمل‌ها و مقاصد تدوین و تعیین‌شده توسط افراد صاحب اقتدار و منصب رسمی در قبال بازیگران یا وضعیت‌های بین‌المللی در محیط خارجی دولت-ملت دارای حاکمیت، به منظور تأثیرگذاری بر آن‌ها به شیوه‌ی مطلوب سیاست‌گذاری است. به عبارت دیگر، سیاست خارجی، تصمیم‌ها، کنش‌ها، اقدام‌ها و رفتار یک کشور در قبال سایر بازیگران و محیط بین‌المللی است که بر پایه‌ی یک طرح، برنامه و راه‌برد از پیش تعیین‌شده توسط تصمیم‌گیرندگان برای تأمین اهداف مشخص و معین اتخاذ می‌شود.

با توجه به تعریف‌های بالا، می‌توان گفت که سیاست خارجی کشورها، اهداف و برنامه‌هایی است که کشورها در خارج از مرزهای شان آن را دنبال کرده و برای به‌دست‌آوردن‌ آن‌ها، تلاش می‌کنند. افغانستان با داشتن موقعیت ژئواستراتژیک در آسیا، همواره دست‌خوش تغییرات زیادی بوده و سیاست خارجی‌اش، از رقابت‌های قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای متأثر بوده و به این منظور، هیچ گاهی دارای یک خط‌‌مشی منظم و معین نبوده است. افغانستان در زمان جنگ ‌سرد، یکی از متحدان بلوک شرق بود و سیاست خارجی افغانستان در راستای منافع بلوک شرق (اتحاد جماهیر شوروی سابق) قرار داشت؛ اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خروج نیروی‌های آن از افغانستان، سیاست خارجی افغانستان وارد عرصه‌ی جدیدی از روابط خود با منطقه و جهان شد. سیاست خارجی افغانستان بعد از ۲۰۰۱، گرایش زیادی به سمت کشورهای غربی به ویژه امریکا داشته و تلاش دولت‌مردان افغانستان، این بود تا منافع ملی و اهداف سیاست خارجی را بر اساس منافع کشورهای غربی به‌ خصوص امریکا جهت دهند. با توجه به تحولات سیاسی‌ای که در درازای تاریخ افغانستان به وقوع پیوسته، این سؤال مطرح می‌شود که؛ نبود دکترین در دست‌گاه سیاست خارجی افغانستان، چه تـأثیری بر ابهام در روابط دیپلماتیک افغانستان با منطقه و جهان گذاشته است؟

دکترین سیاست خارجی

دکترین سیاست خارجی، نوعی از جهان‌بینی ساخته و پرداخته‌ی شخص یا گروهی است که برنامه‌های نهاد وزارت خارجه بر اساس آن پایه‌ریزی می‌شود. همین گونه، دکترین سیاست خارجی، تنظیم یک‌جانبه‌ی اصولی است که بر طبق آن دولت‌ها خط‌مشی خود را، به ویژه در روابط بین‌الملل تعیین می‌کنند و با بهره‌گیری از آن، برای طرح برنامه‌ها به سمت اهداف خود حرکت می‌کند. هیچ‌ دولتی، نمی‌تواند بدون دکترین در سیاست خارجی خود موفق عمل کند و به همین دلیل، وجود دکترین در سیاست خارجی هر کشوری الزامی است. نبود دکترین در سیاست خارجی کشور، سبب می‌شود، تا اهداف و پالیسی‌های کشور ناروشن و دچار ابهام شود. ابهام در اهداف سیاست خارجی، باعث می‌شود تا پرستیژ و جایگاه دولت در نظام‌ بین‌الملل تنزیل یافته و درک روشنی از آن چه دولت می‌خواهد و به دنبال آن در سطح بین‌المللی است، ناروشن بماند. در طول دهه‌ها، دکترین سیاست خارجی افغانستان ناموفق و ناکام عمل کرده است. افغانستان با این که ظرفیت‌های زیادی برای بلندبردن جایگاه خود در سطح منطقه‌ای و جهانی دارد، اما نبود دکترین در سیاست خارجی کشور، سبب شده تا این کشور در میادین بین‌المللی و سطح بین‌الملل، جایگاه و پرستیژ خود را از دست دهد. دولت‌مردان افغانستان، هیچ ‌گاهی نتوانستد یک خط‌مشی واضح و روشنی برای سیاست خارجی این کشور ترسیم کنند تا بتوانند با استفاده از آن، اهداف و برنامه‌های خود را به پیش ببرند. نبود دکترین در سیاست خارجی افغانستان را می‌تواند در ضعف نهاد وزارت خارجه و تخصصی‌نبودن کارگزاران این وزارت بیان کرد.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید

روابط دیپلماتیک افغانستان پیش از امارت اسلامی

افغانستان در زمان جنگ سرد عرصه‌ی رقابت میان دو بلوک شرق و غرب شده بود. اتحاد جماهیر شوروی سابق و امریکا، هر دو تلاش داشتند تا افغانستان را جزوی از بلوک قدرت خود بسازند. این قدرت‌ها با حمایت از گروه‌های سیاسی موجود در داخل افغانستان، تلاش کردند تا در ساختار سیاسی-اجتماعی افغانستان نفوذ کنند. اتحاد جماهیر شوروی، توانست با حمایت از گروه‌های خلق و پرچم در این کشور قدرت را به دست بیارود و بتواند افغانستان را بخشی از کشورهای بلوک شرق بسازد. با پیوستن افغانستان به این بلوک، سیاست خارجی این کشور وارد عرصه‌ی جدیدی شد و رهبران سیاسی افغانستان، در تلاش ترسیم خط‌مش سیاست خارجی در هم‌سویی با اهداف و برنامه‌های اتحاد جماهیر شوروی برآمدند.

حمله‌های ۱۱ سپتمبر در امریکا که پای غرب را به افغانستان باز کرد، آغازگر فصل جدید در روابط میان افغانستان و دیگر کشورها بود. حمله امریکا به افغانستان، برای مقابله با تروریزم و سرازیرشدن کمک‌های هنگفت برای باسازی این کشور، سبب شد تا سیاست خارجی افغانستان بیش‌تر به غرب تمایل پیدا کند. امریکا و کشورهای غربی، از بزرگ‌ترین حامیان دولت‌ افغانستان، پس از ۲۰۰۱ بودند. رهبران افغانستان در این دوره، بیش‌تر تلاش می‌کردند تا سیاست خارجی و اهداف سیاست خارجی افغانستان را در هم‌سویی با امریکا و کشورهای غربی ترسیم کنند. سیاست خارجی این دوره، متأثر از فضای هم‌کاری‌جویی میان افغانستان و کشورهای کمک‌‌کننده‌ی غربی بوده است. کشورهای کمک‌کننده با ارسال پول‌های هنگفت برای بازسازی این کشور، توانسته بودند تا سیاست خارجی این کشور را جهت‌دهی کنند و هم‌چنان افغانستان در فرصت پیش‌‌آمده، می‌کوشید تا جایگاه و پرستیژ شایسه‌ی یک واحد سیاسی را در سطح بین‌المللی به دست بیاورد. افغانستان پس از ۲۰۰۱ توانسته بود فرصت‌های خوبی را برای عضوشدن در سازمان‌های مهم جهانی و منطقه‌ای به دست آورد و کشورهای غربی در این راستا، هم‌کاری زیادی با افغانستان داشتند.

روابط دیپلماتیک امارت اسلامی با منطقه‌

بعد از قدرت‌گیری حکومت امارت اسلامی در افغانستان، سیاست خارجی این کشور بار دیگر دچار ابهام شده است. اهداف سیاست خارجی افغانستان، ناروشن است و حکومت سرپرست با گذشت دو سال، هنوز به گونه‌ی رسمی از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده است. ابهام در سیاست خارجی افغانستان، سبب شده که کشورهای کمی با امارت اسلامی روابط سیاسی برقرار کرده و افغانستان در انزوای جهانی به سر ببرد.

نبود دکترین در سیاست خارجی برای دست‌گاه دیپلماسی افغانستان، بسیار گران تمام شده؛ طوری که افغانستان در هیچ نشست مهم منطقه‌ای و جهانی حضور نداشته و به حاشیه رانده شده است. حکومت سرپرست، بارها مدعی داشته که خواهان روابط نیک و دوستانه با همه‌ کشورهای جهان است؛ اما نبود برنامه در دست‌گاه سیاست خارجی افغانستان، باعث ناروشن‌بودن اهداف و منافع افغانستان در سطح بین‌المللی شده است. کشورهای همسایه و منطقه، بنا بر ملاحظات سیاسی-امنیتی‌ای که دارند، علاقه‌ی زیادی به ایجاد روابط دیپلماتیک با این افغانستان ندارند و نمی‌خواهند حاکمیت امارت اسلام را به رسمیت بشناسند. در این میان، تنها پاکستان، ایران، چین و اوزبیکستان بنا بر ملاحظات اقتصادی و سیاسی‌ای که در مقابل حکومت امارت اسلامی دارند، به عادی‌سازی روابط با امارت اسلامی رو آورده و با اعزام سفیران و نمایند‌گان دیپلماتیک آن را اعمال کرده اند. در مقابل، بیش‌تر کشورهای آسیای مرکزی، بنا بر یک سلسله نگرانی‌ها و ملاحضات امنیتی، علاقه‌ی زیادی به عادی‌سازی روابط با امارت اسلامی ندارند؛ اما در مقابل، مقام‌های امارت اسلامی همواره از کشورهای منطقه درخواست کرده، تا روابط خود را با این حکومت عادی ساخته و وارد تعامل دوجانبه شوند.

روابط دیپلماتیک امارت اسلامی با جهان

بیش‌تر از دو سال می‌شود که افغانستان از همه عرصه‌های مهم بین‌المللی به دور مانده است. کشورها، به هیچ قیمتی حاضر به تعامل رسمی با حکومت سرپرست نیستند و همواره گفته اند؛ تا زمانی که حکومت سرپرست به درخواست‌های این کشورها پاسخ مثبت ندهد، هیچ تعامل و برقراری روابط امکان‌پذیر نیست. اتحادیه‌ی اروپا، امریکا، روسیه، هند و… همه خواهان این استند که حکومت سرپرست، به خواست‌ها و شرط‌های این کشورها تن بدهد و آن را بپذیرد. با این که مقام‌های حکومت سرپرست خواهان توازن در سیاست خارجی استند، به استقلال و حاکمیت ملی تأکید دارند و سیاست خارجی خود را بر این اصول پایه‌گذاری کرده اند؛ اما نپذیرفتن خواست‌های کشورها، سبب شده تا افغانستان از همه‌ی مراجع بین‌الملل (سازمان ملل، سازمان‌های بین‌المللی دیگر) حذف شود. با این که نمایندگان حکومت پیشین دولت افغانستان در این مراجع حضور دارند؛ اما نقش آن‌ها سمبولیک بوده و هیچ عمل‌کرد و دست‌آوردی ندارند.

سلام‌وطندار را در شبکه‌ی «ایکس» دنبال کنید

نتیجه‌گیری

سیاست خارجی برای کشورها، چراغ راهنمایی برای پی‌گیری اهداف و برنامه‌ها در سطح بین‌المللی است. کشورها تلاش می‌کنند که با ترسیم یک خط‌مشی واضح و روشن، دنبال اهداف و منافع خود در سطح بین‌المللی بروند. دکترین سیاست خارجی، طراحان برنامه‌ها و اهداف سیاست خارجی برای دولت‌ها است و هر دولتی برای این که بتواند منافع ملی و اهداف خود را به دست بیاورد، نیازمند داشتن دکترین عالی در سیاست خارجی خود است. با این حال، نبود این دکترین در سیاست خارجی، می‌تواند پیامدهای منفی و ناگواری را برای کشورها در سطح بین‌المللی داشته باشد. زمانی که یک دولت، اهداف و برنامه‌های واضح و روشن نداشته باشد، نمی‌تواند جایگاه خود را در سطح نظام بین‌الملل تثبیت کند.

در دو دهه‌ی گذشته، نبود دکترین سیاست خارجی در ساختار سیاسی افغانستان، سبب ابهام در روابط‌ دوجانبه با کشورهای همسایه و جهان شده بود. نهاد وزارت خارجه، هیچ‌گاهی نتوانسته بود که اهداف و منافع ملی کشور را به درستی معرفی و توضیح دهد. نبود درک درستی از پالیسی و خط‌مشی سیاست خارجی افغانستان، باعث برهم‌خوردن روابطش با کشورهای همسایه و جهان شده بود. با گذشت نزدیک به دو سال از قدرت‌گیری امارت اسلامی در افغانستان، روابط سیاسی و دیپلماتیک حکومت با کشورهای همسایه و جهان، ناروشن و دچار ابهام است. حکومت سرپرست، نتوانسته است معضل دکترین در سیاست خارجی افغانستان را حل کرده و اهداف و منافع روشنی برای خود تعریف کند. نبود نیروی تخصصی در دست‌گاه سیاست خارجی، ابهام در منافع ملی، نبود برنامه و پالیسی مشخص، عدم توازن در روابط خارجی با دولت‌های دیگر، همه از جمله دلیل‌هایی است که سبب بروز ابهام و مشکلات در روابط خارجی افغانستان با دولت‌های دیگر می‌شود. بنا بر این، نیاز است تا در قدم اول کدرهای متخصص در دست‌گاه سیاست خارجی گماشته شده و اجماعی روی منافع ملی و اهداف ملی در درون کشور صورت گیرد؛ تا این که در روشنایی منافع ملی، بتوانیم برنامه‌ها و اهداف مشخصی در سیاست خارجی خود ترسیم کنیم.

مرتبط با این خبر:

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: