شهردار ولسوالی چاهآبِ ولایت تخار سه سال است که معاش دریافت نکرده و به همین دلیل نتوانسته است «زمینۀ تداوی مادرش را مهیا سازد و مادرش در نتیجۀ بیماری درگذشته است.»
نائید فرخاری، شهردار چاهآب به سلاموطندار میگوید که بارها برای دریافت حقوقش با مسئولان صحبت کرده و مراحل قانونیاش نیز طی شده، اما هنوز پاسخی در این زمینه دریافت نکرده است.
آقای فرخاری میگوید، پس از تشکیل حکومت وحدت ملی طرح جامعی برای احراز کرسی شهرداری تالقان ارایه کرده و در این زمینه گفتوگویی ۵۲ دقیقهیی با محمداشرف غنی، رئیسجمهور کشور داشته، اما چهار بار نامۀ گزینشش به عنوان شهرداری تالقان بیپاسخ مانده است. به گفتۀ او، حکومت محلی تخار هر چهار بار نتوانسته او را به عنوان شهردار معرفی کند.
در حوت ۱۳۹۶ ادارۀ مستقل ارگانهای محلی از نائید فرخاری خواسته است تا کرسی شهرداری چاهآب را به دوش بگیرد. او پس از احراز این کرسی حقوق دریافت نکرده است و علت آن را نبود بودجه برای شهرداری چاهآب میداند. از او خواسته میشود تا برای دریافت حقوق از وزارت مالیه امر بگیرد، اما با وجود دریافت امر از این وزارت که از آنزمان تاکنون سه سال میگذرد، هنوز حقوقی دریافت نکرده است.
بخشی از یادداشت شهردار چاهآب: «مادرجانم، مرا ببخش برایت نرسیدم، مادرجانم، شما اولاد خود را دزد تربیه نکرده بودید و من دزدی کرده نتوانستم، مادر قندم، ۳۴ ماه میشود تقاضای اجرای معاشم را به حکومت کردم، مادرجان قندم! همیشه به حکومت گفتم مادرم مریض است، مشکل دارم، مادرجان! کسی گپم را پسند نکرد، مشکلم را درک نکردند. مادر نازم! سرانجام شما را از دست دادم. مادر قندم! اشک ریخته نوشته میکنم، هیچ چیز برایت نتوانستم انجام دهم. درد میکشم. مادر شیرینم! مادر نازنینم! توان دیگر نوشتن ندارم؛ روحت شاد مادر قندم.»
جواد هجری، سخنگوی والی تخار میپذیرد که بارها شهردار چاهآب برای دریافت حقوق به حکومت محلی مراجعه کرده، اما تلاشهایش بینتیجه مانده است. آقای هجری میگوید که مراحل پرداخت معاش نائید فرخاری در حال طی مراحل است و بهزودی به نتیجه خواهد رسید.
شهردار چاهآب میگوید که مادرش به دلیل نداشتن هزینۀ کافی برای درمان فوت کرده و اکنون نیز پدرش در بستر بیماریست و «پولی برای درمانش ندارد.»
نائید فرخاری در یادداشت فیسبوکی از مرگ مادرش خبر داده است: «مادر قندم؛ اشک ریخته نوشته میکنم، هیچ چیزی برایت نتوانستم انجام دهم، درد میکشم مادر شیرینم، مادر نازنینم، توان دیگر نوشتن ندارم.»