کابل، با همه زیبایی‌هایش، در خود اندوه‌های زیادی را نیز جا داده است. در خیابان‌های پُر از ترافیک آن، کودکانی پرسه می‌زنند که همه‌روزه بار زندگی را بر شانه‌های کوچک شان حمل می‌کنند. این‌ها کودکانی استند که به دلیل ناداری، از دنیای ساده‌ی کودکانه‌ی ‌شان جدا شده‌ و به اجبار، در جایگاه نان‌آوران خانواده‌های شان قرار گرفته اند.

علی، یکی از این کودکان است؛ پسری باجرئت و سرزنده؛ چیزی که کار در خیابان‌های کابل از یک کودک می‌طلبد.

علی که دو خواهر و سه برادر دارد، می‌گوید که ناتوانی پدرش در تأمین همه نیازهای خانواده، سبب شده، او نیز بخشی از زندگی‌اش را مانند سپندی که در قوطی دارد، همه‌روزه در خیابان‌ پل سرخ شهر کابل دود کند. «پدرم پنجرمین است. خدا مهربان است. روزانه ۵۰ تا ۱۰۰ افغانی می‌شود، کار خو نیست.»

قصه‌های کودکان کار، یکی از دیگری غمگین‌کننده‌تر و تلخ‌تر است. بعد از علی با رفیقش، بریالی که او هم برای درآوردن چند افغانی در خیابان اسپند دود می‌کند، سر سخن را باز می‌کنم.

سلام‌وطندار را در تلگرام دنبال کنید 

بریالی که به گفته‌ی خودش ۱۰ سال دارد، پدرش را سال‌ها پیش از دست داده و ناچار است خود برای فراهم‌کردن لقمه‌نانی برای خانواده‌اش تقلا کند. «چهار برادر استیم؛ مشکلات خانه خیلی زیاد است؛ روزانه ۶۰ یا ۷۰ افغانی کار می‌کنم؛ روزگار با همین وضعیت می‌گذرد.»

در گوشه‌ی دیگر کابل در یکی از پیاده‌روهای دشت‌برچی، به پسر نه-ده‌ساله‌ای برمی‌خورم که مانند ده‌ها کودک دیگر، تلاش دارد به قیمت ازدست‌رفتن کودکی‌اش، شانه‌ی محکمی برای خانواده‌اش باشد.

او، که خودش را علی‌حسین معرفی می‌کند، ترازویی را پیش رویش گذاشته و با وزن‌کردن دیگران، می‌خواهد چند افغانی به دست آورده و اندکی از وزن زندگی را از روی شانه‌هایش تا کند. «پدرم بیمار و فلج است و کار کرده نمی‌تواند؛ سه خواهر و برادر دارم.»

در کوچه‌ی دیگری در ناحیه شش شهر کابل، احمد ۱۳ساله در حالی که از بلندگوی کراچی‌ چهارچرخش، پیام آوردن آیسکریم را به دیگر کودکان می‌رساند، از جهان کودکانه‌اش فاصله گرفته و وارد دنیای بزرگ‌ترها می‌شود. از احمد در باره‌ی کارش می‌پرسم. «آیسکریم می‌فروشم. پدرم بیمار است و من باید کار کنم؛ قرض‌دار استیم.»

این قصه‌ها، تنها یک ورق از واقعیت‌های زندگی کودکان کار در خیابان‌ها است. ناداری که این روزها بیش‌تر شهروندان را در تنگنا قرار داده، بخشی از خوشی‌های این کودکان را نیز از آن‌ها گرفته است.

این که برای پایان‌دادن به ناچاری کار در کودکان در افغانستان تا اکنون چه گام‌هایی برداشته شده، کیت الزابت پاند، مدیر ارتباطات صندوق پشتیانی از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) در افغانستان، می‌گوید: «یونیسف و شرکای آن در تلاش اند تا به حمایت‌های خود، راه‌حل‌هایی برای بازگرداندن این کودکان به سیستم آموزشی و دادن فرصتی برای آینده‌ی بهتر به آن‌ها پیدا کنند.»

سلام‌وطندار را در اکس دنبال کنید

هرچند تا اکنون آمار دقیقی از شمار کودکان کار در افغانستان ارائه نشده، اما یونیسف، ۱۵ هزار و ۷۰۰ کودک کار در خیابان‌های افغانستان را ثبت کرده اند.

بر اساس گزارش‌ها، بسیاری از این کودکان در نتیجه جنگ‌های پی‌درپی و بحران‌های اقتصادی، برای یافتن چند افغانی، به خیابان‌ها کشانده شده‌‌ اند.

در حالی که کودکان کار در افغانستان به ویژه آن‌هایی که از خیابان‌ها نان درمی‌آورند، در وضعیت خوبی به سر نمی‌برند، سمیع‌الله ابراهیمی، سخن‌گوی وزارت کار و امور اجتماعی، در رابطه به برنامه‌های حکومت سرپرست برای پشتیبانی از کودکان کار می‌گوید: «دولت افغانستان به منظور حمایت از کودکان خیابانی، پرورش‌گاه‌ها و مرکزهای حمایتی را راه‌اندازی کرده است. با این حال، هنوز به کمک‌های انسا‌ن‌دوستانه و حمایت‌های جامعه‌ی جهانی نیاز داریم تا بتوانیم وضعیت این کودکان را بهبود بخشیم.»

کودکان کار در خیابان‌ها، بخشی از چهره‌ی غم‌زده‌ی شهرهای افغانستان است؛ چهره‌ای که می‌تواند رنگ ببازد و به شادی و لب‌خندهای کودکانه بدل شود؛ آرزویی که در دل و ذهن این کودکان هر روز رشد می‌کند.

مرتبط با این خبر:

کلیدواژه‌ها: // //

به اشتراک بگذارید:
تحلیل‌های مرتبط

اخبار و گزارش‌های سلام وطن‌دار را از شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: